روزانهها
همهپیوندها
- چکاوک
- چکاوک جدید
- جوگیریات
- نوشته های قلقل السلطنه
- دنیای دل آرام
- روزهـــــــای یـــــک عمــــر
- نگاه های ِ روزانــــه ی منــــــــ
- یک دل تنگ که دوست داره حرف بزنه
- لرمانتف
- در سایه سار تنهایی
- پرسه چی
- تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
- زنبور گاوی
- هدف بزرگ من
- خدا بزرگه!
- برای تو که همیشه ام هستی...
- برای فردای حافظه ام
- یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار
- سرمایه گذاری با 100 هزار تومان
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
تقویم
اردیبهشت 1400| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | ||||
| 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
| 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
| 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
| 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آمار : 295105 بازدید
Powered by Blogsky
گام به گام
اولین جلسه ترم پیش، بهمن پارسال، استاد گفت برای پروژه پایان ترم باید زبان برنامه نویسی یاد بگیریم . در واقع باید برنامه نویسی در نرم افزار متلب را یاد میگرفتیم. موعد تحویل پروژه هم مرداد امسال بود. من همون بهمن نرم افزار را خریدم و فیلم های آموزشی اش را هم با جدیت می دیدم . عید نوروز برنامه گذاشته بودم که حسابی روی برنامه کار کنم چون واقعا از برنامه نویسی و زبان برنامه نویسی و متلب چیزی نمی دونستم. بعد از بارها تاخیر و تعویق در تحویل پروژه، آخر هفته قبل پروژه ام را تحویل دادم. تقریبا هفت ماهی درگیر این پروژه بودم...
نقطه مقابل من ، مهدی دوست دانشگاهیم میشه. یکی دو روز پیش زنگ زده بود که سی دی نرم افزار متلب را خریده . می پرسید حالا باید چیکار کنم؟! بهش گفتم در اولین گام سعی کن دکمه پاور سیستمت را پیدا کنی...والا...
امیرحسین
یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:38
برعکس من همیشه از چیزی که بلد نیستم تمایلی هم نشون نمیدم تا برم دنبالش سردربیارم
دوستت سرخوشه ها!!!!!
گیم اور بدترم امیرحسین
صبح هم 8کلاس دارم دیگه باید کله سحر بیدارشم
یعنی چی؟ یعنی بی خیال پروژه می شدی؟ اینجور میخوای درس ها را پاس کنی؟! :))
عجب ادم باحالی مهدی. یه چیزی تو مایه های خودمه.
اصلا احساس همزاد پنداری کردم باهاش. سلام من و خیلیییی بهش برسون.
شبیه تو و شبیه آبجی علیرضا :))
به نظرم به عنوان یه دوست باید بهتر راهنماییش می کردی
بهش گفتی باید اول کامپیوتر بخره یا نه ؟
بنده خدا توی جعبه خیاطی مامانش دنبال دکمه پاور نگرده علاف بشه تو این فرصت کم
می دونستم که داره...آخه تعریف کرده که باهاش فیلم می دیده!! :))
:))
آقا این ادرس رو بلدی ؟ بلاگ اسکای - کوچه ی افرند - منزل ِ‌امیرحسین خان ِ‌طناز ؟
الان کنایه زدی یا تعریف کردی؟! :)))
واقعا آدمای اینجوری حرص در آرن
من از بس حرص این را خوردم موهایم سفید شد...والا
خب فقط نوشتی تحویل دادی ..مهم اینه که ارائه ت چطور بود ه و استاده نمره رو بهت داده یا نه ؟!!
لطفابا رسم نمودار کاملا توضیح بده ...
هی...
چه خسجستس
چرا این کلمه اینقدر س داره ؟! :))
منم نیز مثل عارفه :-D الانم اومدیم غاز چرونی استادم نیمده از۸علافیم...حیفه خابم که نرفتم+استراحت از خستگی دیروز ;-(
برو نمازخونه بخاب
رفتیم ساختمون جدید نمازخونه فرش نداره یه وضعیه اینجا :-Dهنوز در دانشگاهو نذاشتن فکر کن:-D
:)))
بعله این کلمه با افزایش حرف س مواجه شده
منظور خجسته بوده
بعله ما هم متوجه شدیم :)
لامصبا همینام نمره شون از ماهایی که تو سر خودمون میزنیم بیشتر میشه...
اما این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست
سلام من یک جسد خوش حالم که مامانم و مامان جونم این ها امروز 5می ایند
سلام عارفه
چه خبر از پدربزرگت؟
فعلا قبول کردن یه مدت تهران بمونن. تا با یه تیم پزشکی مشورت کنن ببینم چی بهتر است.
دیشب 4ساعت خوابیدم . بیدار شدم تدارکات شام امشب و ببینم که برسم درس هم بخوانم امروز .
چه قدر خسته ام. له له ها.
ایشالا که هر چه سریعتر خوب میشن
بهش بگو فعلا بشینه فیلماشو ببینه تا ببینیم خدا چی میخواد
واللا
:))