ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ساعت 5 صبح که به مقصد میرسی، طبق معمول از اتوبوس پیاده میشی و به سمت نمازخانه ترمینال میری که تا روشن شدن هوا، کمی دراز بکشی
هنوز دراز نکشیدی که نگهبان تو را صدا می زند و می گوید اینجا نمیشه خوابید!
از 5 تا 7 صبح به صورت نشسته چرت میزنی و با بدن کوفته و کمر درد، پا میشی که در پایتخت بی رحم به دنبال کارهایت بروی
میخواستم بگویم ای کاش همه ما کاری داشته باشیم که نفرین دیگران پشت سر ما نباشد
میخواستم بگویم قبل از انقلاب هم کسی را از نمازخانه طرد نمی کردند
میخواستم بگویم اگر من دیگر از نماز خواندن و مسجد و نمازخانه بیزار شدم توی نگهبان و رییست مسئولی
اما بی خیال شدم...
خدا بهت صبر بده امیرخان برا اینور اونور رفتن و دنبال کارها بودن توی تهرون.
درکتون میکنم ب اشد وضع............