افرند

عناوین یادداشت‌ها

  • شمع را افروختن باید ... دوشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1393 11:54
    هر چقدر هم که بزرگترها به یک بچه بگویند که بخاری داغ است و دستش می سوزد، باز هم تا خود بچه دستش را به بخاری نگذارد و نسوزد نمی داند که سوختن چیست و چرا دیگران او را از آن دور می کنند... در زندگی هم هر چقدر پیران فرزانه بگویند راه این است و چاه این است، باید رفت و امتحان کرد. باید چشید. باید مزه بعضی چیزها را زیر دندان...
  • گران ترین آدرس های اینترنتی فروخته شده یکشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1393 10:01
    در گشت و گذارهای اینترنتی امروز، رسیدم به مطلبی در مورد گران ترین آدرس های اینترنتی فروخته شده. در ذهن خودم شرکت های معتبر در زمنیه تکنولوژی یا علمی یا خبری بود اما نتیجه زمین تا آسمان فرق میکرد. رتبه های برتر مربوط به سایت های خاک به سری ، مشروبات الکلی و قمار بود! از روی همین تحقیق میشه فهمید که اون طرف هم مثل...
  • خلاق ترین کشورها دوشنبه 30 تیر‌ماه سال 1393 10:42
    امروز که داشتم برای روزنامه دنبال مطلب می گشتم ، به مطلبی تحت عنوان خلاق ترین کشورهای دنیا رسیدم. چند موسسه با هم بر اساس شاخص هایی مثل تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات، شاخص های اقتصادی، خلاقیت های انلاین و غیره ، 143 کشور را بررسی کرده بودند و رتبه بندی کرده بودند. اینها ده کشور برتر بودند: سوییس بریتانیا سوئد فنلاند...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 27 تیر‌ماه سال 1393 13:05
    از همون اوایل هم علاقه زیادی به لوازم التحریر داشتم. و دقیقا از همون اوایل هم جزوه هام مرتب و تمیز بودن... تو دوران دبیرستان دو بار دفترهام را که به دوستام دادم گم کردن و مجبور شدم از اول بنویسم. دانشگاهم که جزوه هام مرتب دست به دست میشد. این اواخر که استادها هم جزوه ام را می گرفتن... اما نمی دونم کدوم علته و کدوم...
  • روزه خواری چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1393 12:29
    دیروز برای کاری مجبور شدم برم تهران...تمام طول دیروز حس کسی را داشتم که با ناشی گری می خواهد سر جلسه امتحان تقلب کند. مدام سرم را می چرخاندم و دنبال مراقب های امتحان می گشتم. برای خورن یه جرعه آب یا یک تیکه بیسکوییت خودم را در هزار تویی مخفی میکردم و بیسکوییت را نجویده قورت میدادم. یک بار هم که در طبقه چهارم یک...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1393 10:40
    وقتی گوشی لمسی می خرید این را هم در نظر داشته باشید که اگر روزی و بنا به دلایلی این صفحه لمسی از کار بیفتد و خراب شود وقتی کسی به شما زنگ می زند تنها می توانید به صفحه گوشی خیره شوید و بدانید که مثلا رییس تان زنگ زده و با شما کار واجبی داشته و شما هم پاسخگو نبوده اید... + عمرا اگر آلفرد هیچکاک هم بتواند این حس تعلیق...
  • سلام رفیق...افتادی....خدافظ! شنبه 21 تیر‌ماه سال 1393 12:28
    نمی دونم چرا سیستم آموزشی ما اینجوریه که نمره امتحاناتمون یکی دو ترم بعد میاد! مثلا ترم یک درسی داشتم که بعد از یک سال و خورده ای هنوز نمره اش نیومده! اساتید گرامی چون هر کدام چند جا فعالیت می کنند و از طرفی کلی کار و مقاله به دانشجوها می سپارند،نمره ها را به چند ماه بعد موکول می کنند و تازه چند ماه بعد هم فراموش می...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1393 20:52
    در همه بخش های خبری آن شب این گزارش را نشان داد...گزارش از پیرمرد 90 ساله ای که باز هم بچه دار شده بود... گزارشگر از پیرمرد پرسید که نام جدیدترین فرزندش چیست؟ یادش نمی آمد. به دیگران نگاه کرد تا آنها کمکش کنند تا یادش بیاید که نام فرزندش چیست...
  • آیا مخاطب ارزشی دارد؟! یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 12:39
    پارسال برنامه ماه عسل یکی از برنامه های مورد علاقه ام بود و هنوز قسمت هایی از برنامه پارسال را روی سیستمم دارم و گاهی مرورشون می کنم. به خاطر مهمان ها و سبک جدیدی که ارائه کرده بود مورد استقبال خیلی های دیگر هم قرار گرفت گرچه انتقاداتی هم داشت. اما امسال نمی دونم چرا برنامه را به اینجا رسوندند. اول از همه انگار سری...
  • کرم کتاب تابستانی پنج‌شنبه 12 تیر‌ماه سال 1393 12:30
    ده پونزده سال قبل، هنوز امتحانات ثلث سوم و خرداد تمام نشده بود که کلی برنامه های مختلف برای تابستان تدارک میدیدم. از وقتی یادم میاد پای ثابت تمام تابستان هایم کلاس زبان بود. آخرین تابستانی که برنامه ریزی کردم سوم دبیرستان بودم. طبق معمول اون سال کلاس زبان رفتم به همراه کونگ فو . کلاس شنا، آموزش خوشنویسی، کلاس کامپیوتر...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 9 تیر‌ماه سال 1393 11:24
    گرسنگی به کنار حاضرم به جای یک ماه، دو ماه تمام نه صبحانه بخورم نه تو دفتر ساقه طلایی بخورم ناهار هم که اصلا دلم نمیخاد تو این گرما عصر هم هندوانه و طالبی و گرمک تگری نخورم شام هم حتی سالاد با سرکه بالزامیک بخورم اما آب و چایی بدون محدودیت باشه...والا
  • بــــــــــــــــوق؟ شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 21:11
    همه ما میدونیم که بوق ماشین در ایران چقدر کاربردهای متنوع و فراگیری داره و در خیابون با همین بوق ساده مورد داشتیم که طرف سخنرانی هم کرده. کاربردهای عمومی بوق مربوط به موارد زیر است: بوق کوچولو؟ ----سلام علیک---------احوال پرسی با راننده آشنا بوق؟ -----به...خیلی مخلصیم--------احوال پرسی با راننده آشنا بوق؟ -----کجایی...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 5 تیر‌ماه سال 1393 21:41
    من تو این عکس هستم. رفته بودیم با حضور این سه وزیر چند تا پروژه افتتاح کنیم!
  • وظیفه زنان این است دوشنبه 2 تیر‌ماه سال 1393 10:41
    یکی از حیطه های نگارش، مطالب طنز است که در روزنامه و مجلات و گاهی به صورت کتاب منتشر می شود. ایرانی ها همیشه در زمینه طنز سرآمد بوده اند. به نظر شما در اسکاتلند یا سوئد این همه پیامک طنز درباره هر موضوع رد و بدل میشود؟از این ها که بگذریم در زمینه نگارش طنز هر ساله مسابقاتی برگزار شده و به بهترین طنز نویسان جوایزی اهدا...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1393 19:19
    برای بعضی چیز ها نمی توان ارزش گذاشت. تصور کنید با دوستان قدیمیتان بعد از 10 سال قرار گذاشته اید و یک شب خاطره انگیز را با آنها سپری کرده اید. برای این شب نمی توان قیمت گذاشت. فقط باید از این شب لذت برد و در خاطره ها ثبتش کرد. چون معلوم نیست تحت چه شرایطی و در چند سال دیگر ممکن است شرایطی شبیه این شب به وجود بیاد......
  • بعضی روزها (2) سه‌شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1393 11:13
    گاهی روزها به قدری کسل کننده هستند که برای رهایی از این بی حوصلگی تنها به فکر بهبود رکورد شخصی در 2048 می افتی! گاهی روزها اینقدر طولانی می شوند که اگر 40 ساعت هم منتظر و علاف باشی تمام نمی شوند... گاهی هم روزها اینقدر شلوغ پر از برنامه هستند که حس میکنی کار دنیا بدون تو لنگ می شود! +پنج شنبه صبح باید آخرین امتحانم را...
  • ماه خاص پنج‌شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1393 19:50
    خرداد پر حادثه این اسمی است که به حق برای این ماه انتخاب شده اگر انتخابات باشد در این ماه برگزار می شود... اگر حزب و گروه بخواهد تشکیل بشود اسمشان را مثلا می گذارند دوم خردادی ها... اگر المپیک باشد باید در خرداد رخ دهد... اگر جام جهانی باشد باید در خرداد شروع شود... اگر طوفان با سرعت 130 کیلومتر بخواهد اتفاق بیفتند آن...
  • بعضی روزها دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 11:03
    همیشه از این که بر سر قراری معطل بشوم یا اینکه زمانم را به انتظار رخدادی یا رسیدن به جایی تلف کنم متنفر بودم. و این دقیقا همان چیزی بود که دیروز برای من رخ داد. قرار بود شنبه برای کاری اداری در تهران باشم. بعد از امتحانم به سمت تهران حرکت کردم و بعد از کلی معطلی در ترافیک اعصاب خورد کن و هوای به شدت گرم نیمه خرداد...
  • مذاکرات موتوری پنج‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1393 12:13
    سه شنبه حدود ساعت 4 بعدازظهر بود که کارم تموم شد و کلافه و گرمازده به دنبال راه فراری از این شلوغی مرکز شهر بودم. اصلا و ابدا حوصله پباده روی تا ایستگاه مترو و 45 دقیقه به صورت ایستاده له شدن را نداشتم... این شد که سراغ تاکسی موتوری ها رفتم...بنا به عادت، همان اول مبلغ کرایه را با راننده قطعی کردم و بعد سوار شدم. گرچه...
  • دون کاملیو دوشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1393 19:20
    بعد از مدت ها به یکی از آروزهایم رسیدم. تماشای ساختمان زیبای تئاتر شهر، محیط و فضای باز کنار اون و افتخار دیدن تئاتر دون کاملیو یکی از بهترین اتفاقاتی بود که میشد در این سفر رخ بده... قبلا هم گفتم. برای ما شهرستانی ها خیلی از مواردی که در تهران وجود داره یک آرزو و خاطره خوب تلقی میشه. کنسرت، موزه ها و همین تئاتر از...
  • به نظر من که ربطی به هم ندارن...والا پنج‌شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1393 19:20
    وقتی در مهمونی یا جایی، نوزادی را می بینم نمی تونم خودم را کنترل کنم. دوست دارم برم بغلش کنم و باهاش بازی کنم. کاری هم ندارم نسبت نزدیکی با اون بچه داشته باشم یا نداشته باشم! همیشه از دیدن نوزاد ذوق می کنم... این مدت هم که عمو شدم کلا کار و زندگی را بی خیال شدم و وقتم را با برادرزاده ام می گذرونم... بعضی وقت ها هم که...
  • پیشرفت سه‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1393 10:44
    برادرم رفته بود دفتر پلیس+10 تا اسم فرزندش را در لیست یارانه ثبت کند. همه مدارک مورد نظر را با کپی همراه خودش برده بود بعد از کلی معطلی وقت نوبتش شد متصدی مربوطه گفته بود اسم فرزندش به صورت خودکار وارد سیستم شده! انتظار این همه پیشرفت سیستماتیک را نداشتیم!
  • یادت گرامی یکشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1393 22:40
    دو سه سال پیش، با پدرم به دیدار یکی از دوستانش رفتیم که مدیر مالی یکی از کارخانه های صنعتی بود. پدرم و دوستش مدت طولانی همدیگر را ندیده بودند و از این فرصت استفاده کردند برای پرسیدن حال و احوال و اینکه بچه هاشون به کجا رسیدن و چه کار می کنند. قرار بود همین شخص من را به واحد فنی معرفی کنه که اگر امکانش میسر شد در آن...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1393 20:58
    در تبلیغ کالایی، خانمی که روپوش سفید پوشیده می گوید بدن ما برای نشستن های طولانی مدت طراحی نشده است همین کم مانده بود که در مورد خدا و نحوه خلقت هم اظهار نظر کنیم!
  • [ بدون عنوان ] جمعه 2 خرداد‌ماه سال 1393 10:14
    اوایل دانشگاه که بچه ها را هفته ای دو روز می دیدیم و پنج تا کلاس با هم داشتیم، اینقدر جو صمیمی نبود که الان ماهی یکبار و بنا به تصادف یا اجبار همدیگر را می بینیم
  • ایران برنده مسابقه یورو ویژن! سه‌شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1393 19:50
    در خبرها آمده است که در ایران 2500 نفر اختلال جنسی دارند. از طرف دیگر در مسابقات یورو ویژن امسال، "کونچیتا وورست" خواننده تراجنسی با صدایی زنانه و ریش مردانه برنده مسابقه شد. قیاس مع الفارق: ایران شانس اصلی مسابقه سال آینده یورو ویژن است...!
  • جان هر کی دوست داری... دوشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1393 11:04
    در ایران می شود یک صبح تا ظهر قربان صدقه وایمکس ایرانسل رفت تا بلکه راضی بشود و یک ایمیل 74 کیلو بایتی را ارسال کند...
  • رویدادگی یکشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1393 12:09
    مطلبی برای روزنامه نوشتم به اسم " روان شناسی واکنش های افراطی". گر چه این مطلبم برای بررسی واکنش های افراطی سرمایه گذاران در بورس و بازار سرمایه اختصاص داره اما واکنش های افراطی ما ایرانی ها در همه زمینه ها وجود داره. از بورس بگیر که به خاطر یک شایعه یک روز نزولی است و یک روز صعودی تا زندگی روزمره تک تک...
  • تور بازدید 2 شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1393 12:59
    وقتی سوار اتوبوس شدیم طبق معمول همیشه دوست داشتم ردیف اول بنشینم اما امکانش نبود. ردیف سوم نشستم. کسی کنار ننشست اما در همین ردیف شخصی که به نظر شرایطی همانند من داشت نشست. یک ربع که از حرکتمان گذشت سر صحبت را باز کرد. از هفته نامه ای آمده بود که زیاد معروف نبود. سردبیر هفته نامه بود و بیشتر برای آشنایی با خبرنگاران...
  • تور بازدید چهارشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1393 09:39
    اواخر هفته گذشته، دبیر تحریریه زنگ زد و گفت که دوشنبه باید به مراسمی بروم و گزارشش را بنویسم! فکر نمی کردم حرفش جدی باشه و به احتمال زیاد نباید دوشنبه جایی برم. اما یکشنبه ظهر بود که زمان و مکان قرار را برایم مسیج کرد. تا صبح دوشنبه هنوز نمی دونستم که چی در انتظارمه اما مطمئن بودم که به عنوان یک غریبه وارد یک جمعی...