افرند
افرند

افرند

زمستون...

امروز زمستون به نیمه راه رسید اما دریغ از این که نام و نشانی از زمستون داشته باشه... هوا به شدت بهاری، بدون بارون و برف...حتی بدون باد خنک...فقط از روی عادته که پالتو میپوشم و گرنه اگر این آب و هوا در بهار بود با آستین کوتاه سر کار میومدم...

نظرات 8 + ارسال نظر
شبــ نم چهارشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 18:03

من برررررررررف میخوااااااام .
امسال یه ریزه بیشتر نیومد .بارون هم که اصلا .

من دلم برا زمستون تنگ میشه .داره میره و هیچی ازش ندیدم .!

زمستونم زمستون های قدیم

مریم پنج‌شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 09:34

بقول بچه ها کم کم زمستون از حافظه طبیعت داره پاک میشه.!

والا...با این نون هاشون...

عارفه جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:52

این جا به جاش این قدر هوا مطبوع و خوبه ها

التماس دعا

علیرضا جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 20:53 http://ghasedak68.blogfa.com

ما که روزای تعطیل که میریم مهمونی حس میکنیم داریم میریم دید و بازدید عید از بس هوا بهاریه...
نپوش برادر من...پالتو نپوش.عرق میکنی بعد یه باد بخوره بهت میچای...

شوما مهمونی هم میرین؟ شوما غیر از کهنه عوض کردن کار دیگه ای هم انجام میدین؟!

دل آرام شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 00:48 http://delaramam.blogsky.com

خیلی عجیبه...
من که این روزها رسما لباسهای تابستونیم رو توی خونه میپوشم!!
البته اگه زمستون و تابستون با هم قرار گذاشتن که جاهاشون رو عوض کنن، من اعتراضی ندارم

منم به جای پالتو کت پوشیدم اما بازم روی هوا کم نشد و اونم گرم تر شد...!!

علیرضا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:55 http://ghasedak68.blogfa.com

بی کلاس کهنه چیه؟پوشک..این همه پولشو میدیم آخرش میگی کهنه؟؟!!!چند ساله تو شهر نگشتی؟؟:))))
بله عزیزم.اصن آدم بچه دار که میشه بچش یه دختر ددری میشه مهمونی دادن و مهمونی خوردنش زیاد میشه.وگرنه ما که قبلش همش کنج سکولی خونه بودیم.تو که دیگه بهتر میدونی که:))))

فافا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 17:48

من اعترااااض دارم!!!!!

همه ترم هامون داره میشه ترم تابستون!خیلی سخت میگذره

دلم برف بازی پارسال رو میخواد چقدر خوش گذشت...

عارفه سه‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 06:56

این جا هتل بعد از اعمال
من یک عدد جناااااااااااازه
منتظرم این دو دختر دایی بیان بریم صبحانه بخوریم بعد به صورت جنازه بخوابیم.
یادتونم کلی هستم . تو حرم پیامبر چه اون اولش چه موقع وداع نماز خواندم و دعا کرد.
وای امیییر یه چیزی اییی من و سر ذوق اورد ای اصلا خستگی اعمالم در رفت که حد نداره.
ما اعمال و خودمون انجام دادیم با گروه هماهنگ نبودیم همین جور دور اخر صفا و مروه داشت تموم می شد که یه گروه ایرانی بزررررگ اومد پشتمون اونام دور اخر بودن شروع کرد یه مرد با صدای بلند الله اکبر می گفت همه پشتش می گفتن. ببین ما هک شروع کردیم با هاش گفتن کم کم اکثر ایرانی های نزدیک ما باهاش هم صدا شدن ببین صدا می پیچید ها اصلا یه ابهتی گرفته بود بعد لااله الا الله گفت هی تکرار می کرد من هی به سحر می گفتم جای یه علی ولی الله خالی بگه دیگه بگهه ببین یعنی اصلا خستگیم در رفت وقتی اون جمعیت تو اون فضا صدام می پیچید نزدیکای نماز صبح چندین بار گفت علی ولی الله همه برگشته بودن نگاه می کردن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد