افرند
افرند

افرند

استاد عجیب



یکی از استادهای این ترم، به شدت خارجی است! ارشد را در سویس خوانده و دکترایش را هم در استرالیا گرفته. الان هم در استرالیا تدریس می کند و بنا به گفته خودش بنا به تعهد اخلاقی که به کشور و مردمش دارد به ایران می آید و درس می دهد. این استادِ به شدت خارجی که اغلب اوقات فارسی را با لهجه خارجی تلفظ می کند و تمام کتاب ها و جزواتی که معرفی می کند هم به زبان انگلیسی است ، کلا باکلاس است. از این هایی که فکر می کنی نهایت برخوردی که ممکن است با یک نفر داشته باشند برخورد لفظی از نوع نرم است! گذشته از این رفتارش هم کمی عجیب است! عجیب از آن نظر که چیزهایی از ما می خواهد که نمونه اش را ندیده ایم. مثلا یکبار گفت کل کلاس به گروه های 5 تا 6 نفره تقسیم بشویم با این شرط که گروه ها همه پسر یا دختر نباشند! برای ما که از بچگی تا به الان عادت به تفکیک جنسیتی داشتیم این کار، کاملا چیز جدیدی بود. گرچه پسرها از این موضوع استقبال کردند اما همه دخترها با این مسئله راحت کنار نیامدند و ترجیح می دادند گروهشان همه از دختر باشد! این بار هم که استاد سر کلاس آمد همان اول گفت به گروه هایی تقسیم بشویم و بعد به اجبار گروه ها را به صورت مختلط در آورد و متنی دستمان داد و گفت هر گروه در این مورد بحث کند. تا اینجای کار خوب بود اما بعد از نیم ساعت گفت که صندلی های کلاس را به صورت گرد بچینیم و همه دورتادور کلاس بشینیم و در مورد آن موضوع بحث و مناظره انجام بدیم. گرچه این کار نامتعارف بود اما فکر می کنم که بیشتر کلاس ها در این مقطع باید به همین صورت برگزار بشه. باید رو به روی هم بشینیم و به چشم های هم زل بزنیم تا بتونیم بعد ها هم در جمع صحبت کنیم. وقتی دورتادور کلاس نشسته بودیم ناخودآگاه خیلی از بچه ها سرشان زیر بود و زمین را نگاه می کردند...اون موقع بود که صدای بعضی از بچه ها را برای اولین بار شنیدم. همیشه عادت داشته ایم که در کلاس فقط صدای استاد باشد و بقیه فقط و فقط شنونده باشند.

استادمان این هفته به استرالیا می رود و گفته بقیه کلاس ها به صورت آنلاین برگزار میشود که هنوز هم نمی دانیم کلاس آنلاین چیست و چگونه برگزار میشود!

نظرات 18 + ارسال نظر
علیرضا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:55 http://www.ghasedak68.blogfa.com

از این استاد باکلاسا ما ترم قبل داشتیم.یارو اصالتا از پدر و مادری آلمانی بودند خودش متولد بغداد بود بزرگ شده ی هلند بود زنش انگلیسی بود و الانم بین هلند و انگلیس در رفت و آمد و زندگی بود و ترم قبل برای تدریس زبان اومد...روحانی هم بود یعنی...ولی وسط کلاس یادش میرفت یا نمیدونم چی میشد وقتی یه دختر شروع به خوندن میکرد میرفت می ایستاد طبق عادتش پشت سر دختره و بعد یهو از دستش در میرفت و دستشو میذاشت رو شونه دختره...ما روده بر میشدیم از خنده و دختره هم هی کش و قوس میداد به خودش که از زیر دست این خودشو بکشه بیرون.ولی استاد با کلاسی بود.هر جلسه هم برامون شکلات خارجی می آورد

استادت روحانی بود و این کار را میکرد؟!
نه بابا...این شکلات و اینا نمیاره...تازه امروز خبر داده دوشنبه هم بریم تهران برای کلاس جبرانی!

علیرضا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:58 http://www.ghasedak68.blogfa.com

البته یه چیزی هم بگما....شمام خیلی بی کلاسین....بچه های فنی مهندسی ما اصن انگار وسط لس آنجلسن بسکه با هم قاطی و ریلکسن...
ما خودمون که یعنی مذهبی ترین دانشکده ی دانشگاهیم بچه ها گرد دور یه میز میشینن و کلی تو سر و کله هم میزنیم و شوخی و خنده و از وسط میز برای هم سر کلاس شکلات پرت میکنیم و بیسکوییت تعارف میکنیم و جک میگیم و اوووووووووووو...خیلی خوشیم کلا

من هم گفتم که پسرها با این موضوع راحت کنار اومدن اما بعضی از دخترها هستن که با این موضوع کنار نمیان. می دونم تو دانشگاه شما هم عده ای از دخترها هستن که اصلا از این نوع رفتار شما و هم رابطه ای که دخترها با شما دارن خوششون نمیاد.
از طرف دیگه هم حرف زدن تو جمع یک نوع خصیصه رفتاری هست که باید در خیلی ها بیدار بشه و نمود پیدا کنه ( قالنا شیخ امیرحسین!)

منصور شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:08 http://asemanesher.blogfa.com

گفتی از نوع نرم است ؟

یاد این غزلم افتادم

جنگ نرمی کرده ای تا دل به چنگ اورده ای

ای نگــــار نازنین دل را به تنـــــگ اورده ای


انلاین منظورش اینه هرکس هر جلسه ای دوست داشت بیاد نداشتم نیاااااااااااااااد


موفق باشی

والا آنلاین این انگار کمی فرق داره. باید سر ساعت مشخصی جای خاصی باشیم که استاد اونجا نیست و هزاران کیلومتر اونور تره!

علیرضا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:42 http://www.ghasedak68.blogfa.com

آره آخوند بود تازه کلی هم سر کلاس تایید میکرد که سید حسنیه و جد در جدشون میخوره به امام حسن مجتبی...اون کلاس جبرانی رو که همشون گیرن بزارن...هی هم کلاس اون ور رو میذاشت که بچه های اونجا وقتی یه مشکلی پیش میومد و یه کلاس کنسل میشد خودشون اصرار میکردن جبرانی بذاریم و شماها تنبلین و اینا...البته ما گوشمون پر بود از این حرفا
از اون دخترا بله ما هم داریم....ولی کلا کاری بهشون نداریم.ما برا خودمون خوشیم هر کی هم دوست نداره نمیاد تو جمعمون...خلاصه این همه دارم برات فک میزنم میخوام بگم که نهایت استفاده رو ببر از این استاد با کلاستون

دیگه آخونده روشنفکر باکلاس ندیده بودیم یا اینکه خیلی کم دیده بودیم... کلاس جبرانی هم بذاره من که واسه یه کلاس پا نمیشم برم تهران...
استاد رفت استرالیا و فرصت های بالقوه از دست رفت! و اینکه من آدم سر به زیری هستم!!

شبــ نم شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:15

یاد استاد ورزشم افتادم که وقتی به همه میگم استادم یه

آقاست ...تعجب میکنن و کم مونده شاخ در بیارن ..

شما غیر حضوری بود...اگه حضوری بود که واویلا میشد!

عارفه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:04

سلام.
جالبه این روز ها بیشتر از هر موقع دیگه دارم به این موضوع فکر م کنم این که تو دانشگاه چه جور برخوردی باید داشته باشم. و خواهم داشت؟
می دونم که آدمی هستم که هم توان حرف زدن و هم اعتماد به نفس آن رو دارم که تو یه جمع حتی صد نفره دختر و پسر که قطعا پسر های نخاله هم وجود دارد. راحت حرفم و بزنم و اظهار نظر کنم حتی اگه کل جمع باهام مخالف باشن. از این نظر مشکلی ندارم ولی تو روابطم با آدم های یونی به خصوص پسر ها خیلی فکر می کنم. از طرفی به هیچ وجه دلم نمی خواهد با پسری رابطه خاصی داشته باشم و دلم می خواهد یه سری حریم ها بمون دنبال دوست پسر و یا به قول یکی شوهر هم نیستم از طرفی هم مثل بعضی از بچه های مدرسه امون هم نیستم که سعی کنم کمترین برخورد رو داشته باشم. روم نشه باهاشون حرف بزنم. به زمین نگاه کنم و اصلا برایم یه مشکل بزرگ باشن.
یه نمونه ی کوچیکش رو الان دارم می بینم. معلم ریاضی امون یه معلم خیلی خفن است که واقعا داره ریاضی من رو از پایه خوب می کنه و می کشونه بالا و من بی نهایت دوستش دارم. خب سر کلاس که می اید ما یه اکیپ 4 نفر هستیم که از خیلی جهات شبیه همیم کاملا می شود تفاوت رفتار ما ها رو با بقیه بچه ها دید. من مشکلی ندارم که استادم مرد است. اتفاقا که خیلی هم جوون است و به این خاطر یه سری حریم هاهم از جانب من حفظ می شود و به شدت روش حساسم ه اون بد بخت خودش خیلی آدم حسابی است.ولی سر کلاسش مشکلی ندارم که مخاطب قرارش بدهم باهاش بحث کنم. سوالم رو بدهم چک کنه ازش سوال بپرسم یا حتی یه وقت هایی حرف غیر درسی بزنم.از این که بروم پای تخته و سوال حل کنم نمی ترسم و فکر نمی کنم کار شاقی است مثل بقیه معلم ها . وقتی دار حرف می زنه بهش نگاه می کنم چون خودم هم اعصابم خورد می شود از این که دارم حرف می زنم ولی یکی به زمین نگاه کنه خب زمین که حرف نمی زنه من دارم زر می زنم. اما تو کلاس اصلا این شکلی نیست بچه ها اصلا حرف نمی زنن. سوال داشته باشن من و زهرا و یلدا باید بپرسیم و خیلی چیز ها دیگه و من مطمئنم که بچه هامون تو دانشگاه به مشکل بر می خورند. نظر شخصی من این است که این جوری رفتار کردن خوب نیست.
من ایده الم این است یه اکیپ یا به رابطه ی معقول و عرف اما خب ممکنه به قول تو خیلی ایده ال گرا باشم. اصلا باید رفت دید چگونه است. هیع !!!

ایده آل تو یه اکیپ با یه رابطه معقول و عرف
الف) است
ب) نمی باشد
ج) خواهد بود
د) هیچکدام

من بحثم این نیست که رابطه با جنس مخالف باشه یا نباشه. حرفم اینکه بتونی در جمع حرف بزنی و کلا بتونی ارتباط برقرار کنی که خوشحالم که میگی میتونی

عارفه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:27 http://ashianeye2.blogsky.com/

من اگه تست طرح می کردم منطقی بود این قدر که خودمم شبیه گزینه شدم تو چرا تست طرح می کنی.
خودت و مسخره کن. اصلا ببین من برای کی سه ساعت فک زدم.

من چون دیدم تو مرتب تست میزنی برات تست طرح کردم راحت باشی

عارفه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:31

ممنون واقعا این قـــــــــــــــــــدر به فکر منی.
چه خلاقیتی داری بین دو گزینه شب کردم.
امروز یه تست روان شناسی (خود شناسی ) ازمون گرفتن به شدت دوست دارم از شما هم این تست و بگیرم ببینم چی در می اید جوابش.

اخر هم من نمی تونم کامنت های تو و فافا را متوجه بشم... خط دوم اصلا معلوم نیست چی به چیه

سارا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:32 http://rade-paye-shab.blogfa.com

چ استادتون خارجیه
حرف زدن یه نوع هنره،خداروشکر که هنرمندیم

اینجوری که باید بگیم خانوم ها هنرمندند اما این هنر با اون هنر فرق داره ها

عارفه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:47 http://ashianeye2.blogsky.com/

الهی عزیزم این نشون دهنده تفاهم ومن فافا جونم. کوشش بیاد دوتایی یکم شلوغ کنیم.
اقا برادر من خدایی تابلو است دیگه حالا من یه حرف رو اشتباه نوشتم خدایی بین دو گزینه آدم چه غلطی می کنه شک می کنه دیگه.
امیر جون من این تست رو می آی بدهی. خیلی باحاله. خودشناسی من فکر خودتم خودت رو بشناسی. وگرنه من که فضول نیستم بیام ببینم تو چه تیپ شخصیتی هستی.

ب یه طرف کیبورده و ک یه طرف دیگه...آخه این دیگه نه اشتباه لپی میشه نه غلط املایی...والا برای این نوع نوشتن شماها باید واژه جدیدی ایجاد نمود!
تیپ شخصیتی من؟ من خوش تیپم!

عارفه شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:25

الان دلیلش رو برات باز می کنم مشخص شود. خیلی پیچیده است فقط بعدش یه جمله بود که به دلایل مسایل امنیتی حذفش کردم ب جمله بعدی موند ک شک حذف شد.
نمی خواهیم برات بریم خواستگاری که امیر.
بگذار ببینم این سنجش اومد جواب ها یا نه برات توضیح می دهم بعدا.

فافا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:31

سلام همگی :)

کلاس اینجوری خوبه که امیرحسین عاقا.محیط دانشگاه ما که با دبیرستان فرقی نکرد بازم دخترونه...البته من مختلط بودن دانشگاه رو ازین جهت خوشم میاد که یکم ادم روش باز بشه اعتماد به نفس پیدا کنه به قول عارفه با رعایت حریم ها یه رابطه اجتماعی نه خاص:)


در ادامه کامنت شبنم عزیز هم باید بگم منم استاد ورزش مرد داشتم اونم حضوری البته اون موقع 16سالم بود:|

راست میگی
اون موقع 16 سال خیلی کم بوده!

خاموش یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:04

پیرو ایمیل های نظرسنجی ام اگه یادتون باشه اومدم علامه. اینجا به سلامتی کاملا تفکیک می باشد ولی ما هم گرد میشینیم و بحث می کنیم ولی چه فایده خوووووو :(((
البته نا گفته نماند که ما از این وضعیت راضی هستیم

بابا شریعتی که دیگه رفت باید شرایطتون خیلی بهتر شده باشه؟

تیراژه یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:26 http://tirajehnote.blogfa.com/

قدر چنین استادهایی را باید دانست

اوهوم

farshad یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:39

ما هم مورد مشابه داریم..اونم چند تایی..مثلا یک مورد طرف از بچگی اونور بوده....بعد یکدفعه برگشته اینجا...یا طرف مثلا دکترا ژاپن....بعد کلا باهاش که حرف میزنی اینقدر محترمانه حرف میزنه که آب میشی میری تو زمین....بعد اصلا روت نمیشه مثلا بهش بگی امتحان سخت بوده یا ...اصلا یعنی یک چیزی میگم یک چیزی میشنوی...حالا با همین ادب کلی هم کار سرت هوار میکنه....منم به شخصه پروژم رو با همیشون برداشتم و فقط منتظرم ببین خدا به خیر میگذرونه یا نه....
تو این ایام..التماس دعا...

استاد ما هم زیادی با ادبه و محترمه! زیادی!

محبوب یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:19 http://mahboobgharib.blogsky.com

عجب استادی... ای ول! دمش گرم واقعا... خدا حفظش کنه

اگه دوست داری صحبت کنم تو هم بیا تو کلاسمون

وانیا یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:26

خیلی خوشم میاد از اینجور کلاسا عاشق وتاییم که کلاسمون تو اتاق شورا تشکیل میشه و همه دوره هم نشستیم و همو میبینیم نه مثه دوره ی کارشناسی که صدای پسرا رو از پشت سرم میشنیدم و بازی فکری بود که از روی تن صدا تشخیص میدادیم این الان کیه داره حرف میزنه
عاشق کلاسای پرتو هستم که استاد میره ته کلاس و کم و کم ما هم همه رو میکنم به ته کلاس و صندلی هامون میچرخه

کلاسای پرتو چیه آیا؟!

حسنا دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:32

عاشق این استادام که تو درس دادنشون خلاقیت و ابتکار دارن

اوهوم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد