خانه عناوین مطالب تماس با من

افرند

افرند

روزانه‌ها

همه
  • آموزش سرمایه‌گذاری
  • افرند قدیم

پیوندها

  • چکاوک
  • چکاوک جدید
  • جوگیریات
  • نوشته های قلقل السلطنه
  • دنیای دل آرام
  • روزهـــــــای یـــــک عمــــر
  • نگاه های ِ روزانــــه ی منــــــــ
  • یک دل تنگ که دوست داره حرف بزنه
  • لرمانتف
  • در سایه سار تنهایی
  • پرسه چی
  • تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
  • زنبور گاوی
  • هدف بزرگ من
  • خدا بزرگه!
  • برای تو که همیشه ام هستی...
  • برای فردای حافظه ام
  • یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار
  • سرمایه گذاری با 100 هزار تومان

دسته‌ها

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • تفاوت های زن و شوهری

بایگانی

تقویم

اردیبهشت 1400
ش ی د س چ پ ج
1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

آمار : 317187 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • آچار فرانسه پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1392 18:03
    امسال یه تعارف زدم که برای خونه تکونی علاوه بر کارهایی که سال های قبل انجام میدادم، اگه کمکی از دستم بر میاد حاضرم انجام بدم از قدیم هم گفتن که تعارف اومد نیومد داره تعارف من هم از سوی مادر به شدت پذیرفته شد در این چند روز هر کاری که فکرش را بکنید کردم آخرینش هم امروز، وظیفه خطیر قند شکستن بود! من را در این حالت تصور...
  • خوووش آمدی دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 09:01
    دیروز کاترین اشتون برای مذاکره با دولتمردان کشورمان وارد ایران شد. بنده خدا از زمان ورودش تا آخر شب فکر کنم با بیست سی نفری دیدار داشت و در این دیدار ها دو طرف بر خیلی چیزها تاکید کردند! کاترین برای این سفر مجبور شده تمام مجلات مد ایرانی را ورق بزنه و بهترین طرح های موجود (که پوشیده هم باشند) را انتخاب کنه. در عین حال...
  • هم نشینی با روحانیون جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1392 19:20
    چند هفته پیش سر کلاس موسیقی استاد از من پرسید که چکار می کنم؟ منم بهش گفتم فعلا تو بورس هستم! یکی دیگه از شاگردهای استاد که رفیقم هم هست گفت خوش به حالت که تو بورس هستی ما دیگه از بورس در اومدیم!! استاد هم با تعجب به ما دو تا نگاه میکرد! بعد رفیقم رو به استاد گفت دیدین بعضی ها مثلا میگن فعلا بنز و بی او دبلیو تو بورسه...
  • دله دزدی ادبی! دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 10:57
    هفته پیش مطلبی برای روزنامه ترجمه کردم و برای دبیر تحریریه فرستادم. زیر مطلب هم نوشته بودم که منبع اش کدام سایت بود. پنجشنبه مطلب را چاپ کرد و به همراه نوشته ام منبع اون را هم چاپ کرد. بعدازظهر جمعه دبیر تحریریه زنگ زد و گفت که مطلب خیلی خوبی بوده و اگه میتونم باز هم از این مطالب جور کنم. آخرهای تماس ازم سوال کرد که...
  • ---- شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1392 18:39
    پریشب، یکی از شبکه های معروف آن ور آبی، در برنامه "شب آواز" کنسرتی از شخصی گذاشته بود که گرچه میدونستم سطح کارش در چه حدی است اما واقعا از تماشای کنسرت عجیب و غریبش شوکه شدم. عجیب تر از خود کنسرت حرف های او بود که در بین آهنگ هایش پخش میشد. چیزهایی در مورد هنر و زندگی میگفت که این حرف ها را از زبان هر کس...
  • آب، برق و دیگر هیچ جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1392 17:23
    چند ماه پیش که بابا کارهای ساخت ساختمان را شروع کردند هنوز آب اونجا وصل نشده بود و برای کارهای کوچیک مجبور بودیم از همسایه ها آب بگیریم . کنار ما یک ساختمان اداری بود که در پارکینگ یک شیر آب داشت و ما با اجازه اونها از این شیر، آب بر می داشتیم. چند روز بعد شخصی که یکی از این واحد ها را اجاره کرده بود گفت که دیگه از...
  • دید مهندسی دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1392 20:54
    روز مهندس مبارک. تمام. کل اتفاقی که درباره مهندسی و این روز رخ می دهد همین تبریک است. سال ها قبل مهندس شدن عنوان مهم و درخور توجهی بود. وقتی در مهدکودک یا دبستان ها از ما می پرسیدند که می خواهیم چه کاره شویم بالای 90 درصد پاسخ ها، دکتر یا مهندس شدن بود. آن زمان فکر می کردیم که حتما مهندس شدن کار شاقی است. اما الان...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1392 13:13
    برای یکی از دوستان پورتفویی (سبد سهام) گرفتم که هر روز چند برابر خودم سود میکنه تازه وقتی کل بازار هم ضرر میکنه پورتفوی ایشون دست نخورده باقی می مونه...! نمی دونم کارم خیلی خوب بوده یا ایشون روی شانس هستند؟ + اگه کار من خوب بود که برای خودم هم همچین پورتفویی می گرفتم. والا...!
  • [ بدون عنوان ] شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1392 11:16
    از همان دوران طفولیت در آزمون های تستی و انتخاب گزینه درست لنگ میزدم مثلا در انتخاب بین اسمارتیز و پاستیل نوشابه ای می موندم! هنوز هم همینطورم گرچه می دونم برای امتحان و آزمون ها خوندم اما نتیجه کار اون چیزی نمیشه که انتظار دارم نمی دونم اشکال از من بوده یا سیستم آموزشی که هیچوقت در امتحان های تستی خوب عمل نمی کنم
  • جشنواره 32 (5) دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1392 10:19
    1 - جشنواره فیلم فجر امسال در تاریخ 22 بهمن در تهران و کمی دیرتر در سایر شهرها به اتمام رسید مثل همیشه ولی این بار کمی بیشتر از گذشته حاشیه داشت. قبل و در حین جشنواره رسانه و خبرگزاری های زیادی که وابسته به قشر خاصی از جامعه هستند حاشیه های فراوانی درباره یکی از فیلم ها ایجاد کردند و بارها عنوان کردند که فیلم...
  • جشنواره 32 (4) چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1392 10:45
    در این چند روز ، شش فیلم دیگر دیدم. روز چهارم جشنواره، اول فیلم " عاشق ها ایستاده می میرند " را دیدم. فیلمی به شدت بد، با بازی های بد و اغراق شده و بدون کارگردانی درست و حساب شده. سروش صحت را در نقشی جدی و با حال و هوای جنگ نمیشه تصور کرد. بازی پوریا پورسرخ هم کاملا یکدست و بدون تغییر شده و در همه فیلم ها...
  • جشنواره 32 (3) یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1392 11:52
    دیروز شلوغ ترین روز جشنواره از آغاز تا به حال بود. " رد کارپت" به خاطر رضا عطاران و طنز فیلم هایش ، اولین فیلمی بود که عده ای سرپا آن را نگاه کردند. بحث و جنجال بر سر جای نشستن هم کم نداشتیم. بر سر همین بحث ها بود که چند دقیقه ابتدایی فیلم را ندیدم و به جای آن فیلم دیگری می دیدم! اولین فیلم "پایان...
  • جشنواره 32 (2) شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1392 09:42
    دیشب فیلم های " خانوم" و " زندگی جای دیگری است" را دیدیم. فیلم "خانوم" روایت زندگی سه خانم از سه طبقه مختلف اجتماعی است. طبقه بالا ، متوسط و پایین شهر. البته هر کدام از این سه نفر مشکلات خاص زندگی خودشان را داشتند و بیشتر با مشکلات خاص آن طبقه رو به رو بودیم. فیلم به صورت اپیزودیک بود و...
  • جشنواره 32 جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1392 09:45
    در پست قبلی گفتم که قرار شده کل بلیط های جشنواره را دوستم بگیره تا با هم تمام فیلم هایی که اینجا اکران میشه را ببینیم. اما دیشب فهمیدم که قرار شده از طریق یکی از دوستانِ دوستم هر بار با "لابی گری"! وارد سینما بشیم و فیلم ها را ببینیم. تا اینجای قضیه مشکلی نخواهد بود اگر دوست ِ دوست هر شب به موقع دم سینما...
  • من و فیلیپ دوشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1392 10:00
    جشنواره فیلم فجر امسال با هر سال یک تفاوت مهم و بزرگ داره. به خاطر همین عامل هم می توان جشنواره فجر را به دو دوره قبل از امسال و بعد از امسال تقسیم کرد. اصلا این خبر ، تمامی خبرهای جشنواره را تحت شعاع خود قرار داده. این واقعه مهم هم چیزی نیست جز احتمال حضور پر رنگ من در جشنواره! هر سال زمان جشنواره سعی می کردم تا...
  • روز سینما شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1392 12:39
    چقدر خوبه که روز جهانی طناب مفت نداریم...!
  • پرستار فانتزیم آرزوست... سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1392 09:22
    نمی دونم چی شد که بعد از خوندن پست شبنم باز هم یاد زمانی افتادم که یکی دو روزی در بیمارستان بستری بودم.فکر می کنم قبلا در موردش نوشته باشم...اگر اشتباه نکنم تابستان سال 85 بود . بعد از یکی دو ماه تونسته بودم از یکی از دکترهای خوب وقت بگیرم و در ازدحام بیماران که پشت در مطب ایستاده بودند به عنوان نفر اول رفتم داخل....
  • هان؟! پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1392 00:00
    کنترل را از روی میز برداشتم و شبکه را عوض کردم. مامان پرسید میخوای چی ببینی؟ گفتم استانیسلاو واورینکا با توماس بردیچه! گفت چی؟ گفتم استانیسلاو واورینکا و توماس بردیچه دیگه! مامان چد ثانیه نگاهم کرد، چیزی زمزمه کرد،سری به تاسف تکون داد و رفت...! من:| استانیسلاو واورینکا :| توماس بردیچ:| منصور بهرامی :| آخر هم نفهمیدیم...
  • سناریوی چهارم دوشنبه 30 دی‌ماه سال 1392 19:08
    امروز در خبرها داشتیم که سه سناریو برای قیمت بنزین در سال آتی وجود داره...سناریوی یک بدون تغییر قیمت و تنها تغییر در سهمیه بندی، سناریوی دو رسیدن قیمت بنزین آزاد به 1100 تومان و سناریوی سوم رسیدن قیمت بنزین آزاد به 1800 تومان است. بعد که این خبر را خوندم رفتم تو فکر که اگه سال دیگه بنزین آزاد 1800 تومان بشه چی میشه؟!...
  • مصارف دیگر ماهیتابه شنبه 28 دی‌ماه سال 1392 19:47
    برادر محترم و قضیه آکواریوم اش را که یادتان هست؟! این بار جناب برادر طی عملیات کنگر و لنگر، بسط نشسته اند در خانه پدر خانمشان و طبق عادت همیشگی، سرو غذای ماهی های آکواریوم ایشان بر عهده من است. در جهت مصرف برق کمتر، در خاموشی به سمت آکواریوم می رفتم که حس کردم پاهایم خیس شده! اول زمین را نگاه کردم و بعد هم سقف را...!...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 17:32
    امروز دوست عزیرم در غم از دست دادن پدرش در سوگ نشسته از همین اینجا این ضایعه بزرگ را به بابک اسحاقی عزیز تسلیت میگم غم آخرت باشد رفیق
  • امر خیر و آجیل و کرسی :) سه‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1392 09:13
    + دیروز یک آقایی درِِِ ِ دفتر را باز کرد و بی مقدمه وارد دفتر شد. دست هایش را تو جیبش کرده بود. نگاهی به در و دیوار دفتر کرد. پرسیدم بفرمایید؟! گفت برای امر خیر خدمتتون رسیدم! تو دلم گفتم من هنوز قصد ادامه تحصیل دارم! بعد فکر کردم در یک خیریه کار میکنه و فکر کرده اینجا چیزی شبیه دفتر بابک زنجانیه و می خواهد ما هم در...
  • کنسلی و باقی قضایا یکشنبه 22 دی‌ماه سال 1392 23:52
    قبل تر در مورد خاص بودن یکی از استادانم پست نوشته بودم. این استاد خاص به ناگاه تصمیم میگیرند که امتحان فردا را لغو کنند. بهانه ایشان هم "اشراف بیشتر" بر امتحان بوده و بس! من که برای تمام امتحان ها یک روز زودتر میرفتم، این بار بر حسب شانس می خواستم شب راه بیفتم که ظهر خبر رسید امتحان برگزار نمیشه. سریع به...
  • ای کاش تو دست از کار میکشیدی چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1392 19:30
    اینقدر خبرهای مرگ و میر خوندیم و شنیدیم که انگار برایمان عادی شده از کنار هر خبر هم با ابراز یک تاسف به سادگی می گذریم تصادفات و گاز گرفتگی و ... کم بود انفجار سر صحنه فیلم برداری هم اضافه شد امروز سر صحنه فیلم "معراجی ها" که جدیدترین فیلم ده نمکی ست انفجاری رخ میده که در اون 6 نفر کشته میشن اینها چیزی نیست...
  • معذب 2 سه‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1392 23:42
    این طرف و اون طرف زیاد خوندم که وقتی میشینی تو تاکسی و یه خانم کنارته جمع و جور بشین تا اون خانوم احساس راحتی کنه برای همین در این مواقع خودم را به شدت می چسبونم به در ِ تاکسی اما خب من هر چی به خانم کناری فضای بیشتری میدم اون خانم هم احساس راحتی بیشتری می کنه! در نتیجه عرض فضای اشغالی توسط من 30 سانتی متر میشه و از...
  • معذب دوشنبه 16 دی‌ماه سال 1392 10:45
    دقت کردید چقدر فضای سنگینی به وجود میاد وقتی سوار مسافربر های شخصی میشید و بعد حس می کنید اونی که کنار دست راننده نشسته، همسرشه و در حین رفتن برای خریدهای روزمره یا در حین رفتن به منزل پدر و مادر یکیشون بین راه مسافر هم میزنند تا بخشی از هزینه های زندگی را تامین کنند فضا سنگین تر هم میشه وقتی شما تنها مسافر این ماشین...
  • صندلی 29 یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 11:15
    چند دقیقه ای داشت کیف پولش را زیر و رو میکرد و تو این فاصله چون حرفی نمیزد من می تونستم کتابم را بخونم. بعد با آرنج سقلمه ای بهم زد و گفت هیس! تعجب کردم. نفهمیدم به من که حرفی نزدم چرا میگه هیس. گفتم من که حرف نمیزدم چرا میگی هیس! بعد با یه چشمک گفت داش شتر دیدی ندیدی! تازه فهمیدم منظورش چیه... این بار چون امتحان 8...
  • همه مثل هم دوشنبه 9 دی‌ماه سال 1392 21:21
    تا زمان حرکت اتوبوس چند ساعتی وقت دارم. مثل همه روزهای قبل از تعطیلی های بزرگ، ترمینال به شدت شلوغه و از مدت ها قبل تمام بلیط ها فروش رفته. من هم به خاطر تجربه و شانس تونستم بلیط گیر بیارم. تا وقتی که اتوبوس من آماده جرکت بشه دارم مردم و هیاهو و جنب و جوششون را نگاه می کنم. به این فکر می کنم که چی باعث میشه مردم از...
  • خیال دوست نداشتنی! پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 10:08
    گاهی وقت ها خواب هایی می بینیم که اصلا و ابدا دوستشان نداریم منظورم خواب هایی نیست که در اون اتفاق بدی می افته یا مثلا حادثه ای برای یکی از نزدیکانمان رخ میده منظورم اتفاق هایی است که در زندگی روزمره از اون ها دوری می کنیم سعی می کنیم در زندگی تا اونجایی که میشه از این موارد دوری کنیم اما وقتی می خوابیم هیچ چیزی دست...
  • کلاشنیکف سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 11:08
    کلاشنیکف درگذشت. کلاشنیکف (یا همان کلاشینکف) را بیشتر ما به اسم اسلحه ای به همین نام میشناسیم. میخائیل کلاشنیکف، افسر روسی بود که سال ها پیش اسلحه ای اختراع کرد که تا به حال بیش از صد میلیون قبضه از آن ساخته شده است و در بسیاری از جنگ ها و درگیری ها استفاده شده است. از جنگ های چریکی گرفته تا قتل عام های کشورهای...
  • 544
  • 1
  • ...
  • 9
  • 10
  • صفحه 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 19