افرند
افرند

افرند

تهدید!

احساس می کنم این مدت تنبل شدم.

دیگه اون امیرحسین که هر روز 6 صبح بیدار بود نیستم.

خواب صبح زمستونی را به بقیه چیزها ترجیح میدم...

اما امروز صبح کسی مرا چنان تهدید کرد که با پای پیاده در سرمای منفی 5 درجه زودتر از اینکه بانک باز بشه پشت در بانک بودم و تحمل سرما را به چیزی که تهدید شده بودم ترجیح دادم!!!!


پ ن : اینکه چه کسی بود و چه تهدیدی کرد بماند...

نظرات 21 + ارسال نظر
شبـــ نم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:37

تمام پست یه طرف ...اون "پ ن"هم یه طرف ....

بردار اون "پ ن "راااااااا.....

شما اصل مطلب را بچسب به حاشیه اش کاری نداشته باش

شبـــ نم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:45

لطفا به سولات زیر به صورت تشریحی کامل پاسخ دهید..

1-اصن چه کسی بوده، بماند، فقط چه تهدیدی کرده بوده آیااااا؟؟

2-اصن چه تهدیدی کرده بود هم بماند، چه کسی بوده آیااااا؟؟!!

می خوای با رسم نمودار توضیح بدم که بهتر متوجه بشین؟!

شبـــ نم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:48

اصل مطلب اینه که ایول داره اون کسی که این قدرت را داشته تا تو را توی اون سرما با پای پیاده بفرسته بیرون ...

ابزار تهدیدش قوی بوده!!!

شبـــ نم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 17:50

دوستان از من گفتن بود ...امیرم دیگه .. "بلـــــــــــــــــــــــــــــه"

از کدوم نظر آیا؟!؟!؟

تلاش یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:46

سلام علیکم برادر..
منم فهمیده بودم تنبل شدی..

هر کی بوده دمش گرم خیلی باحال بوده..

سلام علیکم
شما از کجا فهمیده بودی تنبل شدم آیا؟!

عارفه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:23

یعنی تا قبلش می خواهی بگی نبودی؟
این قدرررررررررر بدم می‌آید از پست هایی که آدم‌تو خماریش می مونه
خو‌یا نگو یا بیا درست بگو دیگه .
ولی همین که طرف زورش به تو رسیده یعنی تهش دمش گرم یه ماچش بکن از طرف من

نه نبودم
این قدر خوشم میاد تو یکی را بگذارم تو خماری
ماچش کنم؟!

عارفه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:27

خو‌بگذار حدس بزنم
احیانا مامانت نبودن و نگفتن اگه صبح پا نشوی بری بانک امروز از ناهار خبری نیست؟

بابا کلا شکم برای من به عنوان ابزار تهدید مطرح نیست. من سه روز غذا نخوردم. من را از چی می ترسونی ؟! برو از خدا بترس

فالگیر یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:28

سلام
حالا همه ی تهدیدها هم قرار نی بوی خون بده!

برادر شما هم تجربه داری ؟!

شبـــ نم یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 20:54

میگم عارفه جون ..تو از کجا میدونی که امیر شرایط ماچ کردن طرف را داره که میگی برو ماچش کن ؟؟!!!

تازشم ...این امیر همون امیری هست که سه روز غذا نخورد برای آزمایشش...حالا واسه یه ناهار پاشه توی سرما بره بیرون ؟؟!!!!


پ ن :آخرش نگفتی چه آزمایشی داده بودی ..!!!!


عارفه نسبت به قضیه حسن ظن داره و با فکر اینکه تهدید کننده مامانم بوده این حرف را زده
والا...من واسه شکم برم تو سرمای صبح پیاده روی کنم آیا؟! عمرا...

نگفتم؟!

عارفه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:14

خو نگرفتی شبنم جان دیگه اگرم شرایطش و ن اشته باشه جور می شه دیگه.
خو حامد ما که صد برابر تنبل تر از امیر فقط این جوری حرف گوش کن می شه .هر کی بوده جزو اوناث بوده به جان خودم

شرایطش جور میشه؟!
خو شما خانوادگی واسه شکم ارزش قائلید

جزیره یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:40

دقت کردی یه مدته پستات برای خواننده شبیه علامت سوال شدن؟! آیه داریم که نویسنده های چنین پستایی به بهشت نمیروند

نه دقت نکرده بودم. جدی میگی؟!

عارفه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 21:50

نه تنها بهشت نمی رون جزیره که به عقوبت در این دنیا گرفتار می شوند.
حالا ممکنه ما ها مثلا وسیله باشیم

شما وسیله هستین؟! نمیشه یکی دیگه وسیله باشه؟! خواهش میکنم

جزیره یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:28

به نظر من هم جز اناث بوده عارفه جان.حالا باید معلوم شه کی بوده؟
به هرحال پدر مادر امیر، امیرو به ماها سپردن. ما باید مواظبش باشیم:دی

معلوم نیست شما اوناث چی تو خودتون دیدید که فکر می کنید طرف مونث بوده...شما را فقط خدا میشناسه

عارفه یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:38

ارهذ جزیره جون ما‌ وظیفه داریم حالا به نظرت از چه نوع شکنجه ای برای به حرف در اوردنش استفاده کنیم

جزیره دیگه تو که اون جا بودی دیدی مامان امیر من و کشید کنار دم گوشم چی گفت

الفرررررررراررررررررر

آذرنوش یکشنبه 24 دی‌ماه سال 1391 ساعت 23:31 http://azar-noosh.blogsky.com

قبلا 6 صبح بیدار نشسته بودی واقعا؟؟؟؟

همچین پسر گلی بودم من

تلاش دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:33

از اونجایییی که کامنت ها رو دیر جواب می دی..
از اونجایی که تو وب من کم می یایییی ..
بازم بگم؟..

من که همه کامنت ها را جواب دادم!
شما چرا کامنتی که دیروز برات گذاشتم را تایید نکردی با وجود اینکه تو نت اومدی؟!؟!

علیرضا دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 13:11 http://www.ghasedak68.blogfa.com

خوبه.....این یعنی هنوز چیزایی یا کسایی برات مهمن (قضیه چه کاری بوده باشه چه خانوادگی چه احساسی) که بخاطرشون از چیزایی که دوست داری بزنی.....
بعضی تهدیدا تهشون بوی یه علقه و وابستگی و احترام میاد...

مگه قرار بود نباشه؟ مگه قراره از همه دل ببریم؟! همیشه کسایی هستند که به خاطرشون حاضری هر کاری بکنی

جزیره دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:24

بعلههههههههههههههههههههههههههههههههههه. تهشون بوی علاقه میاااااااااااااااااااااااااااااااد
بوس احتراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام،وای وای وای:دی
بوی دیری ری ری ری


عارفه جون از هرنوع تهدیدی بگی استقبال میکنم. من خودم یه تعلق خاطری به کندن موهای سر اقایون با موچین دارم ،نه روحیه م لطیفههههههههههههه، ولی خب هرچی تو بگی رو هم قبول دارم

جزیره جان احیانا لکنت گرفتی؟!
بعد هم در نوشتن کامنت دقت لازم را مبذول فرما. آخه بوس احترام چیه؟!؟!؟!
کندن موی سر با موچین؟!

عارفه دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:03

از خداتم باشه من و جزیره وسیله ای برای آزمایشت باشم اون جوری که جفت شیش آوردی
اون وقت شما خانوادگی به چه چیز هایی اهمیت می دین؟
امیر از پس شما ذکور فقط اوناث بر می ایند و بس .

جزیره جون من بیشتر با شکنجه های روحی حال می کنم .می خواهی تو دست به کار شو اگه جواب نداد بعدش من

خدا تو و جزیره را به راه راست هدایت بفرماید

عارفه دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:04

کسی رو‌هم نداریم ما رو تهدید کنه ما هم یکم‌درست شویم

کسی هم هست که بتونه تو را تهدید کنه؟!

تلاش سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 16:51

واسه اینکه جوابش و دادم اما انگاری یادم رفته بود تاییدش کنم!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد