ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
در همه بخش های خبری آن شب این گزارش را نشان داد...گزارش از پیرمرد 90 ساله ای که باز هم بچه دار شده بود...
گزارشگر از پیرمرد پرسید که نام جدیدترین فرزندش چیست؟
یادش نمی آمد. به دیگران نگاه کرد تا آنها کمکش کنند تا یادش بیاید که نام فرزندش چیست...
شکر خدا که توی کشور دیگه خبر دیگه ای نیست. مهم ترین خبرهای مملکت ما رو توروخدا...
خوب یا بد قضاوت نمی کنم
اما خودم دوست نداشتم جای اون بچه می بودم
به خصوص که بچه دختر بود و دختر یعنی خانمی گفتن ها لوس کردن های بابات و کلی قربون صدقه رفتن ها و ...
اون وقت حس بدی داره اگه بابام حتی اسمم یادش نباشه.
نمی دونم این زنگوله پای تابوت چه افتخاری داره واقعا
چند شب پیش هم توی ماه عسل خانواده ای رو آورده بودن که مادر خانواده گویا سرطان بدی داشته و منع شده بوده از بچه دار شدن و گوش نکرده بوده به این منع شدگی و بچه دار شده بود و با افتخار اعلام میکرده که بچه یک ساله اش سالمه و خیلی هم شیطون
آیا یک بچه فقط یک سال عمر میکنه؟ یا اینکه یه بیماری ارثی فقط تا زیر یکسالگی خودش رو نشون میده؟!
...
میدونید، این روزها فقط بچه دار شدنِ مهمه، حالا اینکه اون بچه از لحاظ عقلی و جسمی سالمه یا نه و آینده اش چی خواهد بود و کی بزرگش خواهد کرد و .... همه اش کشکِ
بیچاره اون بچه که پدرش اسمش رو هم یادش نیست.!!
الان این گزارش برای عبرت گرفتن بود یا تشویق شدن؟
اسم دخترش هانیه بود

هه!صلاح مملکت خویش خسروان دانند...!:|
حرفی نمیشه زد!فقط نمیدونم چرا به نظر این خبرا جالب میاد و خبرنگارا میرن دنبالش!
یاد اون روزی افتادم که گفتن خاله شدونه فارغ شده
نه مردم غمی دارند نه جامعه مشکل!فارغ شدن خاله شادونه و پدر شدن مرد 90ساله دغدغه امونه!:))))
یه سری از هفت دولت ازادند گویا
به طرز شگفت آوری ایرانی جماعت توانایی بالقوه ای در زاد و ولد داره...:))))
چیطوری افرند؟
من اینجا رسما اعلام میکنم فعلا کامپیوتر ندارم.دوستان نگران نباشید.میام انشالله به زودی:)))
ببخشید من دقیقا یه سوالی برایم پیش اومده
شما ها هیچ کدوم شب و روزتون و برعکس نکردین؟ یا حداقل تا ظهر نمی خوابین؟
بعد دقیقا همه کارهاتون هم می کنید روزه هم می تونید بگیرین؟
بعد الانم زنده این؟
یه امروز از ظهر رفتم خونه دوستم با هم افطاری درست کنیم تازه یه سری ها رو از بیرون می گرفت اون قد هم کار نبود جون دادم والا!