افرند
افرند

افرند

سن  و سال دار است و همیشه کت و شلوار و جلیقه سرمه ای تیره بر تن دارد. هر چند روز یکبار می آید و در مورد سهام اش سوال می پرسد. چند دقیقه ای می نشیند و بعد می رود. آرام و با طمانینه و همراه با ادب صحبت می کند. 

سراغ امور مشتریان یکی از شرکت های سهامی را گرفت. شماره و آدرس شرکت را  روی یک تکه کاغذ نوشتم و بهش دادم. گوشی اش را در آورد و شماره را در گوشی اش وارد کرد و گفت الان کاغذ را پس می دهد. 

گفتم برای شما نوشتم و به کاغذ احتیاجی ندارم. با اصرار کاغذ را پس داد. سرش را آورد جلو آرام در گوشم گفت: همسرم با این کارها موافق نیست و نباید این تکه کاغذ را در جیبم پیدا کند...

نظرات 3 + ارسال نظر
شب نم یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:57

خب احتمالا قبلا نتیجه این کارها رو دیده که حالا مخالف هست یا اینکه استرس کار رو دوست نداره و کلا ریسک پذیر نیست .

حالا مهندس جان سهام ما اوضاش در چه حااااله
.

الان من تمام موارد بالا رو برای خودم نفی کردم هااااا.

شب نم چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 21:50

روزت مبارک امیر حسین .

ممنونم

فافا پنج‌شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 14:00 http://aroosak-f86.blogfa.com

سلام.سال نو مبارک امیرحسین.
امیدوارم سالی سرشار از شادی و خوشی کنار همسرت داشته باشی.
و سایه عزیزانتون مستدام باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد