روزانهها
همهپیوندها
- چکاوک
- چکاوک جدید
- جوگیریات
- نوشته های قلقل السلطنه
- دنیای دل آرام
- روزهـــــــای یـــــک عمــــر
- نگاه های ِ روزانــــه ی منــــــــ
- یک دل تنگ که دوست داره حرف بزنه
- لرمانتف
- در سایه سار تنهایی
- پرسه چی
- تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
- زنبور گاوی
- هدف بزرگ من
- خدا بزرگه!
- برای تو که همیشه ام هستی...
- برای فردای حافظه ام
- یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار
- سرمایه گذاری با 100 هزار تومان
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
تقویم
اردیبهشت 1400| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
اگر قسمت باشد
دوشنبه شب نشسته بودم تو دفتر...حال خوبی نداشتم. در تمام دوران دانشجویی برای حج عمره ثبت نام کرده بودم و هیچ وقت اسمم در قرعه کشی در نیومده بود. دوشنبه ظهر هم قرعه کشی کرده بودند و اوایل شب اسامی را در سایت زده بودند. اسم من جزء برنده ها نبود. نه اصلی و نه ذخیره. با یکی از دوستان تلفنی حرف میزدم و گله میکردم که 6 سال اسم نوشتم و شانس ندارم و تو قرعه اسمم در نمیاد و ...
تلفنم که تمام شد چشم دوخته بودم به مانیتور و اسامی برنده ها را نگاه میکردم. دختر بچه شش، هفت ساله ای اومد پشت شیشه دفتر . اول در زد و بعد مثل کلاس درس انگشتش را به نشانه اجازه بالا برد و گفت یه لحظه میاین؟
رفتم در را باز کردم. یک ظرف یکبار مصرف دستش بود . دستش را جلو آورد و گفت بفرمایید نذری
خوشحال شدم. با لبخند بهش گفتم برای منه؟ گفت بله. ظرف را داد و سریع رفت.
بوی قیمه نذری پیچید تو دفتر...برگشتم پشت میز. صفحه اون سایت را بستم و به "قسمت" فکر کردم...
سلاام...
درسته قسمت در هر کاری خیلی مسئله ی مهمی است! ...البته میشه تعبیر بهتری ازش داشت گفت مصلحت و خیر خواهی خداوندی...مطمئنا خیر و مصلحت شما چیزی جدا از خواست یزدان نبوده...
.
.
همواره شامل خیر و مصلحت نیک خداوندگار شوید...شاد، پاینده و سلاامت باشین...
سلام
این ها همه در ادامه هم هستند... قسمت ، حکمت، مصلحت و ...
ممنون :)
باز شما ی امیدی دارین،ثبت نام میکنید.ما که حتی اجازه ثبت نامشم نداریم.
چرا اجازه ندارین؟!
عوضش ما دانشجویی هر چی ثبت نام کردیم اسممون دراومده و ما خودمون جور نشده بریم.
واقعا تا قسمت آدم نشده باشه آدم هر کاری هم بکنه نمیشه....
همین که قسمتت شده غذای نذری امام حسن رو بخوری هم خودش خیلیه....خیلیا هنوز قسمتشون نشده با گذشت ده روز از محرم طعم نذریای امام حسین رو بچشن...
بازم خدا شانس بده :))
آره... دیروز هم با ماشین برمی گشتم خونه که یکی داد زد. منم نگه داشتم ببینم کجا چه خبره . دیدم آقایی با دو تا ظرف غذا جلو اومد و گفت نذریه...
والا با سارا موافقم :)
ایشالا به هر آنچه صلاحته برسی :)
نذری هم نوش جان.
امیدوارم اینایی که هیئت راه میندازن و نذری میدن واقعا برای امام حسین (ع) باشه نه برای خود نمایی.....
خب چرا با سارا موافقی؟!
ایشالا که همینطوره...البته نذری هایی که من تا حالا گرفتم مال هیئت و دسته و اینا نبوده
چون جفتمون اجازه نداریم ثبت نام کنیم!باز شما ی امیدی دارید ب قول سارا.
هان...تازه گرفتم منظورتون را...خب برید ازدواج کنین
وااااا چ کاریه؟؟؟
وقتی خودش بخاد بدون ثبت نام میبرتت ماهم امید داریم به کرم خودش.
تا اون شرط را نداشته باشی نمی تونی بری...
من که تا پای چمدون بستم و آش پشت پاشم رفتم و نرفتم...
نه دیگه با بابا که بری شرط و شروط نداره
خب چرا نرفتی آیا؟!
والا سارا راست میگه :)
شما همچنان با سارا موافق باش :)
به همون دلیل که اسم شما تو قرعه کشی درنیومد.
من قیمه دوست میدارم ...
بنده هم خیلی چیزها دوست میدارم :)
منظورم قسمت بودش.قسمت نبود نرفتیم.
بله فهمیدم
منظورم این بود که حیف بود که نشد
منم اسمم در نیومد...البته به خدا حق میدم..هنوز خیلی مونده تا لایق زائر شدنش بشم...
:(
مگه متاهل ها نمی تونانند فقط ثبت نام کنند؟
اسم امیر حسین در اومده .
پسرها و متاهل ها می تونند ثبت نام کنند
خوش به سعادتش
جمعتون جمعه ها.....عاشوراییه همه آوار بودین تو نتا....خجالت بکشین....لااقل یه عاشورا رو ول میکردین میرفتین پا منبر و روضه
...بعدم میگن قسمتمون نمیشه بریم زیارت...استغفرالله...
من قیمه دوست ندارم.یعنی فقط تو عالم یه قیمه است که خیلی دوست دارم.اونم قیمه های خانوممه...
دیدم اظهار نظر شده بود گفتم بگم که لال از دنیا نرفته باشم
قیمه نذری یه چیز دیگه است :)
آخه تو قیمه ی نذری سیب زمینی سرخ کرده نمیذارن کنار ظرف
اتفاقا امسال همه گذاشته بودن
اقا امیرحسین شرمنده نتونستم کامنت علیرضا رو بی جواب بزارم :-) من خونه ابجیم بودم دیگه رو حرف اونا باید رفتار میکردم. قیمه هم فقط نذری و دست پخت خودم :-P
:)
نــــــــــــــــــــــــــه....نامردا از کجا غذا میگرفتین؟؟؟؟هیچ جا نذاشته بودن...نمیذارن....
حالا به هر حال....من قیمه های خانومم یه چیز دیگه است...امتحانشم مجانیه....
همچین میگه مجانیه که انگار فردا میخاد همه را دعوت کنه خونشون!
کی را میترسونی؟؟؟؟؟
(آیکون یه علیرضایی که از وقتی بابا شده دست و دلباز شده)
آره جون خودت
یه کاری نکن فردا ظهر با بروبچ پلاس شیم اونجا
بیاین....من فردا ظهر نیستم البته اینم بگما....ولی خوب شما دستپخت خانومو میخواین بخورین.....کاری به من ندارین دیگه
اصن میخایم تو نباشی :))
بعله
منم میام
ولی ما فقط سالی یبار اونم قیمه نذری میخوریم
خسته نباشید
:)
تو روووووووووووووحد
بعدی لطفا
قسمت برای من مفهوم پیچیده و غیر قابل درکیه امیر حسین
باشه
اووو چه خبرس اینجا... از اصلی موضوع به کوجا رسیدنا.. :)))
آقا امیر حسین رفتی خونه علی آقا یه ندا بده منم بیام :))))) البته اگ دیر نیس واس گفتنش :|
+ در موردی مکه هم نمیدونم چرا من ذوقی ندارم شاید چون پولشو ندارم اگ هم داشتم بابا مامانمو میفرستادم :)
ندا دادم دیگه! :)))
+ چرا آیا؟!
سلام!
قسمته دیگه! کاریش هم نمیشه کرد
ایشالله به زودیه زود قسمتت میشه میری
ما رو هم دعا میکنی
سلام
ایشالا
علیـــــــــــــــرضا
باورم نمیشه!
وااااااااااقعاً یه اصفهانی ما رو برای نهار دعوت کرده خونشون؟
اونم برای قیمه؟
ای جانم
منم هستم
من دیگه دارم آماده میشم برم
کیا میان؟!
عاقا من دنبال علم و دانش تو کتابخونه ام.رفتین منم می برین؟ میخواستم بگم منم درست کنم بفرمایید ناهار بشه.رای بدین ب من و خانومی :-D
در نتیجه فردا هم خونه فافا دعوتیم :)
از عرب ها خوشم نمیاد ...
اوه
منم میام:)