خوب از اونجائیکه الان مشغول کند و کاو وردم فقط به نظر کوتاه اکتفا کردم... کلی ها مثل روز روشنند...جاری اند...مثل هوا...عادی شده اند....برای فراتر از عادی بودن برای فراتر از معمولی بودن باید به جزئیات چنگ زد..جزئیات را باید با تمام جزئیاتشان به خاطر سپرد....حتی اگه به قول سارا گاهی کار رو خراب میکنند...ولی لازمه به خاطر سپرده بشن...برای اینکه کار از اونی که هست خراب تر نشه...
کند و کاوت در ورد را عشقه :))
دقیقا...منم به همین فکر کردم که معمولی ها زیادن...تا دلت بخواد. اما با همین جزییاته که میتونی از عادی بودن فاصله بگیری
+جزئیات همیشه خوب نیست گاهی چون عاشقی انقدر در عشقت فرو میروی که جز ب جز حفظ شوی معشوقه ات را که دیوانه میشوی...
اما میتواند خوب باشد... حداقل به قول خودت از معمولی فراتر میری :)
دقیقا متوجه نشدم چطور به عاشقی ربطش دادی... به نظرم ، نظر استیو ( رفیق فابریکم بود که اینجور صداش می کنم) این بوده که در راه رسیدن به هدفت باید به جزییات هم توجه کنی. مثلا هدفت تولید کامپیوتر بوده پس به جزییات کامپیوتر هم توجه کنی . به این فکر کنی که مردم راحت تر هستند که با موس کار کنند یا کیبورد.
اینکه تمام جزء به جزء معشوقه ات را حفظ بشی که دیوانه بشی به نظرم وقتی حاصل میشه که تو به هدفت که همون معشوق باشه رسیدی
نه....این نه بخاطر بند آخر جوابت به لیلی بود...اتفاقا در تمام مدتی که داشتم به پستت و کامنتی که قراره براش بزارم فکر میکردم رابطه ی عاشقانه ی دو آدم جلوی چشمم بود..راست میگه لیلی...ولی حفظ بودن جز به جز خصوصیات معشوق و دیوانه کننده بودن این کار لزوما نتیجه ی رسیدن به معشوق نیست...چه بسا وقتی وصل صورت میگیره دو طرف بعد مدتی برای هم عادی میشن که همیشه همین طوره..عادی نه به معنی از چشم هم افتادن...به معنی انقدر این خصوصیت ها رو توی معشوق دیدن و حفظ شدن که دیگه به چشم نیومدن...مثل همون نفس کشیدن ادما....اتفاقا وقتی ازش دور باشی اون جز به جز بیشتر خودشو نشون میده و تو بیشتر بهشون توجه میکنی و همینه که دیوانه کننده است....که البته به نظر من بازم این توجه به خصوصیت های جز به جز معشوق موفقیت در رابطه ی عاشقانه است...
اما باز هم متوجه نمیشم که چرا به عشق ربطش میدین. ببین علیرضا اینجا بحث این نیست که وقتی جزییات را حفط بشیم عشق عادی میشه. اینجا بحث میتونه این باشه که در عشق ورزیدن جزییات جدیدی به کار ببر که هر بار عشق ورزیدنت با بار قبلی فرق کنه. و به نظرم لزومِ عشق ورزیدن ، رسیدنه...
نه....من با این جمله ات که میگی به نظرم لزومِ عشق ورزیدن ، رسیدنه... مخالفم و میدونی هم که چرا مخالفم....
تو میتونی در کنار اینکه جزئیات خصوصیات و کارهای طرفتو به ذهن میسپاری و روشون توجه و تمرکز می کنی از جزئیاتی برای بهتر شدن عشق ورزیت استفاده کنی ولی به نظر من همون استفاده از جزئیات جدید هم مستلزم دونستن جزئیات خصوصیات و رفتارهای معشوقه..من تا وقتی ریز به ریز کارها و حرکات و رفتار طرذفم رو ندونم و حفظ نباشم و متوجهشون نشده باشم،نمیتونم در راستای همونا از جزئیاتی برای بهبود عاشقانه بودن روابطم استفاده کنم....اون جزئیاتی که تو میگی باید ازشون استفاده کرد باید در یه سراتایی باشه...و اون راستا مسلما در جهت رضایت طرف و چیزیه که اون دوست داره...هووووم؟؟؟
من میدونم چرا میگی لزوم عشق ورزیدن رسیدن نیست و تو هم نظر من را در این رابطه میدونی...
امیرحسین کلی تایپ کرده بودم یه دفعه همش پرید دستم نمیدونم کجا خورد ۲۰تا صفحه بود:(
منم خوبم ممنون:)
درسا رو هم میخونم تو دانشگاه۴ساعت بیکارم و شبا هم که میام درسه همون روز رو .نذاشتم جمع بشه دهنم سرویس بشه شب امتحان. دیگه ببینیم نمره ها چی از اب درمیاد:)
منم از همین تریبون علاقه ی خودم و نسبت به تعطیلی تا عید فطر هر چند با کلی تست و درس و همچنین حلوا های دست پخت مامانم زولبیا بامیه نون پنیرآش جو فسنجون گردو خیس کرده خاکشیر باقالی پلو سالاد و تمام چیز های دیگه که افطار داریم به علاوه کیکو شیرینی دست بخت خواهر ابراز می دارم.
پس از این به سحر که سه هفته است ندیدمش می فهمی یعنی چی!!!! و امشب خونه امون اند و درهمین راستا علاقه قلمبه شده ی خودم را به همه ی بچه های وبلاگی حالا با تسامح افرند رو هم جا می دهیم ابراز می کنم. نقطه
سر خط
هان؟!
فافا(◡‿◡✿)
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 21:38
کلا مشکوک به نظر میرسی
شادمهر بود این اهنگشو مشکوکم مشکوکم به تو
دیگه تا هفته خدافظ فکر کنکنم بتونم بیام
تا کدوم هفته؟ تا هفته بعد؟ تا هفته بعد کنکنم؟!!!
فافا(◡‿◡✿)
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 21:58
حرفو نپیچون:))
خسته ام خو ای بابا :(
تا هفته دیگه:)
فکر نکنم:))
راستشو بگو چقدر خندیدی این کامنتو دیدی؟
روحم شااااد شد :)))
فافا(◡‿◡✿)
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 22:03
خداروشکر شاد شدی
انلاینی ها:))
خوبی؟
راستی سلوم:))
سلوم :)
فافا(◡‿◡✿)
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 ساعت 22:07
یه چی دیگه ام بگم یکم شاد بشی
امروز حواسم نبود سیستما کلاس کنترله استاد می بینه نت هم وصل بود منم تو مدیریت وبلاگم بودم!استاد تمرین داده بود انجام بدیم همه رو زیر نظر داشت گفت فلانی این کارو میکنه فلانی اون کارو میکنه رسید به من گفت ایشونم وبلاگشون لو رفت
دیدم علی رضا اعلام علاقه مندی کرد منم اعلام علاقه مندی کردم.
ههههه سحر بره گوشیشم می ره نتم می پره در نتیجه الان قدر من و بدونین ها.
فافا چه قدر دلم تنگیده این جا رو بگذاریم رو سرمون. اصلا بی من و تو افرند هیچه..
نه افرند بلکه کل بلاگستان
هر بار بخوای بری کلی کامنت میگذاری که رفتم و فلان و اینا...بعد تا یه کم فضای اینجا آروم میشه یکهو می پری وسط! برو کامنت علیرضا را بخون
در جواب نیلو باید بگم اصن توجه آقایون به جزئیاته که موفقیت آفرینه...چون خانوما از بس همش سرشون تو جزئیاته کلیات رو ــ به اون واضحی و روشنی و مبرهنی ــ نمیبینن....برای همین از نظر فلسفی شرط لازم برای موفقیت رو دارن اما شرط کافی رو ندارن.اما آقایون چون کلیاته رو قشنگ با جزئیات میبینن همیشه به جزئیاته هم توجه میکنن برای یک قدم بالاتر اومدن از معمولی بودن هم شرط لازم رو دارن و هم شرط کافی رو.برای همین موفقیت آفرینن...خانوما برعکس میرن همیشه.اول باید کلیاته رو داشته باشی که بعد بتونی برسی به جزئیات.چیزی که خانوما ندارنش...برای همینم هست که بیشتر موفقیت های ثبت شده در تاریخ به اسم مردا بوده...کشور گشایی ها،اختراعات،اکتشافات،رهبری ها و ..... و اما در جواب عارفه باید بگم که اولا حسود هرگز نیاسود..دوما کامنت های بالا و کامنت های ژست های قبل ثابت کردن که افرند با تو و فافا یا بی تو و فافا همچنان میگذره.نمونش همین کامنتای همین پست....اون موقع که بحث های فلسفی اجتماعی اینجا بالا گرفت و علما نظریاتشونو رو کردن شما کجا بودی آخه؟ فعلا که درگیر کنکوری...فافا هم درگیر کلاس های شنیع و خاک بر سری ای هست که توی ترم تابستونه گرفته ...ما هم اینجا یه نفس راحت میکشیم...بععععععله...
این طور که پیداست خبراست امیر جان..خبراااااا من و تو باید از این به بعد حواسمونو خیلی جمع کنیم....
در عرض یک روز سازمان های سری و روابط سری و اینا به وجود اومده...هی وای من...
YeSsSsSsSs
بابا آنلاین
بابا بذار جوهر پست خشک بشه :))
بله این جزئیات ک گاهی کارو خراب میکنه گاهیم درست.
اوهوم
هوووووووووووم...قبول دارم...
فقط قبول داری؟! منتظر نظر فلسفیت بودم :))
خوب از اونجائیکه الان مشغول کند و کاو وردم فقط به نظر کوتاه اکتفا کردم...
کلی ها مثل روز روشنند...جاری اند...مثل هوا...عادی شده اند....برای فراتر از عادی بودن برای فراتر از معمولی بودن باید به جزئیات چنگ زد..جزئیات را باید با تمام جزئیاتشان به خاطر سپرد....حتی اگه به قول سارا گاهی کار رو خراب میکنند...ولی لازمه به خاطر سپرده بشن...برای اینکه کار از اونی که هست خراب تر نشه...
کند و کاوت در ورد را عشقه :))
دقیقا...منم به همین فکر کردم که معمولی ها زیادن...تا دلت بخواد. اما با همین جزییاته که میتونی از عادی بودن فاصله بگیری
بعله.درست میفرماین ایشوووووووون!!
حیف که ایشون مرحوم شدند
الان این آقای استیو منو توصیف کردسا
+جزئیات همیشه خوب نیست گاهی چون عاشقی انقدر در عشقت فرو میروی که جز ب جز حفظ شوی معشوقه ات را که دیوانه میشوی...
اما میتواند خوب باشد... حداقل به قول خودت از معمولی فراتر میری :)
دقیقا متوجه نشدم چطور به عاشقی ربطش دادی...
به نظرم ، نظر استیو ( رفیق فابریکم بود که اینجور صداش می کنم) این بوده که در راه رسیدن به هدفت باید به جزییات هم توجه کنی. مثلا هدفت تولید کامپیوتر بوده پس به جزییات کامپیوتر هم توجه کنی . به این فکر کنی که مردم راحت تر هستند که با موس کار کنند یا کیبورد.
اینکه تمام جزء به جزء معشوقه ات را حفظ بشی که دیوانه بشی به نظرم وقتی حاصل میشه که تو به هدفت که همون معشوق باشه رسیدی
نه....این نه بخاطر بند آخر جوابت به لیلی بود...اتفاقا در تمام مدتی که داشتم به پستت و کامنتی که قراره براش بزارم فکر میکردم رابطه ی عاشقانه ی دو آدم جلوی چشمم بود..راست میگه لیلی...ولی حفظ بودن جز به جز خصوصیات معشوق و دیوانه کننده بودن این کار لزوما نتیجه ی رسیدن به معشوق نیست...چه بسا وقتی وصل صورت میگیره دو طرف بعد مدتی برای هم عادی میشن که همیشه همین طوره..عادی نه به معنی از چشم هم افتادن...به معنی انقدر این خصوصیت ها رو توی معشوق دیدن و حفظ شدن که دیگه به چشم نیومدن...مثل همون نفس کشیدن ادما....اتفاقا وقتی ازش دور باشی اون جز به جز بیشتر خودشو نشون میده و تو بیشتر بهشون توجه میکنی و همینه که دیوانه کننده است....که البته به نظر من بازم این توجه به خصوصیت های جز به جز معشوق موفقیت در رابطه ی عاشقانه است...
اما باز هم متوجه نمیشم که چرا به عشق ربطش میدین. ببین علیرضا اینجا بحث این نیست که وقتی جزییات را حفط بشیم عشق عادی میشه. اینجا بحث میتونه این باشه که در عشق ورزیدن جزییات جدیدی به کار ببر که هر بار عشق ورزیدنت با بار قبلی فرق کنه. و به نظرم لزومِ عشق ورزیدن ، رسیدنه...
به امیررحسین سلام:-Pنماز روزه هات قبول:-)جزئیات مهمتر از کلیاته:-)کلیات به چشم همه میاد ولی جزئیات نه!الان آنتراکه بعدم تا۶کلاس دارم.فعلا
از امیرحسین به فافا: سلام
لازم نبود توضیح بدی که الان آنتراکه از تلگرافی حرف زدنت مشخص بود :)
دیگه از ما هـَــمیِــــِه (ینی دیگه همین از دست ما برمیاد
)
بابا شکست نفسی :))
نه....من با این جمله ات که میگی به نظرم لزومِ عشق ورزیدن ، رسیدنه... مخالفم و میدونی هم که چرا مخالفم....
تو میتونی در کنار اینکه جزئیات خصوصیات و کارهای طرفتو به ذهن میسپاری و روشون توجه و تمرکز می کنی از جزئیاتی برای بهتر شدن عشق ورزیت استفاده کنی ولی به نظر من همون استفاده از جزئیات جدید هم مستلزم دونستن جزئیات خصوصیات و رفتارهای معشوقه..من تا وقتی ریز به ریز کارها و حرکات و رفتار طرذفم رو ندونم و حفظ نباشم و متوجهشون نشده باشم،نمیتونم در راستای همونا از جزئیاتی برای بهبود عاشقانه بودن روابطم استفاده کنم....اون جزئیاتی که تو میگی باید ازشون استفاده کرد باید در یه سراتایی باشه...و اون راستا مسلما در جهت رضایت طرف و چیزیه که اون دوست داره...هووووم؟؟؟
من میدونم چرا میگی لزوم عشق ورزیدن رسیدن نیست و تو هم نظر من را در این رابطه میدونی...
سلام
واگر بخواهیم شکست رو تعریف کنیم اینجور میشه : توجه به پیروزی ها
میدم صحبت شما هم در رسانه ها منتشر بشه :)
وای یه نظر گذاشتیم دعوا نشه خوبه :|
:))
هووووم...میدونم...
:)
نخیرم اگه نمیگفتم فکر میکردی شاید خواب بودم تو خواب بیداری با گوشی کامنت گذاشتم
بچه ها هرکی میخواد من بتونم با گوشی برم وبلاگش کامنت بزارم بیاد بلاگ اسکای
چطوری شما؟:)
چقدر نمیشه دیگه بیام نت مثه قبل:))
فقط بلاگ اسکای :))
من خوبم
شما خوبی؟ درس ها چطور پیش میره؟
خدا بیامرزتش عجب دُر و گوهری از دهنش میریخته
اوهوم
چطوری پستو عشقولیش کردین؟هرچی بیشتر فکر میکنم کمتر متوجه میشم
والا از دوستان بپرس. من بی تقصیرم والا
امیرحسین کلی تایپ کرده بودم یه دفعه همش پرید دستم نمیدونم کجا خورد ۲۰تا صفحه بود:(
منم خوبم ممنون:)
درسا رو هم میخونم تو دانشگاه۴ساعت بیکارم و شبا هم که میام درسه همون روز رو .نذاشتم جمع بشه دهنم سرویس بشه شب امتحان. دیگه ببینیم نمره ها چی از اب درمیاد:)
خوبس :)
آ چرا کامنتتا تایید نمیکونی؟!
چی خبس؟:)
تاییدشون کردم
من برم کلاس تا شب
با سارا موافقم اصن چرا عشقولیش کردین این پست رو:))
توام تو جواب کامنتا به علیرضا مشکوک میزنیا
اصن کلا هرکی تو این بحث عاشقانه حرف زده یه بوهایی میده بهله
چقدر دلم عروسی میخواد برم اصن:))
بیا سارا ببین منم کاملش کردم کلا
درس خوندت!
واسه چی من مشکوکم آیا؟!
ما هم میشدیم دوستت بد نبودا :|
کجا آیا؟!
سلوم
سلوم میلکوم آجی
علیرضا چی میگه?!?من که نفهمیدم درست حسابی!!!شاید جون خوب نحوندمش...:-/
شایدم ک....
آخی فافا جووون خوبی?!?چ خبرا خواهر?
دیگه نمیای چرا غیبت کنیم باهم?دلم تنگ شد!!!!!:-(
علیرضا در سطح ارشد حرف میزنه....!!!
ماه مبارک و غیبت؟!؟! نچ نچ
از همین تریبون ارادت و علاقه ی خودم رو به دادام (امیرحسین) ابراز می کنم....
بترکه چشم حسود...
ما بیشتر
لینک :||||
به روی چشم
بعد از افطار ک گناه نداره دیگه بابا:-P
نه اسلام در این مورد نظری نداده!!!
خب باشه ..!!!
حالا موفقیتت چی بوده ..؟؟!!!
خدا خیرت بده...موفقیتم کجا بود؟!
آپم :)
ادامه داستان ....
اوهوم
منم از همین تریبون علاقه ی خودم و نسبت به تعطیلی تا عید فطر هر چند با کلی تست و درس و همچنین حلوا های دست پخت مامانم زولبیا بامیه نون پنیرآش جو فسنجون گردو خیس کرده خاکشیر باقالی پلو سالاد و تمام چیز های دیگه که افطار داریم به علاوه کیکو شیرینی دست بخت خواهر ابراز می دارم.
پس از این به سحر که سه هفته است ندیدمش می فهمی یعنی چی!!!! و امشب خونه امون اند و درهمین راستا علاقه قلمبه شده ی خودم را به همه ی بچه های وبلاگی حالا با تسامح افرند رو هم جا می دهیم ابراز می کنم. نقطه
سر خط
هان؟!
کلا مشکوک به نظر میرسی
شادمهر بود این اهنگشو مشکوکم مشکوکم به تو
دیگه تا هفته خدافظ فکر کنکنم بتونم بیام
تا کدوم هفته؟
تا هفته بعد؟
تا هفته بعد کنکنم؟!!!
حرفو نپیچون:))
خسته ام خو ای بابا :(
تا هفته دیگه:)
فکر نکنم:))
راستشو بگو چقدر خندیدی این کامنتو دیدی؟
روحم شااااد شد :)))
خداروشکر شاد شدی
انلاینی ها:))
خوبی؟
راستی سلوم:))
سلوم :)
یه چی دیگه ام بگم یکم شاد بشی
امروز حواسم نبود سیستما کلاس کنترله استاد می بینه نت هم وصل بود منم تو مدیریت وبلاگم بودم!استاد تمرین داده بود انجام بدیم همه رو زیر نظر داشت گفت فلانی این کارو میکنه فلانی اون کارو میکنه رسید به من گفت ایشونم وبلاگشون لو رفت
شرفم رفت:(
خجل شدم شرمگین شدم
واااااای بابا تو آخرشی
چه استاد باحالی :))
پس آقایون هم میتونند یه کم به جزییات توجه کنن !!!
نیلو ؟!
دیدم علی رضا اعلام علاقه مندی کرد منم اعلام علاقه مندی کردم.
ههههه سحر بره گوشیشم می ره نتم می پره در نتیجه الان قدر من و بدونین ها.
فافا چه قدر دلم تنگیده این جا رو بگذاریم رو سرمون. اصلا بی من و تو افرند هیچه..
نه افرند بلکه کل بلاگستان
هر بار بخوای بری کلی کامنت میگذاری که رفتم و فلان و اینا...بعد تا یه کم فضای اینجا آروم میشه یکهو می پری وسط!
برو کامنت علیرضا را بخون
در جواب نیلو باید بگم اصن توجه آقایون به جزئیاته که موفقیت آفرینه...چون خانوما از بس همش سرشون تو جزئیاته کلیات رو ــ به اون واضحی و روشنی و مبرهنی ــ نمیبینن....برای همین از نظر فلسفی شرط لازم برای موفقیت رو دارن اما شرط کافی رو ندارن.اما آقایون چون کلیاته رو قشنگ با جزئیات میبینن همیشه به جزئیاته هم توجه میکنن برای یک قدم بالاتر اومدن از معمولی بودن هم شرط لازم رو دارن و هم شرط کافی رو.برای همین موفقیت آفرینن...خانوما برعکس میرن همیشه.اول باید کلیاته رو داشته باشی که بعد بتونی برسی به جزئیات.چیزی که خانوما ندارنش...
برای همینم هست که بیشتر موفقیت های ثبت شده در تاریخ به اسم مردا بوده...کشور گشایی ها،اختراعات،اکتشافات،رهبری ها و .....
دوما کامنت های بالا و کامنت های ژست های قبل ثابت کردن که افرند با تو و فافا یا بی تو و فافا همچنان میگذره.
نمونش همین کامنتای همین پست....اون موقع که بحث های فلسفی اجتماعی اینجا بالا گرفت و علما نظریاتشونو رو کردن شما کجا بودی آخه؟
...ما هم اینجا یه نفس راحت میکشیم...بععععععله...
و اما در جواب عارفه باید بگم که اولا حسود هرگز نیاسود..
فعلا که درگیر کنکوری...فافا هم درگیر کلاس های شنیع و خاک بر سری ای هست که توی ترم تابستونه گرفته
ایول دادا...گفتی ها را گفتی
چه خبرا؟
این طور که پیداست خبراست امیر جان..خبراااااا
من و تو باید از این به بعد حواسمونو خیلی جمع کنیم....
در عرض یک روز سازمان های سری و روابط سری و اینا به وجود اومده...هی وای من...
چه خبراااا؟!
کی؟! کجا؟!
هه..
چه دارن خودشون رو جمو جور میکنن ...
هان؟!
معلوم هست اینجا چه خبره؟!