خانه عناوین مطالب تماس با من

افرند

افرند

روزانه‌ها

همه
  • آموزش سرمایه‌گذاری
  • افرند قدیم

پیوندها

  • چکاوک
  • چکاوک جدید
  • جوگیریات
  • نوشته های قلقل السلطنه
  • دنیای دل آرام
  • روزهـــــــای یـــــک عمــــر
  • نگاه های ِ روزانــــه ی منــــــــ
  • یک دل تنگ که دوست داره حرف بزنه
  • لرمانتف
  • در سایه سار تنهایی
  • پرسه چی
  • تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
  • زنبور گاوی
  • هدف بزرگ من
  • خدا بزرگه!
  • برای تو که همیشه ام هستی...
  • برای فردای حافظه ام
  • یادداشت های یک نیمچه روزنامه نگار
  • سرمایه گذاری با 100 هزار تومان

دسته‌ها

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • تفاوت های زن و شوهری

بایگانی

تقویم

اردیبهشت 1400
ش ی د س چ پ ج
1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

آمار : 317036 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • هیلاری در صف مرغ دولتی چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1391 18:34
    1 - اینجا میانمار ، سومالی ، بورکینافاسو ، گینه نو ، شاخ آفریقا یا هر کشور قحطی زده دیگر نیست. کامیون ها هم متعلق به نیروهای حافظ صلح ، ناتو ، سازمان ملل ، هلال احمر یا هر سازمان بشر دوستانه دیگر نیست. اینجا تهران است و صف فروش مرغ دولتی... پیشنهاد می کنم حتما عکس های بیشتر را در اینجا ببینید 2 - اگر خاطرتان باشد در...
  • گذاشتن کامنت تنها با ارائه کارت ملی یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 18:41
    تو ماشین با مامان و داداشم نشستیم و به سمت خونه بر میگردیم. از کنار مرغ فروشی محله که رد می شیم می بینیم بر خلاف هر روز ، چند روزیه که یخچال هاش به کلی خالی هستند. کنارش می ایستیم . برادرم که باهاش صمیمی تره می پرسه: " کیوان چند روزیه مرغ نیاوردی؟!" میگه : "چیزی برامون نیاوردند. همه اش را می فرستند...
  • جوابیه یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1391 11:40
    دوستی به نام ثنا برای پست " چگونه غرق شدم ؟" این کامنت را داده اند: سلام.درسته برنامه های تیوی باید شادتر باشه.اما همین شیرینی و شربت به بچه ها وکودکان و نوجوانان علاقه میده.به بچه ها ذوق و حس مثبت میده راجع به امور دینی.کلی خوبی داره این حرکت.اتفاقا من تمام مداحان رو دوس دارم البته اگر دقیقا در صراط مستقیم...
  • استاد حمید سمندریان پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 20:21
    روحش شاد یادش گرامی
  • 15 ساعت و 15 دقیقه ... سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 13:17
    امروز هم مثل هر روز دیگر که به بانک مراجعت کردم و فشار دادم (دکمه نوبت دهی را !) به دستم دادند (این برگه را !) یا دوستانمان نمی دانند زمان چیست یا نمی دانند ساعت کاری بانک ۱۵ ساعت و ۱۵ دقیقه نیست یا فکر می کنند ما بیکار هستیم یا اصلا برایشان ارزش نداریم یا این عددها در مقابل عدد های هزار میلیاردی چیزی نیست یا خلاصه...
  • چگونه غرق شدم؟ شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 00:46
    در این دو روز دوست داشتم در منزل غرق شوم تا اینکه بیرون بروم و آنجا و در ازدحام مردم خفه شوم.!مثلا در یکی از بزرگترین اعیاد اسلامی بودیم. دو روز تعطیل در پیش روی ما بود هزار جور برنامه مختلف که در سر داشتیم تا شاد باشیم! وقتی در منزل بودم می توانستم از آخرین اجراهای مداح ورزشکار و کمی چاق و مردمی حاج محمود کریمی بهره...
  • برای علیرضا دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1391 12:03
    " جاش خیلی خالیه" معیار عزیز بودن یک فرد...
  • در حد تافل شنبه 10 تیر‌ماه سال 1391 12:13
    تلفن زنگ می خوره و شروع میکنه شماره را به عدد گفتن ناین ، ایت ، ناین ، وان ، تری ، تری ، سیکس ... سریع به ذهنم فشار میارم و بلند میگم موبایل خاله است مامانم میگن بازم خوبه تو زبانت را به یک جایی رسوندی! من : :|
  • مواد لازم دوشنبه 5 تیر‌ماه سال 1391 19:49
    واقعا نمی دونم که به چه دلیل موجهی کنداکتور شبکه های تلویزیون با برنامه های آشپزی پر شده. یک اپسیلون هم احتمال نمیدهم که مفید باشند. تصور خانم های خانه دار یا هر فرد دیگری با یک دفتر در حالی که جلوی تلویزیون نشسته و مو به مو دستور پخت غذاهای مختلف را یادداشت کند برایم عجیب و غیر واقعی است. نگاهی که به برنامه های شبکه...
  • اختراع ایرانی 2 پنج‌شنبه 1 تیر‌ماه سال 1391 19:23
    بله. همانطور که هیچکدامتان( به غیر از شبنم و خانم علیرضا!!) نتوانستید حدس بزنید این دستگاهی است که با آن روکش نقره ای روی کارت های شارژ ایرانسل و همراه اول و دیگر کارت هایی که روکش دارند را می شود پاک کرد! البته هنوز اسم کوتاه تری برای آن انتخاب شنده یا اینکه من اطلاع ندارم! نشستم فکر کردم که ما ایرانی ها واقعا آدم...
  • اختراع ایرانی سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1391 20:17
    چند شب پیش یکی از رفقای قدیمی زنگ زد و گفت که به شهرمان اومده. می گفت سفری کاری ست و برای بستن قرارداد با چند نمایندگی یک روزی را اینجاست. شروع کرد به توضیح دادن که محصولی ارائه می کنند که برای اولین بار در ایران و حتی جهان تولید و ابداع شده. می گفت در 12 استان کشور به دنبال اعطای نمایندگی هستند و در همه شهرستان های...
  • رقص بهار شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 20:18
    در چشم به هم زدنی فصل بهار تمام شد. فصل بهار با کلی خاطره و یادگاری به روزهای آخرش رسیده. اولین چیزی که فصل بهار به یادم میاره عید نوروزه و بعد از آن هم امتحان و سفر. این فصل به اعتقاد خیلی ها بهترین فصل برای سفره و من هم خوشبختانه دو بار به جاده ها زدم که حالا واقعا حسرت می خورم که فقط دو بار بود. کمی که به عقب...
  • نی نوا پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 18:23
  • تشکرانه سه‌شنبه 23 خرداد‌ماه سال 1391 20:58
    تولد را خیلی دوست دارم . بیشتر از آن، تولد گرفتن را دوست دارم. یک بهانه عالیه که بتونی با دوستانت دور هم جمع بشوید و به شخصی که برایش تولد گرفتید بگویید که به یادش بودید و برایتان عزیز است. برای همین همیشه تاریخ تولد دوستانم را به خاطر میسپارم که ان روز را بهشون تبریک بگم. اگر شد هدیه ای بدهم و اگر امکانش بود دوستان...
  • آدم با رویاهاست که زنده ست دوشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1391 19:35
    به شخصه به فیلم علاقه زیادی دارم. جدای از این که یک هنر محسوب میشه به خاطر این که می تونند من را از این دنیا جدا کنند و به وادی دیگری ببرند با علاقه فراوان زمان هایی از طول هفته را به دیدن فیلم اختصاص میدم. دوست دارم با شخصیت های فیلم همذات پنداری کنم . دوست دارم در آن دو ساعتی که فیلم می بینم با خوشحالیشون خوشحال بشم...
  • حاسبو جیبتان قبل ان یکی دیگه تحاسبو! شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 20:55
    آخر تیرماه برای حسابدارها و کسانی که با امور مالی سر و کار دارند به معنی آخرین زمان برای ارائه اظهارنامه مالیاتی است. برای همین از اوایل خرداد و حتی قبل تر از آن سر حسابدارها حسابی شلوغ است. ما هم از این قضیه مستثنی نیستیم. از آن جهت که پدرمان فعلا رییس مان محسوب میشوند باید گزارشی از آنچه در سال پیش انجام داده ایم...
  • تریپ مجردی سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1391 18:52
    سلام به همه صدای من را از اصفهان می شنوید اولین ( که امیدوارم آخری نباشد) سفر مجردی ما به پایان رسید. در این چند روز تعدادی از بکرترین مناظر ایران را دیدم. بوی سبزی و طراوات شمال را با تمام وجود حس کردم. خنکی عبور از میان ابرها چیزی شبیه خواب و رویا بود. بهشت هایی را دیدم که به جرات همه را مجذوب خود می کرد. این سفر از...
  • خداحافظ چهارشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1391 20:18
    بامداد فردا زمانی که هنوز خیلی مونده تا هوا روشن بشه از خونه بیرون میزنم. باید برم دنبال تک تک بچه ها و وسایل را بار کنیم و بزنیم به جاده. اولین بار زمانی که راهنمایی بودم به دور از خانواده سفر رفتم. نمازجماعت تو مدرسه مون برپا میشد و یک روز گفتند هر کس امروز نماز بوده بیاد ثبت نام کنه برای سفر به شیراز. تجربه دلنشینی...
  • حاصل یک جمع ساده یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 17:45
    مجبور نیستی دنبالش بگردی. هر طرف را که نگاه کنی عنوانی ، تیتری ، حرفی، حدیثی یا نتیجه ای از آن را می بینی. رفتم سوپر مارکت محل که یک سطل ماست کم چرب بخرم ولی خبری از درج قیمت بر روی آن نیست. فقط تاریخ تولید و انقضا هست. قیمت را می پرسم . فروشنده گرامی میگوید صبر کن تا زنگ بزنم و بپرسم. آخه دیروز جلسه 1+5 بوده و قیمت...
  • دست بجنبان! سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 22:16
    بعضی وقت ها فکر می کنم که کارشناسان بیکارند. گاهی اوقات به چیزهایی فکر می کنند و آمار بعضی چیزها را در می آورند که معلوم نیست به چه درد می خورد. مثلا زمان کنکور که می رسد آمارهایی ارائه می کنند که شاید در نگاه اول جالب باشد اما برنامه و فکر و تدبیری برایش در نظر نمی گیرند. فرضا می گویند شرکت کننده های کنکور امسال 51...
  • دشت شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 22:34
    چهارشنبه هوای اصفهان وحشتناک گرم بود. البته هنوز هم هست. از گرمای هوا حسابی کلافه شده بودم. قرار بود سفری کوتاه برویم و چون هوای اصفهان را به عنوان پیش فرض برای خودم حساب کرده بود فقط لباس های تابستانی و پیراهن های آستین کوتاه با خودم برده بودم. کمتر از دو ساعت رانندگی کردیم و به بام ایران ( به حساب حرف خودشان) سمیرم...
  • راه مرا می خواند چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 09:01
    برای این کار کفش هایم مناسبند. بند هاشون را محکم می کنم. نگاهی به آسمون می کنم. انگار ابریست. شاید هم این قدر گرد و غبار زیاده که ابری به نظر میاد. راه می افتم. خیلی وقت ها پیاده روی تنهاترین و بعضی مواقع هم بهترین راهه. مقصدم مشخص نیست. فقط راه میروم. مستقیم میروم تا میرسم به رود.به دو راهی می رسم. سمت چپم پارک بازی...
  • خیلی دور... یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 17:45
    بعد از مقاله تند و آتشین من که در مورد وضعیت نا معلوم کارت معافیت بود و در همین وبلاگ به سمع نظر شما و مسولین رسید ، دوستان مسئول به فکر افتاده و برای اینکه خودی نشان بدهند کارت معافیتم را تا آخر وقت اداری پنج شنبه با پست به دستم رساندند. ( اگر می دونستم یک پست اینقدر تاثیر گذاره این پست را زودتر می نوشتم.) این کارت...
  • چه کنم که دست از سرم بردارید؟! پنج‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1391 16:42
    "مشترک گرامی ، در صورت عدم تمایل به دریافت پیامک های تبلیغاتی ، عدد 1 را به 8999 ارسال کنید. همراه اول" این متن اس ام اسی بود که حدود یک هفته پیش به دستم رسید. من هم به چون به شدت به اینکار علاقه مند بودم سریعا عدد 1 برایشان ارسال کردم. توقع بیجا داشتم که به محض ارسال عدد یک ،دیگر رنگ و روی پیامک های...
  • لبخند تحقیر آمیز دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 00:50
    زمانی که به خیر و خوشی و پس از رفت و آمد ها و پیگیری های فراوان کارت معافیت از سربازی را گرفتم ( شرح مفصل ماجرا را می توانید در اینجا و اینجا بخوانید) فکر می کردم هر روز باید این کارت را به یک نفر نشان دهم یا در خیابان جلوی راهم را می گیرند و می گویند :" هی پسر تو سربازی رفته ای؟" و من هم با لبخندی تحقیر...
  • استاد... جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1391 20:47
    امروز 15 اردیبهشت سالروز تولد استاد بزرگ آواز ایران غلامحسین بنان است. استاد بنان به اعتقاد قشر کثیری از دوستداران و صاحب نظران موسیقی بهترین صدای موسیقی ایران را دارا بوده و هست. کسی که من همیشه و در هر مکان آمادگی این را دارم که با شنیدن صدای دلنشینش وقتی می گوید " تا بهار دلنشین آمده سوی چمن" یا با...
  • رعایت انصاف چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 17:33
    در حالی به سیزدهمین روز از اردیبهشت رسیدیم و چهل و چهار روز از سال را پشت سر گذاشتیم که هنوز که هنوز است دید و بازدید های عیدانه ادامه دارد. خیلی ها کل ایام عید را به سفر و گشت و گذار سپری کرده اند و حالا در تلافی و جبران روزهای از دست رفته ، قضای دید و بازدید عیدانه را به جا می آورند. فقط تفاوتی بین آن دید و...
  • لولو سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 00:34
    امروز کاری برام پیش اومد و مجبور شدم به یکی از دفاتر خدمات ارتباطی مراجعه کنم. وقتی وارد شدم دیدم بالای سر هر کسی تابلویی هست که نشان از حیطه وظایف اون فرد داره .روی عادت همیشگی سعی کردم با خواندن تیتر تابلو ها و بدون پرسیدن از کسی باجه مربوطه ام را پیدا کنم. سر بالا بودم و داشتم تابلو ها را می خوندم و به خود اشخاص...
  • تغییرم آرزوست شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 17:58
    قبل از ورودم به دانشگاه ، هر تغییری برای ناخوشایند بود. دوست داشتم که همون چیزهایی را داشته باشم که قبلا باهاشون سر و کار داشتم. اگر یک روزی برای ناهار غذای جدیدی داشتیم می ترسیدم بخورم. اگر ترس هم نبود حداقل از این بدعت و نوآوری استقبالی نمی کردم. حتی اگر چندین و چند نفر هم بهم می گفتند که غذای خوشمزه ای شده با اکراه...
  • سعادت...آباد پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 00:39
    پارسال که به تماشای فیلم " سعادت آباد " رفتم متوجه شدم که یک سر و گردن از فیلم های هم دوره خودش بهتر و زیبا تر بود. داستان چند زوج جوان که در یک شب و به بهانه تولد یکی از آن ها دور هم جمع می شوند. ولی این جمع شدن پر است از اتفاقات و گره های داستانی و رمز گشایی. انصافا بازی های خوبی هم داشت و این دو ساعتی که...
  • 544
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • صفحه 18
  • 19