افرند
افرند

افرند

حریم


ساعت 5 صبح که  به مقصد میرسی، طبق معمول از اتوبوس پیاده میشی و به سمت نمازخانه ترمینال میری که تا روشن شدن هوا، کمی دراز بکشی

هنوز دراز نکشیدی که نگهبان تو را صدا می زند و می گوید اینجا نمیشه خوابید!

از 5 تا 7 صبح به صورت نشسته چرت میزنی و با بدن کوفته و کمر درد، پا میشی که در پایتخت بی رحم به دنبال کارهایت بروی



میخواستم بگویم ای کاش همه ما کاری داشته باشیم که نفرین دیگران پشت سر ما نباشد

میخواستم بگویم قبل از انقلاب هم کسی را از نمازخانه طرد نمی کردند

میخواستم بگویم اگر من دیگر از نماز خواندن و مسجد و نمازخانه بیزار شدم  توی نگهبان و رییست مسئولی

اما بی خیال شدم...

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 12:35

خدا بهت صبر بده امیرخان برا اینور اونور رفتن و دنبال کارها بودن توی تهرون.

n سه‌شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 23:20

درکتون میکنم ب اشد وضع............

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد