ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رسیدیم به غروب جمعه
اما این بار غروب جمعه برایم دلگیر نیست
این هفته چند اتفاق خوب افتاد
چند تغییر ...
یکی دو مورد از تغییرات را خودم پایه گذاری کردم
یکی از تغییرات هم در عین ناباوری رخ داد ( احتمالا در مورد این تغییر در آینده اطلاعاتی به دست می آورید!)
یکی از این اتفاق ها هنوز قطعی نشده. اگر قطعی بشه یک نقطه عطفی برای من خواهد بود
فردا منتظر که خبر نهایی اش هستم
همه این ها باعث شد که این بار، بی صبرانه منتظر طلوع خورشید شنبه باشم...
* عنوان پست فقط شوخی است که این روزها در فضای مجازی باب شده و دیگر هیچ :)
پی نوشت: توضیحات اتفاقی که در عین ناباوری رخ داد ===>>> اینجا
حال ما رو بهم زدی عههههههههههههههه
چرا آیا؟!
ینی چی میتونه باشه؟
کدومش ؟ :)))
واقعا رو مخییییییی امیرحسین
چرا؟!
شکر خدا که یک غروب جمعه خوب رو گذروندی و منتظر شنبه هستی
شکر خدا که اتفاقات خوبی در حال وقوع است.
حال و احوال خوبت همیشگی
ایشالا برای شما هم....
به به امیدوارم همیشه زندگیت پر از اتفاقای خوب باشه.بهترینا رو برات ارزو میکنم.اینجا دلیجانه مچکریم روحانی.شاید ده و۳0برسم اصف:-D
سفر خوش گذشت؟!
هه عجب سوالی:-)کامنتام نرسیده بود؟!
:)
خب پس... الحمدلله رب العالمین... خدا رو صد هزار مرتبه شکر که طعم ظهور آقای روحانی رو چشیدیم و با این ظهور، بانی خیر شدن برای شما امیرحسین عزیز هم حتی.
به طوریکه:
.
همونطور که بانی خیر و برکت شدن برای همه ی ملّت ایران
ـ آب و هوای شهرها دیگه خوب شده. دیگه توی تابستون هم آسمون می باره، فراوونی میاره.
ـ از زلزله و بلایای طبیعی توی شهر و روستاها دیگه خبری نیست.
ـ درخت میوه ها، آفت نمی زنه.
ـ محصولات کشاورزی پربار شده.
ـ کویرها آباد شدن.
ـ سیاه و سفید یه رنگ شده... زشتی هامون قشنگ شده.
ـ روو هیچ دیوار و بومی، نمی خونه جغد شومی.
ـ بازدید وبلاگ ها و وبسایت ها زیاد شده تا جایی که برخی ها معتقد شدن رتبه ی اَلکسای وب سایتشون، به میمنت ظهور حضرت، عالی و باور نکردنی شده.
و مهم تر از همه اینکه تغییرات مهمی رو برای شما به ارمغان آوردن
گذشته از شوخی، الحمدلله که اتفاق های خوبی براتون افتاده امیرحسین جان، تا اونجایی که یکی از اتفاق های خوب، انشاءالله نقطه ی عطفی براتون خواهد بود.
قلباً امیدوارم طلوع خورشید فردا، طلوع آرزوهاتون رو همراه داشته باشه.
مررررسی مریم خانم
:))
ای بابااا...
؟!
:-)تازه مورچه خورته:-/صبح کنکور دارم یعنی:-|خبی؟:-D
با چه سرعتی میاین؟!
بابا استرس کنکور :))
مچکریم بابت اینهمه توضیح...!!!
به هر حال خدا رو شکر که خوب بوده و ایشالا فردا هم برات یه روز خیلی خوب باشه...
شما که خودت آخر توضیحی!!!
:))
فردا گوشی رو خاموش می کنم می دهم.
خیلی بدی امیر همیشه از همون اول ادم و تو خماری می گذاری خب نمی شه واضح بگی این هایی که گفتی یعنی چی. چی شده؟
خیلی بدم می اید تو خماری می گذاری ادم. اصلا یا می گی یا قهرم باهات
تهدید و داشتی
همین یکی دو روزه به نت سر بزن...از دست میدی ها ( آیکون بیشتر در خماری گذاشتن)
حیف که دارم می روم مدرسه وگرنه حالت و می گرفتم . ایششششششش(ایکون یک بچه محصل خرخون )
آخیش :))
خوشحالم....
باش تا عوضت کنم :))
عجب!!! امیر حسین خان جان
به نکته جالبی اشاره کردی
منم بـعد مدت ها دیروز یه
غروب خـوب رو گذروندم
وجالبه که اصلا حواسم
نبــود که غروب،غروب
جمعس.پایداروموفق
باشی...............
یاحق...
ایشالا برای شما هم خبرهای خوبی بوده...
کشته ی پست به این گیرایی ام یعنی
:))))
مچکریم روحانی
اینو زیاد تو فیس بوق دیده بودم
اوهوم
دیشب با اتوبوس بودیم نه ماشین شخصی.صبح هرچی اومدم کامنت بدم نشد با گوشی.اینقدر استرس داشتم اتفاقا;-(
چی شد؟ خوب بود؟
حس میکنم خوب دادم البته زیاد تست نزدم هرچی مطمئن بودم.خیلی اسونتر از پارسال بود حیف کم خونده بودم.۳.۴تا کتاب خونده بودم کلا!
تو که بگی کم خوندم واویلاست :)))
ایشالا که موفق میشی
اه تلفن ها خ مارو قطع کردند مجبوره ادم با گوشی بیاد مسئولینم که رسیدگی نمیکنند:-|
خب قبوض را به موقع پرداخت کنین :)
مرسی.اره کم خوندن من خخ!قبوض را پرداخت کرده ایم برادر دل و روده کابل تلفن هارو ریختن بیرون معلوم نی واسه چی:-(منظورم از خ خیابون بود:-D
وااا....مثل بچه آدمیزاد خب بگو خیابون!!
یعنی استاااااااااااده تو کف گذاشتنه ملتی امیر حسین
والا خودم هم هنوز تو کفم/ آخه قطعی نشده. قطعی شد میگم
عکس های اتاقم و آپلود کردم . ولی فعلا نمی تونم پست بگذارم گوشیمم الان می خاموشم می دهم مامانم.
امروز رسما پکوندنمون تا حالیمون پیش یعنی چی . هفته ای 60 ساعت ؟؟؟؟؟
به خدا وقت ندارم برم به همه سر بزنم گفتم این جا که همه سر می زنین خداحافظی کنم تا وقت شه بعدا پست بگذارم.سر می زنم اگه بشه .
خیلی دوستون دارم . فعلا
یا علی.
یکی طلبت بابا بزرگ بد اخلاق من پیش دانشگاهی رو تو خماری گذاشتی. آیکون قهرم باهات
قراره هفته ای 60 ساعت درس بخونی؟!
بهله وبلاگ شبنم خانومی رو خوندم نتونستم با گوشی کامنت بزارم.حسابی خوش گذشته و اینا دیگه:-D
بعله :))
هنوز تل رو وصل نکردند هی!در نتیجه فقط شد اینجا کامنت بزارم:علیرضا تولد ابجی کوچیکتون مبارک.
:|
عارفه جان به سلامت موفق باشی عزیزم.لیلی جون پستت روخوندم هی زد کد تصویری اشتباه است.امیرحسین شرمنده اینجا کامنت گذاشتم:-(
شما راحت باش :))
من راحتم.خیلی پرو تشریف دارم:)))خیلی ممنون.تنها وبلاگی که با گوشی۶در۴من کنار اومد افرند بود:-D
افرند ، پیشرو در باز شدن وب ها!!
سلام
دوست دارم مطلبمو راجع به انتخابات 92 بخونی
لینکتون کردم
لینکم کنید ahmadalihosseini.blogfa.com/
با نام احمدعلی حسینی
ممنون.منتظر کامنتتونم
افراند؟!
تا باد چنین بادا امیر حسین خان
برای شما هم
پیشرو در ثبت کامنت:-Pستمه بخدا کارگرا همه رو ول کردن رفتن.بعد فردا انتخاب واحد باید برم کافی نت;-(ایکون بدبخت بیچاره:-D
انتخاب واحد کردی؟
چه بامزه..!چه اتفاق خوبی..اینکه آدم دوستای وبلاگیشو ببینه!!!
این آقای علیرضا چرا اینجوری میکنه؟؟چرا دوس نمیداره ببینه دوستاشو؟!!
اوهوم
نمیدونم والا...شما یه کم باهاش حرف بزن بلکه سر عقل بیاد :))
عجب پست مرموزی .. میگذاشتی همون بعدا میگفتی ...والا...
خب غروب جمعه میگذشت!
هنوز خبری از اون نقطه عطف نشده ؟؟!!!
خبر شده!
سلام دوست عزیز
انجمنِ هنریِ وبلاگِ گروهیِ کارِخوب عضو میپذیرد ...
از همکاریِ شما قطعن خوشحال خواهیم شد
برای اطلاعاتِ بیشتر و اعلام همکاری به آدرسی که گذاشته شده مراجعه فرمایید
زنگ زدم دانشگاه گفت ده صبح فردا.حالا عصر میرم کافی نت دروس ارائه شده رو ببینم.
تلفن ها رو وصل کردند خط ما و همسایه جا به جا شده صبح تاحالا داره با تلفن ما حرف میزنه;-(اصن همچین همسایه متشخصی داریم:دی
ایول همسایه اصفهانی :)
دفعه اولت بود دوست وبلاگیات رو دیدی عایا؟من تاحالا۵.۶تا دوستامو دیدم:-D
اوهوم
باریکلا :)
وای نتم وصل شد الان رو ابرام:))
چقدر اون شکلکه کنار اسمم کم بود
خودم خیلی دوستش دارم اصن یه وضعی
بچه ها معتادن:))
وایییی امیر خحلم کرده بود همسایه تو این ۳-۴ساعت هرچی شماره خودون رو میگرفتم کال ویتینگ میخورد!
بعد من ساده زنگ زدم ازشون اجازه بگیرم زنگ بزنم۱۱۷
اصن مگه تلفن ازاد میشد
خوب تیکه انداختم بهش تازه سوتی داد زنگ زده بودم به گوشی دخترم
دلم میخواد بکشمش
حالا شما کوتاه بیا