ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
امشب به پیشنهاد امیر باز هم به دیدن "گذشته" رفتم. و البته شبیه بار قبلی، سینما رفتن به همراه کافه گردی بود. همه چیز به خوبی و خوشی پیش می رفت که ناگهان اتفاقی رخ داد! بعد از سینما و کافه گردی قرار شد کمی کنار آب بشینیم و از موسیقی آب لذت ببریم و آرامشی از جریان آب به دست بیاریم. در فکر همین فانتزی هایمان بودیم که دیدم پنچر شدیم. پنچر شدن آن هم با موتورسیکلت در کنار زلزله و فوران آتشفشان جزء سهمگین ترین بلایای طبیعی به حساب می آید. قسمت دردناک ماجرا این بود که این اتفاق در ساعات پایانی پنج شنبه شب رخ داد و در نتیجه مغازه ای باز نبود که در لاستیک من بدمد! امیر را کنار پل مارنان پیاده کردم و خودم با لاستیک پنچر راه افتادم. تک و توک مغازه ای باز بودند که آنها هم در شب جمعه از انجام این کار سر باز می زدند. احتمالا می خواستند نیرویشان را برای کار دیگری ذخیره کنند! دوستان اصفهانی می توانند تصور کنند که از پل مارنان تا گلستان شهدا چقدر فاصله هست. شاید ده کیلومتر شاید هم بیشتر . حدود 45 دقیقه طول کشید تا بالاخره جوانمردی پیدا شد که کارم را راه انداخت. تیوپ به کلی از بین رفته بود و پیاده به دنبال تیوپ از این مغازه به اون مغازه رفتم. یک ساعت بعد لاستیک تعمیر شد . در حق تعمیرکار جوانمرد دعای خیری کردم راه افتادم. سر اولین چهارراه بود که فهمیدم تعمیرکار جوانمرد یادش رفته ترمز را جا بیندازد! بی خیالش شدم...دوباره همان مسیر تکرار شد . به پل مارنان رسیدم . امیر برای خودش شام سفارش داده بود! به زحمت و با موتوری که ترمز عقب نداشت برگشتیم...
عصر فکر می کردم که چه جالب. تماشای "گذشته" و کافه گردی تکرار می شود و البته این بار تنها نیستم اما خب تاریخ طور دیگری رقم خورد!
این فیلم را من در دو شهر دیدم. نکته جالب این بود که فرهنگ سینما رفتن از شهری به شهر دیگر تفاوت های آشکاری دارد...
و نکته مهم این که حس می کنم این روزها به سختی می توان "جوانمرد" پیدا کرد...
سلام
وبلاگ خوبی دارین.
خواستی تبادل لینک کنی خبرم کنم.
عنوان:وب مانی
لینک:http://www.PersianXchange.ir/
کدوم سینما گذشته رو داره؟:)
قدسه فکر کنم اره؟:)
اه عجب شانسی پنجر شدیدها:(
از مارنان تا گلسنان شهدا خیلی راهه:))
ولی حالا فکر کن من یه بار از کوی امام صادق پیاده اومد تا درواز تهران
خدا خیر بده اون جوانمرد رو...:)
فرهنگ کجا الان بهتر بود به نظرت؟:)
سینما سپاهان
وقتی پیاده باشی اوضاع فرق داره. من رعشه گرفتم تا به آپارتی رسیدم...
فرهنگ کجا؟! بی خیال..
وای رودخونه خیلی ارامش بخشه:(
دیروزم که با دوستام رفته بودم خیلی بهم خوش گذشت ولی حیف که باز میبندن...:((
اوهوم...البته من دیشب به آرامشش نرسیدم...همه اش دنبال آیاراتی بودم
منم س شنبه رفتم دیدمش به خوبی قبلی ها نبود اما خوب بود بهتر از خیلیای دیگه
میگم الان له ای؟؟؟!!!!
داغونم ...له له...
تفاوت فرهنگ ... چقدر جالب
ایامتان به کام و سیینما و کافه :)
خب به کام نبود دیگه :(
گذشته دیگه بر نمیگرده ...
:(((
سلام
چه حالی دارید که دوبار برای دیدن فیلمی به سینما میروید(یا جایی شبیه به آن) تا روشنفکری بدنتان خوره جلایی بگیرد!
اما روایتت قشنگ بود.
"جوانمردی " فروشی شده دو حلقه سه هزار تومن!
شما که فیلم باز بودید دیگه چرا؟!
:)
از سینما سپاهان خوشم نمیاد:(
امشب برو تا به این ارامش برسی:)
امشب یه جا دیگه بودم و چه آرامشی هم پیدا کردم!!!!!
جوانمردم آرزوس
اونم دقیق توی این قحطی
اصن برا همینه من اینهمه سال از جوونیم داره میگذره و هنوزم هنوزه به ازدواج به عنوان یه بازی نگاه می کنم چون جوانمرد وجود نداره
میگم امیرحسین آدرس اونی که لاستیکت رو درست کرد رو بده بهم
شاید یه شیرینی افتادین
واللا بقرآن
حالا پست من چه ربطی به ازدواج داشت؟!
مثل اینکه بچه ها معطلند :)))
وقتیکه تصمیم میگیریی یه کاریو که قبلا انجام دادیو حس خوبی پیدا کردی دوباره تکرارش کنی هیچوقت مث اولیش نمیشه!!! فقط یک بار!!
+از اون تفاوت فرهنگ یه توضیح مختصری بدین لدفن..ما فضولیم اصلا...
+آپم ،باید بیای نظرتو بگی ...
(فقط کامنتای این پستمو نخون که کلی حرف زدیم پشت سرت من و فافا جون)
همه کامنتت را یک طرف ، خط آخر هم یک طرف
میرسیم خدمتتون
بعله جوانمرد "مانند ما" کم پیدا میشه... ریا نشه امروز رفتیم چهار محال عجب هوای خنکی داشت ..تو راه به ماشینی برخورد کردیم تسمه ماشینش پاره شده بود و ما بهش تسمه دادیم
بعله دیگ
قدر ما رو بدونید ....
بابا جوانمرررررد
ایننجا منزل نو
آی لاو یو بلاگستان..
اینکه با دوستات برنامه بریزی و کنسل شه همه چی و به هم بخوره بدترین چیزه.اینجور مواقع تا چند روز کسل میشم.
شما عزیزم چرا کارت میلنگه از بقیه طلبکاری؟شب جمعه ملت کار و بار دارن.در برابر خانواده مسئولن و اینا..
در مورد تفاوت فرهنگا چیزی نگم بهتره..
وخسین.وخسین بیین منزل مبارکی برام بیارین.
به به تبریکات فراوان...حالا با گوشی آن شدی آیا؟!
کجای کار من میلنگه؟!
بچا بیایم بریم خونه علی :))
حالا مگه مجبور بودی همون دیشب پنچر گیری کنی ؟؟!
مثل کافه قبلی یه عکس هم از این کافه میذاشتی خب ..!
واااااای علی واقعا خسته نباشی ....
منزل نو مبارک ...
مگه میشه همین جوری بیایم منزل مبارکی ...؟؟!!
ایشالله که یه افطاری افتادیم دیگه !!! ...
خب چیکار کنم؟ خودم هیچی امیر را چیکارش میکردم؟!
وااا چرا اینجا همه به علی تبریک میگن؟!
امیر ناهید یه چیزی گفت حواسش نبود:)
اصنشم حرف بدی نزدم فقط تحسینت کردم داری میری تهران دوستت مهمونت کنه تازه پست پایینش بود الکی خودمونو لو داد
علیرضا رو نگاه خحسته نباشی
خودت کوجای نیستی امیرحسین:)
کارا ترجمه خوب پیش میره؟:)
هنوز نرسیدم بیام بخونم...باید بیام ببینم شماها چی گفتین
این دو روز نرسیدم ترجمه کنم...فعلا هم دارم میرم دنبال ترمز موتور!
اره فرهنگ سینما با بافت شهر همخوانی دارد. این فیلم را ندیدم. اما تجربه فیلم در شهرهای دیگه را دارم
مشکل اصفهان یک چیز دیگه هم هست...تمام سینماهای اصفهان در یک محدوده است...
پنچری آی پنچری ...
گذشته را دیدم در سینما افریقا تهران بدون هیچ موتور سیکلت و کافه گردی. خیلی اقتصادی رفتم اما خیلی مفلس برگشتم چون ماشین برای برگشت گیرم نیومد خدا تومان پیاده شدم برای کرایه تاکسی خود و همراهانم.
بنده هم خدا تومان پیاده شدن برای تعمیر موتور و خرید تیوپ و ...
مشکوکی امیرحسین
دیشب کجا بودی؟:))
اعتراف کن
ب قول خودت ب ر ب ی
من چیزه بدی نگفتم که:))
پس حسابی سرت شلوغت بوده:)
منم الان یونی ام تا 2ظهر بیکارم
تک و تنها تو سایت یونی:))
الانم میرم یه کتابی چیزی بخونم
دیروز صبح تا شب باغ بودم
ب ر ب ب درسته :)
عوضش خاطره ای شده برا خودش...خیلی سخت پیدا می شه...نسلشون داره منقرض می شه.. به روزم
اوهوم
میرسم خدمتتون
منکه تو خط آخر چیزی نمیبینم
دیگه هممون تو همین کوچه ایم :))
خیلی اهل سینما رفتن نیستم ولی این فیلم رو رفتم دیدم...خیلی فیلم خوش ساختی بود هم بازهای قوی هم نو فیلمبرداری خوب بود.. یه نقد ازش تو پرسونا نوشتم...
خب خواهر من اهل سینما رفتن بشو
با این حال فیلم خیلی خوبی را انتخاب کردی...وقتی رسوایی 100 روزه هنوز اکرانه....
میخونمش :)
متاسفانه تاریخ اونطور که باید تکرار نشد برات
انشالا سینما رفتن بعدی
یه زمانی برای پیاده روی از پل فلزی تا پل بزرگمهر را میرفتم و برمیگشتم
الان فقط مسیر رفت را کشان کشان میتونم برم!!
دیگه تصور اینکه یه موتور را هم مجبور باشم ببرم برام وحشتناکه
واقعا که خسته نباشی
از پل فلزی تا بزرگمهر را میرفتی و برمیگشتی؟! برای تیم ملی تمرین میکردی؟ بابا رکورد المپیک هم اینقدر نیست :)))
ممنونم
سلام بر افرند عزیز و ماجرا جو
)
مگه اب زاینده رود جریان داره ؟!
بهر حال همیشه پای یک جوانمرد در میان است !
ضمنا بعد از فیلتر شدنم، با نام و عنوان جدید آمده ام .
راستی هنوزم در عالم مجردی سیر می کنی (که فکر کنم همینطوره و گرنه در آن موقع شب ، آنجا چکار میکردی !
ارادتمند - سنوبال قدیمی
به به سلاااااام
خیلی زودتر از این ها منتظر بودم که با وب جدید برگردید
بعلللللله. مجردم و خوشحال!
آب زاینده رود هم جریان داره ولی همین یکی دو روزه می بندن
خوب این دو بار دیدن شما به این که ما خیلی دلمون میخواد این فیلم رو ببینیم و ندیدیم در...
خدا صبرتون بده ...
حتما ببینید
ممنون :)
امیر جان من جای تو بودم نمیرفتم دوباره تا مارنان از همونجا میرفتم خونمون
خاک به سرم...پس چه بر سر رفاقت ها میاد آیا؟!
کدووووووم کوچه رو میگی ؟؟؟؟؟
علی چپ :))
بالاخره رویت شدم بعد دیروز
بلاگفا خرابه چرا؟:((
نمیدونم. بلاگفاست دیگه
صبح تا شب باغ بودی؟
کار میکردی یا بخور بخور؟
من میرم باغ فقط بلدم برم وسطی بازی کنم و خودمو تقویت کنم
اهان یه کار دیگه هم بلدم غر بزنم
بله . صبح تا شب!
خسته نباشید.
در اون مورد هم بگذار کمی تفحص کنم!
نه...نه تمرین تیم ملی بود،نه مسابقات المپیک!!
فقط یه پیاده روی چند نفره بود که به دلیل بالا بودن دوز مکالمات،،همچنین توانایی ورزشکاران!!بعد مسافت به چشم نمیومد!
الان دیگه توانایی ورزشکاران به سمت صفر داره میل میکنه
ولی دوز مکالمات هنوز بالاست!!
در دوز مکالمات شما خانم ها که شکی نیست :))