افرند
افرند

افرند

کرسی اخلاق



 1- ما هنوز که هنوز است یک عدد کرسی داریم. گاهی هوا که خیلی سرد می شود آن را می گذاریم و همه دور آن جمع می شویم و دل به گرمای آن می سپاریم . رفتن زیر کرسی را به این دلیل دوست دارم که گاهی می توانیم به بهانه سرما و کرسی دور هم جمع شویم و دل از دنیای تکنولوژی بکَنیم و لحظه هایی را کنار هم باشیم. قبل تر که اسمارت فون ها نبودند هم زندگی در جریان بوده و اتفاقا صمیمیت ها هم بیشتر بوده. حالا درست که به لطف دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی می توان با تعداد افراد بیشتری در ارتباط بود اما این دلیل نمی شود که چشممان را روی همه لذت های زندگی ببندیم....




2 - زمانی که در دبیرستان بودم معلم ها دو بار از کلاس بیرونم کردند. یک بار اول و یک بار هم سوم بودم. جالب بود که هر دو بار هم کلاس شیمی بود. معلم های شیمی اعتقاد داشتند که چون زیاد حرف می زدنم از کلاس بیرونم کردند. ( آدم کم حرف تر از من هم پیدا میشه؟!) بیرون کردن از کلاس یک نوع واکنش معلم ها به بی اخلاقی دانش آموزان است. البته همیشه هم دانش آموزان را بیرون نمی کنند. گاهی بالاترین درجه اجرایی کشور هم ممکن است بیرون شود. بنده خدایی بود که شعارش اصولگرایی و یایبندی به ارزش های اخلاقی بود ، به علت بی اخلاقی محترمانه بیرون شد.

+ از یکشنبه تا حالا لاریجانی را بیشتر از پیش دوست دارم...

نظرات 20 + ارسال نظر
علی(شیدا) سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:59 http://sheyda07.blogfa.com

اول
آره من زنده صحن علنی مجلس رو از رادیو گوش کردم ولی یوخچی ترسناکه قضیه آقایی که واسه گرفتن میز از وزیرش این کارو کرد وای به روزی که...
حرف های لاریجانی خیلی شبیه بود به حرف های یه نفر دیگه با این تفاوت که اون ۴سال زودتر گفته بود.

میشه گفت جالب انگیز ناک ترین! اتفاق سیاسی سال همین بود

مریم انصاری سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:13

نقطه ضعف من متأسفانه متأسفانه متأسفانه همون مور دوم هست: «حساسیت بیش از حد به حرف زدن سر کلاس».

دو الی سه بار تذکر می دم، بار چهارم، رسماً (و در عین حال، کااااملاً محترمانه) در کلاس رو باز می کنم و بدون کوچکترین توضیحی، از اون دانش آموز خواهش می کنم از کلاس بره بیرون.

بیرون کردن از کلاس، به خاطر «حرف زدن» یعنی:

«حاضر نیستم دانسته هام رو به کسی منتقل کنم که براش پشیزی ارزش نداره و حاضر نیست گوش بده.»

یعنی:

«آهای شمایی که به نظم کلاس اهمیت نمی دی و به حقوق دیگران احترام نمیذاری، بدان و آگاه باش که جایی در این جمع نداری.»

منظورم اصلاً شما نبودینا. عقیده ی خودم رو گفتم راجع به بیرون کردن از کلاس.

راجع به بیرون کردن اون مقام مملکتی هم، حقش بوده «««اگه واقعاً به ارزش های اخلاقی پایبند نبوده»»».

ااااااا با عرض پوزش
شما معلم هستید؟!

عارفه سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:20

اول
بزن به افتخارم......
ما شاالله به پشتکارم
نظر بدن می دهم در مورد پستت. کلی این جا با سارا سحر و ماءده حامد خندیدیم.

اول؟! خسته نباشید واقعا

جزیره سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:24

من که نفهمیدم منظورتو امیر.

ولی از وقتی این عکس دومی رو دیدم یه اَه همچین غلیظی گفتم که هنوز اثارش در چهره م هویداست و اصن نمیرههههههههههه لامصب.ببین خیلی هم دلیلش بی ربطه به پستت ،اصن دودلم بگم یا نه،ولی واقعن برام سوال شده یه صورتی با این همه ...رو واقعا میشه بوسید اون هم اینقدر غلیظ؟اون هم اون ناحیه؟
والا ما داییهامونو که میخایم ببوسیم رو گونه هاشونو میبوسیم هرچند صورتاشون صافه نمیدونم این چه جوری داره یه همچین حرکتی میزنه
اصن این چه حرکت جلفیه ؟اصن چه معنی داره؟برن بشینن به امور رسیدگی کنن،این قرتی بازیا چیه؟اصن زنگ بزن برادران بیان به جرم انجام حرکات شنیع جمعشون کنن:دی

منظورم از کدوم قسمت را؟!
در قسمت اول میگم زندگی همه ما نسل سوم چهارمیها این شده که سرمون تو گوشی هامون باشه و یه لحظه هم سرمون را بالا نمیاریم که ببینیم کجا چه خبره...
قسمت دوم هم که اصن بدون شرحه...والا!!!

جزیره سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:26

اوهو تاییدیه
ای سانسورچی.ای دیکتاتور. اصن محیط این وبلاگ پر از خفقانه.

بیا برو بچه بشین یر جلسه کنکورت

شبـــ نم سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 20:57

ینی اوووولم؟؟!!

از سر یا ته؟!

شبـــ نم سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:00

هی وااای من ؟؟؟!!!!!
اینجا چه خبر شده ؟؟؟!!!!چرا کامنتا تاییدی شده؟؟!!!
حالا عارفه پیغاماش رو چطوری برسونه به این و اون ؟؟!!!

زین پس احتمالا آخر هفته ها کامنت ها تاییدی خواهد بود

علی(شیدا) سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:02

عارفه خانوم سومی دختر نه اول

تلاش چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:33

با دیدن این فیلم مجلس یاد موسوی افتادم و بیشتر دلم براش سوخت..

دمش گرم لاریجانی رو می گم منم می بوسمششششش

علی(شیدا) چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:06 http://sheyda07.blogfa.com

سلام

سلام علیکم براااادر

عارفه چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:21

والا اصلا قصد تخریب من بود.
من دیگه نظر نمی گذارم این جا شبنم. این چه وضعشه؟
جزیره پاشو کودتایی انقلابی چیزی کنیم. من دیگه تو این محیط خفقان بار این وب نمی تونم سر کنم.

گفتم که احتمالا آخر هفته ها اینجا تاییدی میشه
خفقان و کودتا و اینا چیه؟

من چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:53 http://ghezavathayam.blogfa.com

منم همینطور!
البت از اولش هم این مقام قانونگذار جذابتر از اون مقام اجرایی بود

علیرضا چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:59 http://www.ghasedak68.blogfa.com

اول یکی برا من روشن کنه تو عکس اولی هوا سرده یا گرمه بالاخره.....؟؟؟؟
منم دبیرستان خیلی از کلاس بیرونم کردند....و جالبه که سال اول کلا اکیپ ۷ نفره مونو دقیقا سر کلاس شیمی از کلاس بیرون کردند....و بعدشم گفتند که جلسه ی بعدی هم شما ۷ نفر حق حضور در کلاس رو ندارین...ما هم از خدا خواسته بساط سالاد الویه رو جور کردیم برای جلسه ی بعد و با بچه های کلاس هماهنگ کردیم که به محض ورود دبیر یادآوری کنن که قرار بوده ما سر کلاس نباشیم این جلسه و حرف میزنیم و بچه ها نمیتونن درس گوش بدن و اینا....بچه ها دمشون گرم جوری جو سازی کردن که دبیر گفت هر هفت نفرتون بیرون...ما هم اولش التماس و اینا که حالا یه این بارو ببخشین و حرف نمیزنیم و فلان و اینا...دبیرم حس منضبط و با اقتدار بودن بهش دست داده بود و صدا رو برد بالا و گفت نخیر آقایون بیرون...ما هم خجسته و خرسند با نیش های بااااااااز هر کدوم یه چیزی به دست جلو چشم دبیر و بچه ها از کلاس رفتیم بیرون...یکی یه پلاستیک خیارشور دستش بود...اون یکی کاهو خورد شده..اون یکی گوجه..یکی نون ساندویچی..خلاصه دبیره بدبخت داشت میمرد که هیچی نمیتونست بگه....یعنی تا الان هیچ سالاد الویه ای به اندازه ی اون روز بهم نچسبیده....
قضیه ی رخ داده توی مجلس رو هم در جریانش نیستم...این چند روز سرم خیلی شلوغ بود....وقت میکردم به کارای خودم برسم..از هیچی خبر ندارم....ولی با توصیفاتی که تو دادی خوشم اومد از واکنش لاریجانی....دمش گرم.....

اونجا سردی و گرمی هوا مهم نیست. مهم اینه که تو هر جور راحت باشی میای بیرون

مریم راد چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 http://mmrad.blogfa.com

لایک لایک
به دومی

لرمانتف پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 http://kakestan.blogfa.com

فالگیر پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:21 http://www.falgir64.blogfa.com

سلام.
هنوز فرصت نکردم در جریان جزئیات ماجرا قرار بگیرم! ولی کلی که شنیدم انگار بکش بکش شده در مجلس و ریئسها افتادن به جون هم. خدا شر و فتنه رو بخوابونه.همه ی قورباغه های شهر هفتیر هاشون رو در شرف بیرون اوردنه!

جزییات را بی خیال. کلیات را بچسب

عارفه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:42

تیکه ی اول حرفت ؛ عاشق کرسی ام. خوش به حالتون یه دونه خونه قبلی مشهد بود که الان نمی دونم کجاست. خیلی دوست دارم.
دقیقا 5 شنبه ها سر کلاس دینی سه زنگ اخر پشت سر هم آرزومه آرزومه به من یه تعارف کنه تشریف ببرین بیرون. نمی کنه لامصب. از این حرف ها نمی زنه. ولی تا دلت بخواهد از کلاس بیرون شدگی دارم. جان شما کار خاصی هم نمی کنم ها .
در مورد موضوع مجلس من هم تایید می کنم لایک به پی نوشت از یه شنبه جور دیگه ای لاریجانی رو دوست دارم.

آیا آرزو داری که من هم یکبار بگویم از این وب برو بیرون؟!

علی(شیدا) پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 16:38 http://sheyda07.blogfa.com

یعنی چرا امیر جواب کامنتا رو نمیده؟
فکر کنم خودش الآن اوینه اینا رو هم داده کسی تایید بکنه

جواب دادم که

اوین نیستم اما اونجایی که بودم " وین " داشت!!

عارفه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 21:48 http://ashianeye2.blogsky.com/

صاحب اختیار وبم . عشقم می کشه این جا بمونم. حرفیه؟!!!

بچه برو با بزرگترت بیا

علیرضا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:14 http://www.ghasedak68.blogfa.com

رسیدن بخیر.....اونجایی که بودی هم (وین) داشته هم یه سری چیزای دیگه....
اون همه من کامنت دادم مچ درد گرفتم تو فقط خط اولشو جواب دادی؟؟؟؟یعنی انقدر الان ضعف داری و صدمه دیدی که مجبوری انقدر کامنتا رو مختصر جواب بدی؟؟؟؟بیا پیش من یه چکاپ کلی بشو ببینم مشکلی نباشه...
رسما همون چیزی شدی که تو خصوصی بهت گفتما....نا نداری

رسما همونی شدم که خودم بهت گفتم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد