افرند
افرند

افرند

اولین نفر (قسمت آخر)

از شانس من، یکی از خیابان های اصلی قزوین را بسته بودند و برای همین مسیر جایگزین شلوغ و  پرترافیک بود و ما هم در ترافیک گیر کردیم. تمام ناخن های دستم را خورده بودم! اگر امکان داشت ناخن های پایم را هم می کندم اما خب نمیشد! به هر زحمتی بود ساعت 13:01 دقیقه رسیدیم شهرداری. سریع خودم را به پشت در اتاق شورای شهر رساندم. اما دیگر استاد جواب تلفن هایم را نمی داد. دو بار زنگ زدم. جواب نداد. از افرادی که در راهرو بودند سراغش را گرفتم. گفتند جلسه شورای شهر است و ایشان هم در جلسه... پاهایم سست شد. نشستم روی صندلی. به ساعت نگاهی انداختم. 13:07 دقیقه... باید قید اتوبوس اصفهان را میزدم. تلاشم را کرده بودم ولی فایده نداشت. 13:10 دقیقه مسیجی به دستم رسید که استاد نوشته بود منتظر باشید. رفتم در محوطه شهرداری. راننده تاکسی ماشینش را پارک کرده بود و خود زیر سایه درخت های کاج ایستاده بود. از دور با سر سوال کرد که نشد؟ من هم با حرکت سر گفتم نه...

دوباره برگشتم روی همان صندلی نشستم. ساعت 13:15 بود. برای آخرین بار شانسم را امتحان کردم و زنگش زدم. باز هم جواب نداد... یک آن دیدم از در اتاق بیرون آمد و گفت در حین حرف زدن بوده و نمیشده که اتاق را ترک کند. پروژه ها را تحویلش دادم... گفت شنبه تماس بگیر... چند بار تشکر و عذرخواهی کردم و دویدم بیرون... به راننده که هنوز در سایه بود گفتم بدو بریم. بنده خدا او هم مثل من می دوید سمت ماشین. سوار ماشین شدیم. دوباره تبلتم را دراوردم و شماره شرکت سیر و سفر در ترمینال قزوین را پیدا کردم. زنگ زدم. هنوز طرف الو نگفته بود که گفتم اتوبوس اصفهان بدون من حرکت نکنه! به ترکی چیزی گفت متوجه نشدم. گفتم من تو راهم و دارم میام ولی من  باید سوار اتوبوس بشم. گفت باشه. زود بیا

هنوز به ترمینال نرسیده مراسم تشکر از راننده جوان را به جا آوردم و کرایه اش را حساب کردم. 13:28 دقیقه رسیدم ترمینال. در حال دویدن در محوطه ترمینال بودم که یک نفر داد زد شما بودی برای اصفهان تلفن زدی؟ گفتم آره...گفت بیا سوار شو

13:30 دقیقه سوار اتوبوس شدم... این یعنی اینکه که به مراسم میرسم...




ساعت 7.45 دقیقه شب رسیدم اصفهان. نیم ساعتی وقت داشتم. رفتم وضو گرفتم و در مسجد ترمینال، نماز جماعت خوندم. بعد از نماز رفتم پارکینگ ترمینال. موتورم را تحویل گرفتم و رفت سمت محل برنامه... به موقع رسیدم. بعد از سخنرانی های مرسوم و تقدیر و تشکر و باقی مسائل، سردبیر از اتفاق ویژه مراسم رونمایی کرد. گفتند میخواهیم در مراسم امشب قرعه کشی کنیم و چهار نفر را به مشهد بفرستیم. فقط کسایی میتونن شانس برنده شدن داشته باشند که در برنامه حضور داشته باشند و اگر در برنامه نباشند به جای آنها اسم یک نفر دیگر را بیرون می آوریم. قرعه کشی شروع شد... اسم ها بیرون آورده شد... من اولین نفر بودم...

نظرات 16 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 09:28

وااای عجب نفسگیر بود مسابقه دو ماراتن !..منم دنبال شما می دویدم حقیقتا !
فکرکنم پاداش اونهمه تلاشهای دقیقه نودی رو گرفتید بااون بلیط مشهد !..و سرآخر این شکلی شده بودید
تبریک میگم ...خیلی عالی بود..هم صبوری و هم سریال نویسی تون.


موقع قرعه کشی مطمئن بودم اسمم در میاد... تازه اون موقع بود که فهمیدم چرا اینقدر دوست داشتم در مراسم روزنامه باشم

مریم یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 09:48

یه سوال..الان نمیشه پروژه هارو الکترونیکی کرد و پی دی اف اش رو فرستاد و ایمیلی جواب و تایید گرفت که مجبور به اینهمه طی الارض و اینها نباشه ؟؟!!

راستی شام اونشب چی بود ؟

از نظر استاد من، دانشجو باید چند ساعت پش در اتاق استاد یه لنگه پا بایسته... ایمیل و اینها هم ممنوع بود مگر در موارد خاص!

عارفه یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 09:49

ایییی جان دلم
اصلا بدجور طلبیده بودنت
چه حس خوبی به آدم می ده ها کی می روی کی بر می گردی؟
اگه پنج شنبه اون جایی آدرس بدهم برو شب جمعه ها بابا جونم اینا دعاکمیل دارن بعدش هم آبگوشت می دهن برو آبگوشتشون رو بخور

حس خیلی خوبی بود
دقیقا نمی دونم کی میشه...اما شاید هفته بعد باشه
حیف که آبگوشت دوست ندارم

lightwind یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 10:30

لبخند روی لبم، به پهنای صورتمه

دل آرام یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 10:39 http://delaramam.blogsky.com

ای جان به به خیلیییییییییی عالی بود.یهترین پست سریالی ای بود که خوندم و واقعا به انتظارش می ارزید. به اون همه تلاش هم می ارزید انصافا...
خیلیییییی خوشحال شدم. التماس دعا هروقت رفتی... حسابی خوش بگذره

ممنون دل آرام...نظر لطفته
محتاجیم به دعا

علیرضا یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:00 http://ghasedak68.blogfa.com

مرتیکه ایکبیری...اصن همونجا که نوشتی میخواستن قرعه کشی کنن چارتا رو بفرستن مشهد نیشم باز شد تا تهش...حسابی مورد نطر امام رضا بودیا...خیلی خیلی مبارکه.خوش به حالت...حالا کی میبرن؟؟؟
باید همین جا قول بدی تک تک ماهایی که پا به پات داستانتو خوندیم رو ویژه و خاص دعا کنی اونجا...

هنوز معلوم نیست. شاید هفته آینده... البته اگه بتونم مرخصی بگیرم
ایشالا نایب الزیاره همه خواهم بود

سارا یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 12:02 http://rade-paye-shab.blogfa.com

چ پایان خوشی داشتتبریک

شب نم یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 17:29

تبریک ویژه برای اینهمه تلاش و نتیجه ...
منم الان مشهدددددم .یهویی شد .
حاجت مهمی دارم .تو هم اومدی التماس دعااای فراوان .
اصلا زودتر بیا تا باز اینجا هم مثل پیرار سال دیدار دوباره ای داشته باشیم .

دوست داشتم زودتر برم مشهد اما آخر هفته به شدت درگیرم
التماس دعا

Friends یکشنبه 15 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 18:01 http://friends.blogsky.com

این از اون موقعیت ها بود که آدم میگه اگه خدا بخواد بشه، آسمون به زمین هم بیاد میشه.

اوهوم

فافا دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 10:31

چه خووب و قشنگ نوشته بودی.تبریک میگم.انشاالله سلامت بری و برگردی و بهت خوش بگذره.التماس دعا

نظر لطفته فافا
ممنون
محتاجیم به دعا

عارفه سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 08:18

وااااای سوسول ابگوشت دوست نداری؟
حتما کله پاچه ام نمی خوری
واقعا که خجالت داره اخه
دیگه خود دانی ولی من هر کی رو که دوست نداشته بردم راضی بوده

n چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 14:25

خداروشکر ک هر چند سخت ولی بر وفق مراد گذشت. آقا پیگیر بودم ب شددت

نبات پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 13:02 http://be-live.blogsky.com

ای جااااااااااااان ....
من همیشه عاشق هپی اندم
بیاییم باور کنیم که: باشد اندر پرده بازی های پنهان
سفر خوش بگذره ....

هاله یکشنبه 22 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 09:02

به اشک شوق گنده جمع شد تو چشام
انگار اینا که گفتین واسه خودم اتفاق افتاده باشه..

خوشحالم حس خوبی بهتون دست داد :)

خورشید سه‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:42

آقاااا.. دق دادین ما رو..
وقتی رسیدین یه نفس راحت کشیدم..

:)

مشهد خیلی خوبه.
من امروز برگشتم..

فقط.. لباس گرم ببرید

ما رو هم دعا کنین

sadaf دوشنبه 13 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 05:57

cheghadr khosh shans
dastetun ru sare ma

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد