افرند
افرند

افرند

اختراع ایرانی 2

بله. همانطور که هیچکدامتان( به غیر از شبنم و خانم علیرضا!!) نتوانستید حدس بزنید این دستگاهی است که با آن روکش نقره ای روی کارت های شارژ ایرانسل و همراه اول و دیگر کارت هایی که روکش دارند را می شود پاک کرد! البته هنوز اسم کوتاه تری برای آن انتخاب شنده یا اینکه من اطلاع ندارم!

نشستم فکر کردم که ما ایرانی ها واقعا آدم های خلاقی هستیم. مثلا طراح این ابزار احتمالا از خط اعتباری ایرانسل با پیش شماره 0935 استفاده میکرده و مرتب شارژ ده هزار ریالی می گرفته . این شخص احتمالا اعصاب درستی هم نداشته و مرتب در شرایطی که استرس داشته ناخن هاش را می جویده برای همین ناخن نداشته. همیشه با کارت های عابربانک خرید می کرده و در نتیجه مجبور نبوده پول خورد از سوپر محله شون پس بگیره و در نتیجه سکه هم نداشته. ماشینی هم نداشته تا از کلید های اون برای خراشیدن روکش شارژ های ده هزار ریالی استفاده کنه  در نتیجه به فکر فرو رفته ( همانند نیوتن پس از اصابت سیب به سرش) . بعد از چند دقیقه کار مدام و طاقت فرسا و بعد از آزمون و خطاهای بسیار به طرح نهایی ( همانطور که در شکل می بینید) دست یافته.

واقعا از اینکه در سال کار و تولید و سرمایه ایرانی و اینها هستیم به شدت خوشحالم و به خودم و کشورم و مخترعینش میبالم...والا. و مگر من چه کم از دیگر مخترعین دارم؟!

 

این هم اختراعات  بالقوه من:

چاقویی بسیار پیشرفته برای برش های بدون نقص هندوانه

چوق( همان چوب) بستنی با قابلیت مصرف همیشگی و طول عمر طولاتی

دستگاهی مخوف جهت تعویض توتون پیپ بدون نیاز به استفاده دست!

جواب دهنده کامنت ها به صورت اختصاصی برای هر بازدید کننده و در خور حال آن روز و آن پست!

دستگاهی پیچیده برای برداشتن روکش لواشک ها

 

 

اختراع ایرانی

چند شب پیش یکی از رفقای قدیمی زنگ زد و گفت که به شهرمان اومده. می گفت سفری کاری ست و برای بستن قرارداد با چند نمایندگی یک روزی را اینجاست. شروع کرد به توضیح دادن که محصولی ارائه می کنند که برای اولین بار در ایران و حتی جهان تولید و ابداع شده. می گفت در 12 استان کشور به دنبال اعطای نمایندگی هستند و در همه شهرستان های این 12 استان باید حداقل یک نمایندگی داشته باشند. از فروش و سود بالای این قطعه حرف می زد و اینکه تا حالا به کدام ارگان های دولتی و خصوصی فروش داشته. می گفت خودم به شخصه با مخترع این دستگاه صحبت کردم و از نزدیک خط تولیدش را دیده ام. همین طور که توضیح میداد سعی می کردم تصور کنم چه جور دستگاهی است که این قدر فروش و سود دارد ؟  آیا سانتریفیوژ است؟ آیا میکرو تراشه مک پرو است که سال آینده به بازار می آید؟ آیا ما هم در ایران استیو جابز داریم؟! آیا خط تولید چه دستگاه عظیم و پیچیده ای دیده؟در آخر سر گفتم خب حالا و بعد از این همه بازاریابی و مخ زدن بگو ببینم که چه دستگاهی است؟

 

برای دیدن این دستگاه مخوف به ادامه مطلب بروید...

ادامه مطلب ...

رقص بهار

در چشم به هم زدنی فصل بهار تمام شد. فصل بهار با کلی خاطره و یادگاری به روزهای آخرش رسیده. اولین چیزی که فصل بهار به یادم میاره عید نوروزه و بعد از آن هم امتحان و سفر. این فصل به اعتقاد خیلی ها بهترین فصل برای سفره و من هم خوشبختانه دو بار به جاده ها زدم که حالا واقعا حسرت می خورم که فقط دو بار بود. کمی که به عقب برگردم یادم میاد که چقدر  از ماه خرداد به خاطر امتحانات آخر سال متنفر بودم. همیشه تولدم را در  شرایطی پر فشار و استرس طی می کردم. اما آخر خرداد که میشد و نوید سه ماه تعطیلی تابستان را می داد، دل تو دلم نبود. این 90 روز تعطیلی و خوابیدن های طولانی مدت، نهایت خوشی آن روزهایم بود.یادمه اون سال ها وقتی برنامه کودک و نوجوان شروع میشد گوشه صفحه تلویزیون و در کنار خانم مجری ، همیشه یک شمارشگر بود که نشان میداد تا آخر تابستان چند روز باقی مانده . من هر روز تعداد روزهای باقی مانده را میشمردم و حساب می کردم تا پایان خوشی چند روز مانده. درست کردن توپ های دو پوسته و سه پوسته و از صبح کله سحر تا دم دم های غروب توی کوچه گل کوچیک بازی کردن ، دوچرخه سواری کردن از این محله به اون محله ، کلاس های شنا و فوتبال و زبان و ...و در نهایت هم مهمانی های طولانی مدت خونه مادربزرگ، تفریحات سالم آن دوره و زمانه ام بود.یادش به خیر . اما حالا که درسی در کار نیست و رسما سرکاریم( از اون لحاظ!) دیگه تابستان برایم جذابیتی ندارد. تحمل این همه گرمای طاقت فرسا و آفتاب های سوزان و بدتر از آن تحمل تشنگی و گرسنگی ماه رمضان، تابستان را برایم به بدترین فصل سال تبدیل کرده. حالا روزها را مرتب میشمارم تا ببینم این 90 روز کی به پایان میرسد و میرسیم به پادشاه فصل ها...



+ پیشنهاد موسیقی: قطعه بسیار زیبای رقص بهار - شهرداد روحانی