وقایع الاتفاقیه

این هفته پر بود از اتفاق...خیلی از اتفاق هایش خوب بودند و در کنارش خبرهای بد هم بود.

این هفته برای اولین بار و بعد از چند ماه حضور مجازی در بورس ، بالاخره دل را به دریا زدم و من هم یکی از سهامداران بازار بورس شدم. اینقدر شوق و شور از خودم نشون دادم که بعضی ها هم می خواهند پولشون را به من بدهند تا در بازار سرمایه گذاری کنم. سوال همشون هم اینه که چقدر سود بهم میدی :)

چند پست قبل تر اشاره کرده بودم که بر حسب اجبار مامور در ِخانه شخصی برده بودم. خوشبختانه این هفته این مشکل هم با وساطت حل شد . فارغ از همه مسائلی که وجود داشت خوشحالم که بیخود و بی جهت وقتم هدر نمیره و مجبور نیستم مدام در کلانتری و دادسراها پرسه بزنم.

امسال باغمان پر شده از آلوچه ( گوجه سبز) . وقتی می بینم باغمان پر از میوه شده لذت زیادی می برم. هر چی باشه نتیجه و دست رنج خودمونه و از این که می بینم زحماتمون نتیجه داده خوشحالم. این هفته کمی آلوچه برده بودم قزوین. جای شما خالی. با بچه های ارشد ایستاده بودیم رو به روی دانشگاه و مسابقه پرتاب هسته گذاشته بودیم !!

این هفته روز مهمی برای شبنم عزیز بود. هر وقت روزی برای دوستانم مهم باشد برای من هم مهم است. از همین جا به شبنم تبریک میگم. آرزوی سالگردهای فراوانی براشون دارم.

رضا هم که مدتیست غایبه ، این هفته سالگرد ازدواجش بود. امیدوارم این مدتی که نبوده فقط به خاطر شادی و خوشی سرگرم بوده باشه.

و اما علیرضای عزیز که همین الان متوجه شدم پدربزرگ خانمش به رحمت خدا رفته. تسلیت میگم . خدا همه رفتگان را بیامرزد. ما را در غم خودت شریک بدان