افرند
افرند

افرند

با این مشتری اختلاف سنی زیادی ندارم. اما از لحاظ چهره شاید بیشتر از 4 سال تفاوت ظاهری داشته باشیم. برای امضای فرم هایش آمده بود. از کسادی بازار می گفت. می گفت ده سال نفهمیده چطور ناهار خورده و از صبح تا آخر شب فقط کار میکرده. از اینکه 20 نفر شاگرد داشته است و تریلی تریلی بار جا به جا میکرده ...

اما میگفت الان کاری نداریم و بی خیال کار کردن شده ایم. حالا مدتی بود از اصفهان به تهران کوچ کرده بود و میگفت در قیطریه ساکن شده و همه همسایه هایش با کت و کراوات سر کار می روند.


گفت اوایل ازدواج اش، همیشه تا دیر وقت مشغول کار بوده. یک بار مادر خانم اش شک می کند که آیا واقعا این تا آخر شب سر کار است یا اینکه شلواراش دو تا شده! آخر هم یکبار ساعت 12 شب همسرش به اتفاق "خارسوی" محترم می روند دم کارگاه تا ببیند چه خبر است. وقتی با انبوه تریلی ها مواجه شدند متوجه می شوند که این بنده خدا واقعا سرش شلوغ است...

نظرات 3 + ارسال نظر
مریم یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 12:58

معمولا اینجور آدمها معتاد کار میشن و از بیکاری و کم کاری رنج میبرن !..حتی اگه وضع مالی شون خوب باشه.
حالا چرا رفته تهران؟!..حتما بارش رو بسته و میره برا گشودن دروازه های فعالیتهای جدید و پردرآمدتر..
مثل مهندسی که رستوران میزنه..یا دکتری که وارد بازار معاملات خفن میشه !..
اینم یه مدل مملکته دیگه !!

شب نم یکشنبه 7 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 17:45

کار زیاد کردن از اونور بوم افتادنه .
خوش به حال خودم که قید کار رو زدم..

فرنوش دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1394 ساعت 09:39

خوش بحالش که پول داره. منم پول میخام. مردم از بی پولی و چشم انتظاری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد