خوبه حالا یه کیف بود!


کم کم طبع خریدم داره بر میگرده. قبلا از خرید کردن متنفر بودم و البته هنوز هم دل خوشی از خرید کردن ندارم. اما چیزی که فرق کرده نحوه خرید کردن من است. تا پیش از این برای هر خریدی که داشتم حداکثر یک ساعت وقت می گذاشتم و به یکی از فروشگاه هایی که می شناختم سر میزدم و پس از کمی فکر کردن بر روی اجناسی که اون فروشگاه داشت خریدم را به پایان می رساندم. برای من جای تعجب داشت که خانم ها بیرون می رفتند و بدون اینکه چیزی بخرند به خانه برمیگشتند و در این بین فقط پاپ کرنی یا ذرت مکزیکی یا چیزی شبیه این هم میخوردند و تازه لذت هم می بردند!!!

اما چند وقتیه که برای خریدهایی که به ندرت هم انجام میدهم وقت می گذارم. در واقع یک تصور و ذهنیت از چیزی که می خواهم بگیرم در ذهنم ایجاد می کنم و در شهر به دنبال آن تصویر می گردم.

مدت ها بود که به دنبال یک کیف بودم. از زمان سالهای ابتدایی دوره کارشناسی کیف نخریده بودم . در این بین و چند سالی که بین تحصیلم فاصله افتاد و این چند ترم دانشگاه هم با همان کیف های قبلی سپری کردم اما در نهایت مجبور شدم که کیف بخرم. این کار یک پروسه طولانی بود. چند ماه ابتدایی به کیف های دوستام خیره میشدم و با دقت زوایای مختلفش را می گشتم. بعد از اون وارد فاز پیش خرید شدم ( چیزی شبیه فاز پیش تولید فیلم های سینمایی!). با پرس و جو فهمیدم که قیمت کیف نسبت به ده سال پیش تغییر شگرف و چشمگیری داشته و در نتیجه باید چند ماهی پس انداز می کردم. خلاصه با یاری حق تعالی و همچنین عید نوروز و عیدی هایش، مبلغی جور شد . حالا نوبت فاز بعدی بود که فاز خرید نام داشت و سخت ترین مرحله بود. به نوعی غول مرحله به حساب می آمد.

اول هفته با برادرم به قصد خرید کیف خانه را ترک کردیم ولی پس از گذشت 3 ساعت و برای اولین بار در تاریخ دست خالی به خانه برگشتیم! در بین همه کیف هایی که اون روز دیدم فقط یک مورد با تصورات من همخوانی داشت که آن هم به دلیل مارک و برندی که داشت با بودجه من مطابقت نداشت.

با یک روز استراحت، دوباره به قصد خرید از خانه بیرون آمدیم. در روز دوم تا دلتان بخواهد کیف فروشی زنانه دیدم. اصلا تازه متوجه شدم که چقدر بوتیک های زنانه و کلا فروشگاه هایی که وسایل زنانه می فروشند بیشتر از فروشگاه هایی است که لباس یا وسایل مردانه می فروشند. چرا آیا؟!

بعد از سه ساعت دیگه کاملا نا امید شده بودیم. در راه برگشت برادرم گفت فلان جا هم یک کیف فروشی هست. اتفاقا کیف فروشی خوبی بود و تنوع قابل قبولی داشت. این فروشگاه 5 فروشنده داشت که اصلا و ابدا صحبت نمی کردند فقط مثل بادیگارد همراه من و برادرم از این سر فروشگاه به اون سر فروشگاه منتقل می شدند! قیمت بعضی کیف ها آنقدر عجیب بود که گاهی مجبور بودیم انگشتمان را روی یکی از صفر ها بگذاریم تا قیمت آن را به تومان باور کنیم!!

در نهایت پروسه خرید کیف من با چند ماه فاز پیش خرید و هفت ساعت فاز خرید، دوشنبه شب به پایان رسید. این موفقیت بزرگ را به خودم، برادرم، مرزبانان آزاد شده، کاترین اشتون، بهبود فریبا، انصراف دهندگان از یارانه، مسافرین هواپیمای مفقود شده مالزیایی تبریک و تهنیت عرض می کنم.

نظرات 13 + ارسال نظر
شبــ نم چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 10:58

خوبه حالا یه کیف بووووووود !!!!!!!!!!!

بعله :))

نیلو چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 14:37

خیلی خلی :)))))

بعله شما حالا حالاها مونده تا بفهمی خانوما چه لذتایی دارن که آقایون تصورشم نمیکنن ..

کیفت مبارک . چند خریدی ؟

الان این تعریف بود یا تخریب؟! :))
لذت هاتون مال خودتون...ما نخواستیم :))
ممنون. 223

یه عکس از این کیف خوشبختتونم بذارین ببینیم چه گل پسریه بعد این همه تحقیق:دی

بذار باهاش صحبت کنم ببینم قبول میکنه یا نه :)

شبــ نم چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 18:02

با تجزیه و تحلیل من این نشون میده احتمالا باید اطرافیانت بیشتر خانومها باشند که اینجور تاثیر به سزا و البته خوب و عالی رو تجربه کردی ..!!!
و البته اگر نظر من رو بخواهی سفارش میکنم هم چنان به این روابط ادامه بده ..شاید بشه بهت امیدوار شد ..

با تشکر از نجزیه و تحلیلتون :)))
تاثیر به سزا و خوب و عالی!! یعنی میخوای بگی لذت بردن خانوما از خریدشون کار درستی است؟! :))

علیرضا چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:28

مبارکه:)
منم خریدام همیشه طول میکشه و کلی از این بابت از خرید بیزارم.ولی طول کشیدن خرید من و تو با طول کشیدن خرید خانوما فرق داره.چون ما میگردیم تا اونی که میخوایم رو پیدا کنیم.برای همین از گشتن و دیدن متفرقات جلوگیری میکنیم.یعنی فقط میریم که اون چیزی رو که احتیاج داریم بخریم و وقتی گیرمون نیاد سراغ چیز دیگه ای نمیریم.ولی خانوما به اسم مثلا خرید کیف میرن بیرون.ولی وقتی برمیگردن خونه بلوز و شال و لوازم آرایش خریدن.کلی قیمت از کلی فروشگاه های لوازم خانگی و اسباب بازی و کتاب به دست آوردن و تازه یادشون میاد که ای بابا قرار بود کیف بخریم.حالا فردا میریم کیف بخریم...و فردا روز از نو روزی از نو:))
آیا کامنت خصوصی دیروز یا پریروز من رسیده؟؟؟

ممنون...
باورت میشه من به غیر از پاساژ جشنواره که قبلا برای خرید فیلم می رفتم بقیه پاساژ های نظر را تا حالا ندیده بودم. به داداشم گفتم بیام بریم داخل بعضی از این پاساژها من ببینم چه خبره!!!

راست میگی...کلا خانوما دوست دارن برت تو یه مغازه و همه چیز را بریزن به هم و قیمت همه چیز را به دست بیارن و در نهایت بدون اینکه چیزی بخرن بیرون میان... و اینطور که به نظر میاد این کار لذت فراوانی هم دارد!

آخرین کامنتت با "گاگول" خطاب کردن من شروع شد! غیر از این که چیزی نبوده؟

علیرضا چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 19:54 http://www.ghasedak68.blogfa.com

؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!
بقیه ی پاساژ های نظر رو نرفته بودی؟؟؟؟واقعا؟؟؟؟اصن نوژنه و لباس مردونه هاش....مارتینه و قهوه هاش....تازه تو زن نداری....وگرنه میفهمیدی پارلمانه و لباس زنونه هاش....نگینه و روسری و بدلیجاتاش...
دقیقا همون کامنت مد نظرم بود...حقتم بوده لابد که گفتم

نه نرفته بودم. برای چی برم؟! این مارتینه و قهوه را که گفتی یه چیزهایی یادم اومد. یکی دو بار همینجوری رفته بودم...اون اولیه را هم که گفتی این دفعه رفتم دیدم. کلی لباس عجق وجق تو ویترینش بود که داداشم گفت این تیپ هنریه جدیدا مد شده!!
خب برای همینه که مجرد موندم

باران چهارشنبه 20 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 23:49

مبارکه! خب یه عکسی چیزی بزار...راستی این بهبود فریبا از کجا در اومد بنده خدا؟؟؟
منم هروقت میخوام یه چیزی بخرم یه تصویری ازش تو ذهنم میسازم.واقعا سخته مثل اون پیدا کنم...هفته ها طول میکشه در واقع...
خلاصه اینکه به سلامتی استفادش کنی...چرخش برات بچرخه

دیدم همه از بهبود فریبا تقدیر کردم منم به نوبه خوبه بهش تبریک گفتم :))
البته تصویر سازی برای همه چیز همه خوب نیست! :))
ممنون

سارا پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 09:12 http://rade-paye-shab.blogfa.com

خانوما هم همینطورن،ی تصویر از وسیله ای که میخان میسازن و انتظار دارن دقیقن همون رو هم پیدا کنن.مامی جان همیشه به من میگه:باید بگیم بسازن برات.
ولی در کل آدم باید هر وقت جنسی رو میبینه که خوشش میاد و احتمال میده ی روز بهش نیاز پیدا میکنه بخره خیلی بهتره.چون اگر ی هفته بعد تصمیم به خرید همون وسیله بگیره.اون وسیله به نیست در جهان تبدیل میشه و جزو محلاته با همون خصوصیات پیدا بشه.بخاطر همیه که خانوما وقتی به قصد خرید کیف میرن هر چیزی میگیرن جز کیف
کیفتون مبارک و خسته نباشید

آره. این "بگیم بسازن برات" جمله آشناییه برای بیشترمون :))
اینکه باید جنسی را بخریم که احتمال میدیم بعدا بهش نیاز داریم به غیر از دلیلی که گفتی یه دلیل دیگه هم داره. اونم اینه که اگر بعدا بر فرض محال بتونی همون جنس را پیدا کنی قیمتش دو برابر شده!

ممنون

دختر بندر پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 13:33 http://bndgirl90.blogfa.com

من الان دقیقا برعکس شدم همیشه واسه خریدام وقت میذاشتم تا بلاخره از یه چی خوشم میومد ولی الان نه خیلی راحت تر خرید میکنم به خودم سخت نمیگیرم آخریشم کفشی بود که چن روز پیش در عرض نیم ساعت پیداش کردم و خریدم البته با تصویر سازی قبلیش که یا من خوب تصویر سازیش کردم یا شانسی بوده...
کیف نو مبارک

البته این به خاطر این هم هست که چیزی را که دنبالش بودی سریع پیدا کردی. والا من هم اگه کیف مورد نظر را با قیمت و جزییات مورد نظر در مغازه اول پیدا می کردم می خریدم :)

دل آرام پنج‌شنبه 21 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 16:32 http://delaramam.blogsky.com

من به شددددت از خرید کردن متنفرم... از این رو این خرید موفق رو به شما و لیست نامبرده و حتی خانواده محترم رجبی تبریک میگویم.

ایول. بالاخره یه خانوم پیدا شد که از خرید کردن متنفر باشه. تبریک میگم :))

فافا جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 00:32

مبارکه کیفتون:)

با علیرضا کاملا موافقم!خیلی وقت ها شده به قصد خرید مثلا کیف رفتم بعد ک برگشتم چیزای دیگه خریدم.:))

والا من که مدتی بود یه چندتا مغازه پیدا کرده بودم به دلیل بی حوصلگی در خرید فقط میرفتم همونجاها خریدامو میکردم.اونم به دلیل اینکه فهمیدم خیلی رو جنساش میکشه حرصم در اومد:|

الان خوب همه مرکز خریدارو میگردم تا قیمتا دستم بیاد و ضرر نکنم

این تصویر ذهنی که گفتین کم پیش میاد پیدا کنم.اصن وجود خارجی ندارن

ممنون...
بعله علیرضا بالاخره روی خانم ها به یه شناختی دست پیدا کرده و تجربه کرده و اینا :))
اتفاقا برای من هم همین جور بود. مغازه ای بود که همیشه از اون لباس می خریدم اما واقعا گرون حساب میکرد. خیلی وقته سراغش نرفتم
خب یه کم در تصویر های ذهنیتون دست ببرید :))

مسافر جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 02:39

من همین پروسه رو برای خرید کیف چرم اداری دارم و هنوز به نتیجه نرسیدم. چند سال پیش تا 150 تومان می خواستم بگیرم نگرفتم حالا شده 500 تومان!! تا3.5 میلیونشو دیدم. حالا که یکیشو نشون کردم کسی پایه نمی شه باهاش برم بخرم.

تا دیر نشده و از این هم گرون تر نشده برید بخرید حتی اگه شده تنها برید

آقای جیغ جیغو جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:43 http://xz1.persianblog.ir

سلام بر افرند
تنها چیزی که همیشه از آن می ترسم این است که خانمم بگوید پاشو بریم بازار برای خرید !!!
چون میدانم رفتن همان و شل و پل برگشتن همان !

بهر حال خوشحالیم که کیف را خریدید ! لذا کیفش را ببرید ....

راستی نوروز از اصفهان رد شدیم و رفتیم شیراز، اما قسمت نشد چرخی در اصفهان بزنیم !
نمیدانم وضعیت زاینده رود در چه حال است ؟!

دقیقا...ما مجردها می تونیم از زیر بار مسئولیت خرید در بریم اما شما متاهل ها راه فرار ندارید :)

زاینده رود خشک است. طبق نظرسنجی ها 99 درصد مسافرین از خشک بودنش ناراضی بودن و این خشکب ودن حالا حالاها ادامه دارد...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد