افرند
افرند

افرند

کساته!


دوستم از تهران زنگ زده بود و داشتیم در مورد تحقیق درسی صحبت می کردیم. بحث به ماه رمضان هم کشیده شد. می گفت با اینکه افطارها حسابی به خودش میرسه ولی با این حال وزن هم کم کرده. من هم گفتم افطارها ما چیز زیادی به غیر از آب نمی خوریم و ما هم وزن کم می کنیم. پرسیدم افطارها چی میخوری که میگی به خودت میرسی؟ گفت چندین بار شده که برای افطار مهمونی بودند و برای همین غذای مفصلی خورده. از من پرسید اینجا اوضاع چطوره؟ گفتم والا برای ما که چند سالی میشه به قول دوستان بازاری اوضاع کسات می باشد و زیاد مهمونی نمیریم...

یادم میاد چند سال پیش خیلی مهمونی میرفتیم اما انگار مدتی میشه دیگه از اون خبرها نیست.


برای شما چطوره؟ در این ماه چند بار افطار را مهمون هستید؟ آیا بقیه خانواده ها و بقیه شهر ها هم اوضاع کسات می باشد آیا؟!

نظرات 35 + ارسال نظر
Varder یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:25

داشتم می خوندمت پست جدید گذاشتی گفتم بگم خسته نباشی روزه هات قبول خوبم می نویسی

یک تیر و چند نشان

سلام
ممنون. نماز و روزه های شما هم قبول

:))

لیلی یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:28 http://sohre1370.blogsky.com

ما امشب مهمون داریم :|

ولی تا الان که جایی مهمون نبودیم :|

ما هم مهمونی دادیم . اما هنوز توفیق پیدا نکردیم :)

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:31

من که ماه رمضونیه باز یکم چاق شدم برعکس بقیه:))

اینجام اوضاع کساده...:))

البته خوب مسائل دیگری هست که افطاری خبری نیست مثلا اینکه همه درگیره کارای خودشونن و
همیشه خونه مامانجونم اینا همه جمع میشیم حداقل هفته ای دو سه بار

اما من همیشه ماه رمضون کم میشم. یک سال رکورد زدم و 7 کیلو لاغر شدم...اون سال ها 7 کیلو خیلی بود :))

بله مسائل دیگه ای هم هست. مثل اینکه روابط فامیلی از سطح سفیر به سطح کاردار رسیده!!!

هی...

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 19:43

طوری نیست لاغرشو:))

پست تولدت بودا یکی گفته بود چاق شدی

من از۴۰کیلو رسیدم به ۴۸کیلو

دیووونه روزه بهت فشار اورده اون سال ها ۷کیلو خیلی بودپکیدم از خنده:))

دارم برای افطار لحظه شماری میکنم دیگه واقعا تشنمه:(

آره...باید لاغر بشم...
هی وای من....8 کیلو؟!؟!
آره اون موقع خیلی بود :))))))))))

منم. زبونم چوق شده!!

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:16

بهله ۸کیلو تازه دارم چوب بودن در میام

:))))))

من الان اینجا نشستم همه چیز اماده اس فقط مونده اذان بگن:))


امیرحسین شارژ ایرانسل میگیرم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان اذان میگم

:))))

ند نیک یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:07 http://blue-sky.persianblog.ir

سابق بود. اما مدتیه نیس

ای بابا :(

شبـــ نم یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:07

خب شما افطار،مهمون دعوت کنین!!..

گفتم که مهمونی دادیم...مهم مهمونی رفتنه :)))

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:31

ژمن قدمم خوبه منو دعوت کنید بعد همه جا دعوت میشید باور کن

ایکون اویزون

:))

۲۲۴۸۵

نمیخاد. دست شوما درد نکوند

این پایین شماره ات را دادی که دعوتت کنیم؟! :)))

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 21:46

خلاصه از ما گفتن بود:))

من کلا خوش قدمم:))


نه این کد امنیتیه نمیدونم چرا اومدس اینجا

قربون دستتون. ما همین بازار کسات را ترجیح میدیم

:))

فافا(◡‿◡✿) یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:09

پعههههه به قول اصفانیا
خسیس

نیست منم وقت دارم بیام الانم در حال تایپ خرکاریا استادمم

چقدر من بی ادب شدم تازگیا

بی ادب که چه عرض کنم. چهار طرف تشک ادب را بوسیدی و گذاشتی کنار :)))

سارا یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:30 http://rade-paye-shab.blogfa.com

یادمه تا چندسال پیش دلمون میخاست ی شب تو خونه خودمون افطار کنیم.همش مهمونی بود اما الان نسبت به اون موقع مهمونیا۸۰٪کاهش داشتهامسال که تا الان خودمون ی چندشبی مهمون داشتیم.
.
.
. تا آخر ماه رمضان من لاغر ک چ عرض کنم فکر کنم اصن تموم بشم

دقیقا ما هم برای افطار خوردن تو خونمون دلمون تنگ مشید :)

هی وای من...چرا؟

نیلو یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 22:44 http://for-me-21.blogfa.com

ما هم هیچچچچچچچچ جا نرفتیم ..دعوت نمیکننن یعنی :دی واقعا منم یادمه تا همین دو سال پیش همه فامیل خودشونو میکشتن که نوبت برسه به همه واسه مهمونی ولی الان چی ؟!!!

عجب وضعی شده ها...
البته همینک مطلع شدم در عین ناباوری سه شنبه میریم مهمونی. روحانه مچکریم :)

مریم انصاری یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:57

ما امسال، ده روز، منزل خواهرم دعوت شدیم (چالوس).

یه افطار هم منزل پدر همسر ِ خواهرم دعوت شدیم.

ولی در کل، چند سالیه که طرف های ما هم، کار و کاسبی کساده.

و از اونجایی که توی کرج، فقط خودمونیم و عمه م و پسرخاله م، و الباقی فک و فامیل هامون تهران هستن و ارزش نداره که برای دو سه ساعت افطاری، پنج ساعت توی راه باشیم، معمولاً توی ماه رمضون مهمونی ای ترتیب نمی دیم.

ولی اواخر ماه رمضون با هونهایی که کرج هستن، همدیگه رو دعوت می کنیم.

بازم امسال وضعتون خوب بوده :)

بابا چرا پنج ساعت؟! اما بازم می صرفه ها :)

سارا دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 http://rade-paye-shab.blogfa.com

خب آدم تا ی حدی لاغر میشه.بعد ک دیگه جای لاغر شدن نداشت تموم میشه

:))))
تصورش هم جالبه

مریم دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:01 http://www.najvaye-tanhai.blogsky.com

اتفاقاً همین دیشب با داداشم بحث همین موضوع رو داشتیم
که سالای قبل یکی افطاری میداد
مهمون دعوت میکرد
اما این دو سه ساله همه چی اُفت کرده
انگار نه انگار ماه رمضونه
غلط املایی:کسات نه کساد

والا...عجب دوره زمونه ای شده ها

نخیرم . بازار کساته...کساتــــــــ :))

علیرضا دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 http://www.ghasedak68.blogfa.com

واااااااا سه شنبه دعوتین امیر؟؟؟؟نکنه خونه ی ما دعوتین؟؟؟آخه ما سه شنبه مهمونی میدیم....
والا اوضاع که کساد نیست..ولی خوب نسبت به سال قبل که تو در جریان بودی که چقـــــــــــــــــــدر اوضاع بازار پر رونق بود و کلا از سی شب ماه رمضون ده شبشم تو خونه نبودیم امسال کمتر شده.شب اول خونه ی مامان بابای خانومی دعوت بودیم.شب دوم مریممون کل فامیل بابا رو توی باغ دعوت کردن.شب سوم بابا اینای من اومدن خونه مون.این از این سه شب.بعد کلا توی این ماه رمضون تا الانی که گذشته سه شب افطار خونه ی مامان اینای خانومی بودیم.دو سه شب خونه ی بابا اینای من بودیم.فردا که باشه سه شنبه خونواده ی من و خونواده ی خانومی کلهم اجمعین دعوتن خونه ی خودمون افطاری میدیم.جمعه ای هم که در راهه شبش خونه ی عمه کوچیکه همه ی فامیل دعوتن.۲۱ ماه رمضونم که هر سال بی وقفه خونه ی پسر عموی مامانم افطاری میدن.حالا فامیل بابامم مونده تا رو کنن بقیه شون ...کلا خیلی خوش میگذره..جای شما خالیفردا میای خونه ما با دست پر بیایا....منزل مبارکیتم یادت نره

پ نه پ ...فکر کردی فردا کجا دعوتم؟!؟!

دوستان عزیزی که این کامنت را می خونن باید عرض کنم از 30 روز ماه رمضون، علیرضا خان همیشه طی این سال ها ،31 روز را مهمونی دعوت دارن . امسال اینطور که پیداست بازار کساته و دو سه روزی هم خونه خودشون تشریف دارن!!

خدایا ایده آل بعضی ها کجاست و سقف آرزوهای ما کجا؟!؟! :)))

شیخ پشم الدین تلخی دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:39 http://zs1.blogfa.com

سلام بر افرند عزیز

1- باور بفرمائید ما که امسال را (بخاطر اوضاع خراب اقتصادی) دربین فامیل قرار گذاشتیم کسی مهمونی نده !(نه اینکه وضع ما آنچنان خراب باشد ، نه ، بخاطر اینکه خیلی دیگر وضعشان از ما بسیار وخیم تر است و اگر ما مهمونی بدهیم آنها هم بالطبع مجبورند که جبران کنند و این خیلی برایشان مشکل است ! ) - سر محمود بسلامت باد .
2- اینکه مرا چه صدا بزنید انتخاب با خودتان ! ولی من از بس فیلتر شده ام ، دوست ندارم که دوباره به همان نام قدیم شناخته شوم و لذا هر بار با نام و عنوان جدید می آیم . و این عنوان "شیخ پشم الدین " را هم که مستحضرید یک اسم اعتراضی است که آن را از آثار مرحوم جلال آل احمد کش رفته ام !
3- در خصو ص نقدی که بر سروده ی بنده داشتید ،کاملا حق با شماست و از شما چه پنهان اولش هم درست مثل گفته ی شما عمل کرده بودم ولی شخصی دیگر در باب نقد فرموده بودند که عوضش کنم و من هم(از آنجا که اعتماد به نفس شعر ی ندارم ! ) مطابق گفته ی او عوضش کردم ! و حالا هم دوباره پیشنهاد شما را به کار گرفتم !
4- بدبینی مرا نسبت به آینده حق بدهید ! سی سال شعار کم نیست امیر حسین جان ! سی سااااااااااااال !!!

5- راستی چرا سر و کله ی شما را در وبلاگ شیخ نهایی- دو واحد خریت پیشرفته - (kharnevesht.persianblog.ir) که از همشهری های گرام شماست ،نمی بینم ؟! اگر تشریف بیارید خیلی مستفیض خواهید شد .

ارادتمند همیشگی

اتفاقا من با طرحی که شما ریخته اید بسیار موافقم
پس اگر اشکالی نداشته باشد زین پس شما را شیخ خطاب می کنیم:)

آقا نقد چیه؟ من اصلا در زمینه شعر تخصص ندارم و کسی نیستم که بخوام نقد کنم. این بزرگواریتونه که به حرف بنده اهمیت میدین

بله شما بالاخره بیشتر از ما طعم این روزگار را چشیده اید

به روی چشم

علیرضا دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:52 http://www.ghasedak68.blogfa.com


آقا یادم باشه اسپند برا خودم دود کنم چشم نخوریم...خو به من چه ملت دوسمون دارن هی دعوتمون میکنن...

دود کن دادا...دود کن :))

فالگیر دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 17:45

سلام
ما که تقریبا یه دهه میشه که بازارمون از کساتی به ورشکستگی رسید. ای بابا حوصله مهمون شدن و مهمون بودن رو نداریم. خودمون برای خودمون هم زیادیم.

سلام
ای بابا ...چرا؟

مریم انصاری دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 20:26

دو ساعت و نیم (با احتساب ترافیکِ بعد از ظهر) از کرج تا تهران راهه.

2 ساعت و نیم، می ریم... دو ساعت و نیم، بر می گردیم.

به خستگیش نمی ارزه.

آهان ...با احتساب ترافیک...

فافا(◡‿◡✿) دوشنبه 31 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 23:48

مگه ادبم تشک دارد عایا؟:))
اگر جواب بلی است ۱عدد نام برده و توضیح دهید!

۳نمره

۲-مگه شما و علیرضا دوست نتی نیستید؟!!!!!:)
(این واسه من سوال شدس!)

۲-الف-سه شنبه خونه علیرضا دعوتید یا جایی دیگر؟:))

۲-ب-دوست داری افطاری چی باشه میری مهمونی؟:))


۳نمره


موفق باشید :))

اینم امتحان میانترمتون


من خل شدم عایا؟:))

اگر جواب بلی است دارم برادون:))

۱نمره

همه چیز تشک دارد
بله دوست هستیم و فراتر از یک دوست نتی
الف )حالا یه بار علیرضا منو دعوت کرده ها:))))
ب ) لطفا کباب باش که برای ادامه ماه رمضون جان دوباره بگیریم

بــــــــــــــــــــــــــــــله :))))

علیرضا سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:45 http://www.ghasedak68.blogfa.com

چشم دادا چون تو گفتی امشب افطار کباب میگیریم....

دمت گرم :))

فافا(◡‿◡✿) سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:13

بابا رفیق نتیا فابریک

خواب دیدی علیرضا دعوتت کرده؟:))

یعنی امشب میخوای بری خونه علیرضا؟:))

منم امروز تا ۷کلاس دارم ادرس علیرضا اینارو بزار سر راه میام یه منزل مبارکی براشون میارم

لطفا کباب باشه؟:))
حیف دعوتت نمیکنم افطاری وگرنه کباب میخوردی

اون سوال که خل شدم عایا رو برو جلو اینه بخون هرچی صلاح دونستی جواب بده باشد؟؟؟؟؟؟؟

بله میخام برم. ای بابا مگه چیه؟
به شما دوره. نمیخاد بیای :))

شما به خودت شک داری به من چه :)))))))))

فرشته سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:31 http://houdsa.blogfa.com

بد نیست. ما تقریبا هیچ شبی خونه امون نبودیم . اما توان مهمونی دادن ندارم...

خدا شانس بده ... :)))

ماه بانو سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:01 http://ARAMESHE72

یه دفعه مهمونی دادیم یه دفعه هم دعوت شدیم
میشه لطف کنی به وبلاگم یه سر بزنی

سلام
لطف کن و آدرس را کامل بنویس تا بتونم بیام :)

ناهید سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:11 http://sarpanahekhastegiha.blogfa.com

چ جالب.
اینجا بیشتریا مهمونی مبدن ولی مهمونی نرفتن!!!
بعله و اینا..!!خخخ..

مگه میشه؟! آخه یه تعادلی باید این وسط باشه!!

فالگیر سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 18:36

اون زمانی که دوست داشتیم آقامون یه نخ درمیون اضافه کاری و دو شیفت سه شیفت بود الان که دیگه تک شیفته و فرصتش هست دیگه حال و هواش از کله ما پریده.

خب یه کاری کنید که حال و هواش برگرده

علیرضا سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:05 http://www.ghasedak68.blogfa.com

فافا جون ما فقط امیرحسینو اختصاصی دعوتش میکنیم...خونواده ی ما فقط امیر حسینو میشناسن.بقیه رو چون نمیشناسن میگن با کسائی که نمیشناسیم رفت و امد نکن...آره و اینا

تو که هنوز اینجایی!!! وخی برو سر مهمونات

عارفه سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 22:31

اهم اهم سلام
منم بگم !؟
شوما خودت می دونی دیگه

سلوم
بعله میدونم

فافا(◡‿◡✿) سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:23

من که نگفتم چیزیه من فکر میکردم شوما اصن همو ندیدین:دی

نخیرم نزدیک بود!خخخ:))

شکی در کار نیست:))

علیرضا از مهمون نوازی شوما بسیار موتوشکرم

من این روزا اصن وقت ندارم باید از منشیم وقت بگیرید بهله

ایکون پینوکیو:دی

درست فکر کردی !!

کباب نخوردیم :(

فافا(◡‿◡✿) چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:40

من حس شیشم خوبه:دی

حالا گریه نکن:)

:))

علی(شیدا) چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 13:24 http://sheyda07.blogfa.com

اگه این پستو واسه راننده تاکسی بخونی میگه:
ولمون کن جوون مردم نون ندارن شیکم خودشون رو سیر کنند اونوقت مهمون رو میخوان کوجای دلشون بذارن.
خودمون چندسالی میشه اوضاع کساته...

راننده های تاکسی خودشون یه پا جامعه شناس هستند

تلاش چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 15:25

سلام..
قبول باشه تا اینجا نماز روضه ها..
سمت ما که کساد نیست به جز چند شبی همش رو مهمون بودیم دو شبهم خودم مهمون داشتم..
خوب شما دعوت کنید چی میشه؟!
سخت نگیرید..

می گممنو می شناسی؟؟
احیانا یادت که نرفته؟!!!!

سلام
احتمالا منظورت نماز و روزه ها بود دیگه؟!
ممنون. طاعات شما هم مقبول
اگه کامنت ها را خونده بودی متوجه میشدی که عرض کردم ما مهمونی هامون را دادیم

باران چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 19:12

سلام امیر جان.از شما هم قبول.مرسی...
من فراموش نکردم قولی که بهت دادم...هرروز یادم میاد.و شرمنده تو...کمی سرم شلوغه.کمی هم بدحالم...
تو چند روز آینده میفرستم برات دادا...
انقدر دلم واسه این علیرضا و بچه ها تنگ شده...نشد بیام زیاد نت...سلام برسون

سلام
ممنون و شرمنده بابت زحمتی که بهتون دادم
خدا بد نده . ایشالا همیشه " خوش حال" باشید

بجه ها؟! باران سلام میرسونه

عارفه پنج‌شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:33

ما تازه مهمونی هامون این جوریه تازه از افطار می رویم خونه سحر این ها تا سحر دور هم هستیم اره این جوریاس

طرح تا سحر پیش سحر! :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد