تور بازدید

اواخر هفته گذشته، دبیر تحریریه زنگ زد و گفت که دوشنبه باید به مراسمی بروم و گزارشش را بنویسم! فکر نمی کردم حرفش جدی باشه  و به احتمال زیاد نباید دوشنبه جایی برم. اما یکشنبه ظهر بود که زمان و مکان قرار را برایم مسیج کرد. تا صبح دوشنبه هنوز نمی دونستم که چی در انتظارمه اما مطمئن بودم که به عنوان یک غریبه وارد یک جمعی خواهم شد. با اینکه قرار ساعت هشت و نیم صبح بود من خودم را ساعت 8  به محل قرار سوندم. هنوز کسی نیومده بود و رفتم داخل اتاق مدیر روابط عمومی. از شانس بد من هیچ کسی را در آن شرکت یا روابط عمومی اش نمی شناختم. وارد اتاق که شدم دو نفر خبرنگار دیگه هم بودند. از نحوه حرف زدن و حرف هایی که میزدن مشخص بود که از قبل با هم آشنایی دارند... بعد از چند دقیقه یکیشون ازم سوال کرد که از کدوم رسانه اومدم و من هم اسم روزنامه را گفتم... کم کم یخم داشت آب میشد و من هم چند کلمه ای صحبت می کردم... مدیر روابط عمومی که اومد گفت بریم تو پارکینگ و آماده بشیم برای رفتن. وقتی داشتم می رفتم تو پارکینگ  چشمم به اتوبوسی افتاد که منتظر ما بود. از خودم پرسیدم مگه چند نفر قراره باشند که اتوبوس آوردن؟!

وقتی رسیدم تو پارکینگ دیدم جمعیتی حدود 25 خبرنگار تو پارکینگ ایستادن که همه با همدیگه آشنا هستند و با اسم کوچک یکدیگر را خطاب می کنند... رفتم گوشه ای ایستادم اما مشخص بود که همه زیر به چشمی به من ِ غریبه نگاه می کنند ...تو این جمع حرفی برای گفتن نداشتم چون همه داشتند از نشست ها و کنفرانس های خبری که دیروز و پریروز شرکت کرده بودند حرف میزدن...

نیم ساعتی معطل شدیم تا تدارکات تور بازدید مهیا بشود و بقیه خبرنگارها هم برسند... حدود ساعت 9 سوار اتوبوس شدیم...


ادامه دارد

نظرات 9 + ارسال نظر
شبــ نم پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 09:02

یکی دو بار دیگه که همدیگر رو ببینید با هم دوست میشید..
بقیه ش رو کی میگی ؟!!

انگار فقط شما مشتاقی بقیه اش را بشنوی!

شبــ نم پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:18

پ بقیه مطلب رو رمز دار بذار و فقط رمزش رو به من بده ...

این هم فکر بکریه

فافا پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:42

یعنی الان شما اونجا معذب بودی عایا؟سلام هم نکردی حتی؟!
من هرجا باشم سعی میکنم راحت باشم.وگرنه نمیتونم دووم بیارم :D
بقیه اش رو کی میزارید؟

معذب بودم اما سلام که می کردم :)
ایشالا به زودی :)

فاطمه.م پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:48

من تو همچین شرایطی خیلی معذبو استرسی میشم... خب حالا چ مراسمی بود؟

عرض می کنم :)

سارا پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 16:07

ماهم مشتاقیم.منتظری ادامشو بگید بعد نظر بدیم

:)

خاموش پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 20:33

بقیه هم مشتاقن جناب افرند :)

:)

دل آرام جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 00:35 http://delaramam.blogsky.com

بعد کجا رفتین؟ چرا اونها توی کنفرانس های دیروز و پریروز هم بودن ولی تو نبودی؟

کدوم کنفرانس ها آیا؟!

دل آرام جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 13:09 http://delaramam.blogsky.com

توی این کنفرانس ها:
"تو این جمع حرفی برای گفتن نداشتم چون همه داشتند از نشست ها و کنفرانس های خبری که دیروز و پریروز شرکت کرده بودند حرف میزدن..."

ندنیک جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 21:15 http://blue-sky.persianblog.ir

خبرنگار و این همه کم رویی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد