افرند
افرند

افرند

آزاده


همسایه ای داریم که از رزمنده ها و آزاده های جنگ تحمیلی است. برای همین بیشتر ما نه به اسم فامیلی، بلکه به نام "آزاده" می شناسیمش!  این آزاده دو فرزند پسر دارد که یکی از دیگری بدتر و شرتر هستند. از وقتی بچه بودند همیشه صدای گریه شان می آمد و حالا هم که بزرگ تر شده اند هر روز خبر شیرین کاری هایشان میرسد. نمی دانم چه راز و رمزی در میان هست که این دو هر چه از پدرشان می خواهند را به دست می آورند. شاید آزاده هم از دست فرزندانش خسته شده . شاید اینقدر کلافه شده که تا بگویند ف ، میبردشان فرحزاد... مدتی پیش از خانه شان صدای ساز می آمد...معلوم شد که خواسته اند که بروند کلاس موسیقی و آزاده هم مجبور شده هزینه سازها و کلاس موسیقی را بپذیرد. اما مدتی است که این آزاده را شب ها به همراه یک سگ می بینیم! یک روز به مادرم گفته بود که این بلا را بچه ها سر او آوردند و مجبور است هر شب سگ را ببرد گردش. آن هم در محله ای که این چیزها عجیب و غریب است. شاید اگر در محله های بالای شهر این کار را میکرد عجیب نبود اما در این محله و با این ذهنیت که افراد نسبت به او دارند خیلی تو چشم می زند. اوضاع زمانی بدتر می شود که شب ها این سگ در کوچه گربه ببیند ، البته از زیر آن همه پشمی که روی چشم هایش ریخته، یک ربع نیم ساعتی صدای زیر و گوشخراش اش را باید تحمل کنیم.

اما به همین جا هم ختم نمی شود. جدیدا و باز به درخواست پسرهایش که هنوز دوران نوجوانی را سپری می کنند، موتور بزرگ و سنگینی برایشان خریده... امروز نمی دانم کدامشان سوار موتور شده و با سرعت خورده به ماشین یکی از همسایه ها...ماشین دو مدل پایین تر از مدل سال بود اما هیچ خط و خشی نداشت ...دو درب سمت شاگرد کلا درب و داغان شده بود. صاحب ماشین هم که از قضا یکی از آشناهای ماست حسابی کفری شده بود و جر و بحثی بینشان بوجود آمده بود...

بچه های این دوره و زمانه چقدر با ما فرق دارند....یادم هست با این که در توان پدرم بود هیچوقت برای من موتور نخرید تا اینکه خودم بعد از 8 سال رانندگی با ماشین ، موتور خریدم. آن هم از همین عادی های بی سر و صدا که کلاچ هم ندارند!

این اتفاق دقیقا در مورد موسیقی هم رخ داد.

نظرات 15 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:53 http://rade-paye-shab.blogfa.com

کلن نسل ما موجودات قانعی هستن

والا...:)

لیلیـــــــ پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:05

این نوجوونها باید یکی دو روزی را با من سپری کنند

بیچاره باباشون

باریکلا به شوما

والا ما هم خودمون هر چی خواستیم به دست آوردیم :|

تو این دو روز چه بلایی سرشون میاری؟!

کیانا پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 18:29

چطوری رفیق ؟

میگذرونیم
شما خوبی؟ کجایی؟!

آبتین جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 00:24 http://foshar.blogsky.com

چقدر این پست برام آشنا بود، انگار قبلا خونده بودم. اول فکر کردم کپی هست
بله متاسفانه بنده خودم هم نوجوانی را اینگونه سپری کردم. بی‌هنر و پر توقع

من این پست را خودم و بر حسب اتفاقی که افتاده بود نوشتم

علیرضا جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:18 http://ghasedak68.blogfa.com

نمونشو ما هم داریم....اینکه آدم جلوی بچه های خودشم اقتداری نداشته باشه و اونا از آدم زور بشن خیلی درد ناکه....بعضیا خودشون دل به دل بچه هاشون میدن و خوششون میاد...اما اونایی که پس برنمیان خیلی تنهان

اینهایی که کاری از پس بچه هاشون بر نمیان خیلی اوضاع ناجوری دارن...نمی دونن باید با بچه هاشون چیکار کنن


چرا چند روزه بلاگفا قاطی کرده؟! نمیتونم بیام تو وبت...اگر هم بیام نمیتونم نظر بگذارم

فافا جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:01

هرچی فکر میکنم می بینم نسل ما هم قانع بود

افرین به شما

ب ر ب ب :))

مریم شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:18 http://najvaye-tanhai.blogsky.com

خدا گواهه بی توقع تر از نسل خودمون ندیدم امیر
بخدا با کوچکترین کادوها ذوق میکردیم
با کوچکترین قولها حتی به دروغ راضی میشدیم
کی تو روی بزرگترمون می ایستادیم
کی توقعهای بیجا داشتیم
بیست میگرفتیم کلی ذوق میکردیم
چی بگم دیگه که دلم خونه از دست این دهه هفتاد بخصوص هشتادیها

والا دل ما هم خونه...نمی دونم بابت این بی توقعی مون باید خوشحال باشیم یا ناراحت...

فافا شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 20:43

شما که اون بالا کامنت سارا رو تایید میکنی میگی والا:))

سارا هم زیاد با من تفاوت سنی نداره آره اینجوریاس!:))

برو بگو یه دهه شصتی بیاد :))

لیلیـــــــ یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 13:40

دیگ این از رمزو رموزاته

خیلی هم خوب

farshad یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:40

هی امیرحسین...خیلی بچه ندیدی تازگی ها مشخصه از حرفات..

مگه فیلمه که تازگی ها خیلی ندیدم؟!!!

علیرضا دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 http://www.ghasedak68.blogfa.com

خصوصیای من این چند روز بهت می رسید؟؟؟؟؟

احتمالا!

فافا دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 15:36

خواهرم دهه شصیته امرتون؟:))

بچه های الان رو ندیدی ببینی چی هستن والا !

واجب شد یه پست رمزدار واسه این بچه ها بزارم وبلاگم

البته اگه حسش بیاد

پست رمز دار؟! :|

علیرضا دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 21:05 http://ghasedak68.blogfa.com

جووووون به این بارون
مبارکمون باشه:))

خیلی بارووون خوبی بود :))

حسنا دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:11

شما مگه ماله کدوم نسلی؟

نسل سوخته!

حسنا سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:28

دهه شصتی؟

بلی
شما چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد