افرند
افرند

افرند

دفتر1

دفتر ما سر چهارراه واقع شده. اما این چهار تا راه، چهار تا کوچه هستند که البته همه این چهار تا کوچه تا نا کجا آباد ادامه داره. برای همین همیشه این چهارراه پر تردد و شلوغه. دفتری که من در اون نشستم قبل تر مغازه بوده و حالا با تغییراتی که در اون دادم ( مثل مات کردن شیشه ها یا تغییر دکوراسیون و رنگ و ...) تبدیل شده به یک دفتر کار. یکی از معضلاتی که هر روز با اون رو به رو هستم ، دو بر بودن این دفتره. این دفتر دقیقا دو بر کامل دارد و از این جایی که من نشستم به هر چهار تا کوچه اشراف دارم . این نکته خوبیه می تونه باشه اما از اون طرف معضل بزرگی به حساب میاد. همه اهالی دوست دارن بدونن تو این دفتر چه خبره! از همون دور که به دفتر نزدیک میشن زیر چشمی من را زیر نظر می گیرن اما چون شیشه ها ماته و به دلشون نمی چسبه نزدیک تر میان و با دقت بیشتر حرکات و رفتار شخصی که در آن طرف شیشه های مات، پشت میز نشسته را زیر نظر می گیرند! بعضی وقت ها فکر می کنم آدم فضایی هستم یا اینکه لباسم عیب و ایرادی داره! خودم که میدونم آدم فضایی نیستم برای همین اغلب اوقات همزمان با فردی که از آن سوی شیشه ها به من خیره شده ، من هم به خودم خیره میشوم تا ببینیم آیا واقعا  در من چیز جالبی برای تماشا وجود داره یا نه...اول نگاه می کنم که کفش پوشیدم یا با دمپایی اومدم! بعد جوراب را چک می کنم ، بعد شلوار و زیپ شلوار و دکمه های پیراهن و در آخر سر هم موهایم را چک می کنم. تا حالا که خدا را شکر ایرادی پیدا نکردم!!

دفتر ما چون از سطح زمین کمی بالاتره دور تا دور اون سکو  داره و در کنار درهای ورودی هم پله هست و این سکو ها بهترین مکان است برای استراحت اهالی محل. افرادی که مسن تر هستند برای خستگی در کردن روی ین لبه ها می نشینند و کسانی که خرید کرده اند هم برای تجدید قوا خرید هایشان را مدتی لبه سکو می گذارند . در این مواقع چون می بینند که من با تعجب نگاهشون می کنم سوت زنان افق های دور دست را نظاره گر می شوند!

تا اینجای کار هم قابل تحمل است. اما عده ای هم هستند که سعی می کنن با زور در دفتر را باز کنند و سوال تکراری همیشگی را بپرسند: " آقا اینجا چیه؟!" سعی می کنم با جواب سرراست و سربالا جوابشان را بدهم . " اینجا دفتر شرکته." تا اینجای کار هیچکدام از اهالی متوجه منظور من نمیشوند. عده ای در حالی که مشخص است متوجه منظور من نشده اند میگن آهان و دوباره با زور سعی می کنند در را ببندند. عده ای دیگر هم که معمولا خانم ها هستند می خواهند شجره نامه من را هم در بیاورند. " شرکت چی"، " شما تو شرکت چیکار میکنین" ، "می خواهیم بدونیم کی باید به شما مراجعه کنیم؟!"... این عده از افراد که باز هم می بینند جواب های سربالا مثل " اسم شرکت را روی در زدیم" " شما هیچوقت به ما مراجعه نمی کنید" رو به رو میشن دیگه زحمت بستن در را به خودشان نمی دهند و در حالی که زیر لب چیزی ( شاید دعا!) زمزمه می کنند می روند...

نظرات 16 + ارسال نظر
شبــ نم یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:23

میز تون هم دو بره ؟؟!!!!!!!!!

بالاخره دلایلی وجود داره که من همه لباس هام را چک می کنم!

شبــ نم یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:30

لباس؟؟!!!!

علیرضا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:44 http://www.ghasedak68.blogfa.com

حالا دمپایی و موی سیخ شده و دکمه های یکی در میون بسته ی پیرهن رو میشه تحمل کرد ولی در مورد شلوار و علی الخصوص زیپ شلوار هیچ توجیهی قابل قبول نیست
واقعا تو توی شرکت چیکار میکنی؟؟؟چرا هیشکی نباید گذرش به اونجا بخوره؟؟؟چرا روابط عمومیت در مورد خانوما همیشه می لنگه؟؟؟

والا...
آقا ما اینجا روابط عمومی نخواهیم داشته باشیم باید کی را ببینیم؟! :))

دل آرام یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:05 http://delaramam.blogsky.com

من واقعا از شما تعجب میکنم. چرا واقعا نباید مثل این اماکن تاریخی یک شجره نامه کامل بزنین روی در دفتر شرکتتون؟! چرا نباید یک بروشورهایی تحت عنوان "سوالهای متداول" طراحی و چاپ کنید و همینجوری دست به دست بین اهالی پخش کنین؟! پس مردم ِ تشنه ی دانش، چجوری سیراب بشن؟!!

من شرمنده ام....همین فردا در این زمینه اقدام می کنم و کل شیشه های دفتر را با توضیحات کامل در مورد خودم پر می کنم

لیلیـــــــ یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:11

یعنی وقتی تجسمت کردم ناخودآگاه لبخند زدم...

مردم یکم زیادی فوضولن :|

+حالا اگه تمایل داشتی آدرستو بده

یعنی من خنده دارم ؟! :))
یه کم زیادی... :))
;)

فافا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 17:44

خخخ خو اگه این انشا بود من به شخصه بهش نمره نمیدادم تکراری زیاد داشت دفترما....! ‎:-D‎‏ حالا خودت میدونی کارت چیه؟ بقیه پیشکش‎:-D‎‏ یه درس بزرگ از پستت گرفتم ‎:->‎

یعنی چی تکراری زیاد داشت؟!
احتمالا!
چه درس بزرگی آیا؟!

فافا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:27

کلمه تکراری منظورمه :)

هی تکرار شده دفتر ما

+درس بزرگ!

+راستی 1سوال شرکتی که از نت میگیری تو گیگ کم کردن دزدی هم میکنه ؟ :)

من دیگه از پس گیگ خریدن برنمیام از دست شبکیه!استفاده هم نمیکنم تموم میشه!
الانم با دیال اپ اعصابم خورد شده :(

چرا جملاتت ناقصه؟!! درس بزرگ چیه؟
متوجه سوالت هم نشدم...منظورت شرکتیه که از اون نت میگیرم؟ تو خونه از صبانت میگیرم که همه چیزش رو حساب و کتابه و گیگ کم نمی کنه
تو دفتر هم فعلا وایمکس ایرانسل دارم

راستی کلمه " دفتر ما" هم فقط دو بار تکرار شده

فافا یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 20:48

ناقص نیست همینجوری نوشته شدن!

البته منظورم تو جمله بعدی ازش نت میگیری بود! :)


منظورم دفتر نبود!صبانت که قبلا هم گفته بودین رو میخواستم ببینم چطوریه

یعنی کامنتم اینقدر نامفهموم بود؟!

والا من که بازم نفهمیدم چی شد!

عارفه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:05 http://ashianeye2.blogsky.com/

بد اخلاق چه وضع صحبت با خانم ها متشخص است.

خانم متشخص؟! نداریم جانم

عارفه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 22:41 http://ashianeye2.blogsky.com/

اشکال از دید شماست .
عینکتون رو بزنین به چشمتون بعله !!!!
دمپایی اخه ؟؟

گشتم نبود نگرد نیست :)))))))

لرمانتف یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:44 http://kakestan.blogfa.com

بیا و یه بار بچه های وبلاگستان رو دعوت کن همگی بیایم بریزیم تو دفتر شرکتتون . اونوقت من با آدم های اون اطراف خیلی کار دارم. اصن اونجا خوراک ِ‌من ِ‌. جون میده برا کرم ریختن ...

فرم استخدام را بفرستم؟!

علیرضا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:20 http://www.ghasedak68.blogfa.com

لطفا پشت شیشه رو میخوای از شجره نامت پر کنی برا اهالی،تیتر کن که مجردم هستی....اونم دو بر...

خصوصیت های اخلاقیم را هم بنویسم؟!

حسنا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:14

من با کامنت علیرضا(سومی از بالا)خیلی موافقم!
زیپ شلواااار؟؟؟؟

+عنوان وبلاگت یعنی چی؟

:)))

زیبایی ، شکوه

لیلیـــــــ دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 16:10

نه بابا قیافت تو اون لحظه ها رو میگم که به همه جات نگاه میکردی :))

بله متوجه شدم :) در هر صورت به من میخندی :)

نیلو دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:31 http://for-me-21.blogfa.com

وااه واااه چقدر میگیری خودتو ؟! حالا یه خانوم میاد ازت سوال میپرسه باید اینجوری جواب بدی ؟!!

یه خانوم؟!!!!

عارفه دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:50

نه دیگه همون خصوصیات اخلاقی رو با برخود اول دستشون اومده. زحمت شما نمی شود. { ایکون یه چیزی زیر لب گفتن ولی به دلایل امنیتی نمی گم }

زیر لب چی گفتی آیا؟! خجالت نمیکشی؟! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد