افرند
افرند

افرند

مشکی پوشان



واقعا حیفه که اصالت بعضی چیز ها را از بین ببریم. بعضی چیزها باید همیشه بکر و دست نخورده باقی بمونند. حالا هر چند سال هم که بگذره و هر چقدر هم که شرایط عوض شده باشه. عزاداری هم یکی از همین هاست. به هیچ وجه موافق بدعت هایی که تو این چند سال وارد دین و سنت کردیم نیستم. اصلا فلسفه بعضی از کارها را نمی دونم. اصلا هم متوجه نمیشم چرا  بعضی کارها را به اسم دین و اسلام انجام میدهیم. عزاداری برای من همیشه یادآور جمعیت مشکی پوشی است که بنا به احترام بر سینه هایشان می زنند و نه هیچ چیز دیگری...

عکس هایی که در ادامه مطلب گذاشتم همین مواردیست که نمی توانم بپذیرمشان...










نظرات 27 + ارسال نظر
ژولیت دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:44 http://migrenism.blogsky.com

وای خدای من! قمه زنی برای بچه ها رو ندیده بودم!!! مازوخیسمه عزاداری نیست که!!!!
واقعا خیلی چیزا همون کلاسیکش بهتره...

واقعا از سادیسم و مازوخیسم بدتره

عارفه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 02:57

اخه کم مدرسه و تلویزیون بدترین صحنه های غزه و فلسطین نشون می ده حالا شمام از این عکس ها بگذار. نکن این کارو برادر من اخه .خب اعصاب روان آدم گنجایش نداره دیگه. الان می زنم زیر گریه اه.

من عمدا تو ادامه مطلب گذاشتم و قبلش هم تذکر دادم که چه عکس هایی تو ادامه مطلبه. در ضمن بدتر از عکس هایی که تو وبت میگذاری که نیست!

مریم انصاری سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:17

کااااااااااااااااملاً موافقم امیرحسین جان.

کاملاً.

در عجبم از مردمی که...

مریم انصاری سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:20

به قول مولانا:

بر دل و دین خرابت نوحه کن!

که نمی بیند جز این خاک کهن!

احسنت

سنوبال سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:44 http://animalweb.blogfa.com

سلام بر امیر حسین
با اجازه تان دو تا از عکس هایت را کش رفتم و در وبلاگم گذاشتم

چوب کاری نفرمایید.شما صاحب اختیارید

مسافر سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:52 http://www.payepiyade.blogfa.com

این بدعت ها از سر جهله ..خدا بهشون عقل و بینش بده..به روزم

جهلی که نمی داند و فکر می کند که می داند
خدمت میرسم

عارفه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 15:45

من چی تو وبم گذاشتم؟عکس خودمو یادم نمی اید گذاشته باشم که این جوری میگی. دلی اون ساعتی که من نظر گذاشتم نبودی ها. کم کاری می کنی ها

عکس موش بود که دل و روده اش ریخته بود بیرون
دیگه اون ساعت را شرمنده ام

دل آرام سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 18:34 http://delaramam.blogsky.com

عکس اولت چه آرامشی به آدم میده ... حس احترام رو توی وجودم زنده کرد نسبت به افرادی که عزاداری میکنند .
اما عکسهای بعدی ... حس نفرت ...

خیلی دوست دارم تو مجلسی مثل عکس اولی باشم

شبـــ نم سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 20:44

یه هیئت اینجا داریم که هر سال دوست دارم برم و عزاداریشون رو تماشا کنم ..شاید کلمه با کلاس اینجا درست نباشه ولی واقعا عزاداریشون با کلاسه .یا شاید همون قابل احترام بهتر باشه ... تمام هیئتشون از کوچیک تا بزرگ کت و شلوار همرنگ و یکدست پوشیدن و با نظم و ترتیبی که دارن و مداحشون هم عالی میخونه ...
ادم فقط میخواد تا اخر فقط اینا عزاداری کنن ...

بابا هیئت با کلاس
بابا عزاداری با کلاس
بابا همه کت و شلواری
بابا نظم و ترتیب
بابا مداح عالی


همه اینها به کنار...آخر عزاداری شام هم میدن؟!

آذرنوش سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 21:06 http://azar-noosh.blogsky.com

اون بچه ی بیچاره آخه چه گناهی کرده...

والا

عارفه سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 23:00

اون موقع شما شیفتی نه؟
اووووو بابا بهت نمی اید این قدر حساس و لطیف باشی موش تشریح شده بود دیگه تو ام.

موش را تشریح کردی جلوی چشم مردم و به عکس های من گیر میدی و اونوقت میگی من حساسم؟!

لَ یـا چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:41 http://l3iiib.blogsky.com

وقتی اصل یه چیز از بین بره و فقط شکلش باقی بمونه، خیلی زود از ماهیتش دور و دور تر میشه
همیشه میترسم که شاید اشتباه از ماها باشه و اونا کارشون ایرادی نداره. که مثلا مداحی که هررررررر چیزی میگه تا اشک دربیاره رو اعصابم نباشه و بالاخره اون هم... کاشکی کمی بیشتر از آزادگی حسین برامون میگفتن

برای چی اشتباه از ما باشه؟

نیلو چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:58

وای این مدلیشو دیگه ندیده بودم :(((
ینی مردممون انقدر شعور ندارن ؟!! اون بچه اس :(((((((((

اتفاقا فکر می کنند که با شعورند

عارفه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 15:55

حالا بده می گم روح حساس و لطیفی داری. اصلانم خب روح لطیفی نداری آدم سنگ دلی هستی خوبه؟
موش تشدیح شده معلومه فرق داره با این عکس ها. این عکس ها ادم دردش می گیره. انگار دارن به خودت قمه می زنن.

کلمه و ترکیب های تازه : اصلانم

عارفه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:26

خودتو مسخره کن اگه بازم مسخره کنی بازم عکس های دیگه ی تشریح می گذارم ها.
امیر فردا امتحان زبان دارم.
هل من ناصر من ینصرنی؟

امتحان زبان داری و به عربی کمک میخوای؟!

عارفه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 22:28

گفتم ایام محرمه یادی هم از کربلا کنید .
تو چرا این قدر به من گیر میدهی .ا گیر نده اصلا می خواهم ترکی بگم. راست می گی به جا این حرف ها یکی کمک کنه

عارفه چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:22

می گم ها من نبودم خدایی چی کار می کردین؟

سر به بیانان می نهادیم!!

میتینگ آنلاین پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 http://meetingonline0.blogfa.com

دلم سرد شده از این همه وا حسین گفتن های مزورانه. دیگر دلم برای سینه زنی و علم بندان و نوحه خوانی تنگ نمی شود. همه چیز بازیچه شده. من این آئین را دوست داشتم. و هنوز هم تنها به چشم یک آئین بدان می نگرم. اما دیگر دوست داشتنی نیست. دلم یک روستای دور افتاده می خواهد یا شهری و مردمانی با غیرت که عشق دل را به رقابتی و سفاهتی نفروشند.
ما که دهه شصتی هستیم دیگر از آن نوحه ها به گوشمان نمی رسد و دیگر حال و هوایش از سرمان پریده است. وای به حال نسل های بعد از ما که دیگر سینه شان به ضربت طبل ها نلرزید و چشم هایشان به سوزش حنجره ها نسوخت ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام
این بخشی از کامنتی است که برای آقا فرهاد (خروس بی محل) گذاشتم.
ترجیح دادم همین را برای شما نیز بگذارم. چون حرفم همین است.
انشالله مادرهای نسل بعد اینگونه نباشند.
موفق باشید.

حرف دل خیلی از ماها همینه

عارفه پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:28

میتینگ آنلاین جان بنده به عنوان یک مادر آینده این جوری نیستم. امیدوار باش جانم.

شما اول شوهر پیدا کن و بعد به فکر مادر شدن باش

علیرضا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 http://www.ghasedak68.blogfa.com

قمه زنی بچه ها و رو شیشه غلطوندنشونو و اینا رو توی یه مستند سر کلاس عرفان دیدیم.....وحشتناکه......
چند وقت پیش تو دانشگاه توی نماز خونه با مجتبی نشسته بودیم....صدای دخترا از اون طرف پرده میومد...یکیشون با یه ذوقی میگفت بچه ها بیاین خمینی شهر جمعه قمه زنیه و خیلی باحاله و اینا...ما مونده بودیم کجاش باحاله اخه؟؟؟؟؟به همینا اگه بگی بیا برو خون بده به چارتا آدم نیازمند نمیرنا...ولی ببین کمرشو چیکار کرده

سلام علیرضا
پ کوجای تو دادا؟! چیکار میکونی؟!

دقیقا خیلی ها فکر می کنند که کار جالبیه. میگم که جهلیه که خیال می کنند می دانند اما نمی دانند.

علیرضا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:49 http://www.ghasedak68.blogfa.com

زیر سایه ی دعای توام....

مواظب خودت باش

لَ یـا پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:10 http://l3iiib.blogsky.com

هوچچی!

عارفه پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:29

گند زدم. فعلا من باید سر به بیابان بنهم. اصلا انگاری هر چه قدر هم بخونی انگار نه انگار.اه لعنتی. بی خیالش اصلا نمی خواهم خودم و ناراحت کنم. نفس عمیق .

زبان را گند زدی؟!

گلپونه جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:27

اینجانب با قاطعیت میگوییم

هیچ دین سالمی راضی نیست به امتش آسیب

برساند(آیکون حرف های خیلی گنده تر از دهان!!!)

سلام...

عارفه جمعه 3 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:18

خب زبانم خوب نیست دیگه خیلی هم سخت بود.
حالا جای دلداریت .

[ بدون نام ] شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:18

خیلی التماس دعا جمیعن.
اگه دلتون هوایی شد یاد بقیه ام باشین

تلاش یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

واییییییییییییی به خدا حالم خراب شد آخه چرا؟
واقعا چرا مردم ما اینقدر ..

یکی بیاد به من بگه فلسفه این دسته های عزاداری با طبل هاشون چیه؟
هلیا طفلک شب ها از صدای طبل خواب نداره..
گناه نداره این کارا؟..
واقعا افسوس..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد