اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است
استاد محمدعلی بهمنی
27 فروردین 1321
من و تو تا نفس باشد من وتو
من وتو در قفس باشد من وتو
من وتو حرفمان حرف هوس نیست
من وتو از هوس باشد ، من وتو
من و تو نیمه ای از روحمان کم
« دو تنها و دو سرگردان عالم »
غریبی ، بیشتر از اینکه یک عمر
من وتو زندگی کردیم بی هم !
من وتو بی قرار بی قراری
برای هم دو عکس یادگاری
تمام روز بی تابیم وبی خواب
به امید شب و شب زنده داری
من وتو خار چشم سرنوشتیم
که این خط را از او بهتر نوشتیم
جهنم جای سر افکندگان است
من وتو سربداران بهشتیم
من وتو این هجا را می شناسیم
زبان واژه ها را می شناسیم
سکوت از جنس فریاد است اینجا
چه خوب این هم صدا را می شناسیم
خیلی دوسش دارم.هم خودشو هم شعراشو
امروزم که روی پله برقی پل هوایی احمد آباد یه کارگر تعمیرکار سی ساله کشته شد لای پله ها...
ای بابا... خبر نداشتم. تو که گفتی رفتم خوندم :(
ایا نظر خصوصی یک هفته پیش من به شما رسیده؟
بلی بلی
چقدر زیباتر است این شعر با صدای علیرضا قربانی ....
دقیقا...
این شعر رو سالها پیش حفظ بودم ولی نمی دونستم مال بهمنیه...خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست...خیلی زیباست..