دیشب جای همه شما خالی بود . البته جای کسانی که نبودند حسابی خالی بود و گر نه جمع ما که جمع بود. دیشب بنا به دعوت من ، دوستان وبلاگیم زیر پل خواجو جمع شده بودند و در کنار خروش زاینده رود پر آب در مورد عید صحبت می کردیم. در پایان هم برای شام در لوکس ترین و بهترین رستوران شهر همه مهمان من بودند.
دوست دارم شما هم در جریان قسمتی از صحبت های ما باشید:
من : ممنونم بچه ها که دعوتم را قبول کردید و در این هوای بهاری به نصف جهان اومدید. قدمتون به روی چشم. صحبت هامون که تموم شد همه دعوتید به گرونترین هتل اصفهان جهت اقامت تعطیلات نوروزی ( دست و هورای جمع)
خب تک تک بگین نظرتون در مورد عید چیه؟ از چه چیز عید خوشتون میاد ؟ برای عیدتون برنامه خاصی دارید؟
علیرضا : ممنونم امیرحسین. تا عمر دارم این لطفت را فراموش نمی کنم. البته من مزدوج هستم و نمی تونم دعوتت برای شام را بپذیرم . اصولا بدون خانومم چیزی از گلوم پایین نمیره. برای اقامت هم که خونه مون هست. در هر حال بازم ممنونم که سبب خیر شدی و ما را دعوت کردی. عید برای من معنای خونه تکونی را میده. چون همیشه بنا به فرمایش خانومم خودم باید تنهایی خونه تکونی کنم و ...
شبنم: واااااااای . عشق من هم خودش همه کارها را میکنه. بهم گفته که دست به سیاه و سفید نزنم و خودش همه کارها را می کنه
علیرضا : ممنونم شبنم که پریدی وسط حرفم!!
شبنم :
علی شیدا : دوستان و حضار عزیز. من با عید یاد خیلی چیزها می افتم. البته بعضی از چیزها را نمی تونم بگم چون غیر مجازه و بقیه چیزها هم زیاد برای خودم هم معنی نداره که براتون بگم.
شبنم : راستی بچه ها...روز ما سپید پوشان هم مبارک باشه
من : بله شبنم خانوم. تولدتون و روز پرستار و عید و خلاصه همه مناسبت های سال دیگه را از همین جا بهتون تبریک میگیم. عارفه تو هم یه چیزی بگو
عارفه : اهم اهم. حتما دوستان عزیز مطلع هستند که بنده مفتخر شدم به قبولی در مرحله اول المپیاد و به همین راحتی نظر خودم را در هر موردی اعلام نمی کنم!
تلاش : بچه ها کسی می دونه قیمت پوشک الان چنده.؟ پوشک خارجی میگم ها!
من : خانوم تلاش. حالا یه لحظه بی خیال نازگلتون بشید و نظرتون را در مودر عید بگین
تلاش : بله. باید بگم که در عید همه باید حواسشون به وزنشون باشه و با برنامه تعطیلات را بگذرونن
من : نیلوفر مرداب نظر تو چیه ؟ نیلوفر ؟! نیلـــــــــــوفر؟!؟! اوه ببخشید یادم نبود که نیلوفر غایبه!
هیچکاره: من یه چیزی بگم؟
من : بگو
هیچکاره : بگم ؟! بگم؟!
من : خب بگو دیگه
هیچکاره : هیچی تبریک میگم!
فرهاد خان: شنیدم مادر چاوز بیماری پوستی واگیر دار داشته ! هه هه
من : فرهاد خان لطفا بحث را سیاسی نکنین. جزیره جان شما هم چیزی بگو
جزیره : من همون جزیره بودم ، خاکی و صمیمی و گرم ، واسه عشق بازی ! موجها ، قامتم یه بستر ...
من : بله ممنون . خانم مریم انصاری حال شما چطوره؟ خوش اومدین
مریم انصاری : آقای امیرحسین خان . خیلی از شما ممنون که گذاشتید من به عنوان یکی از مخاطبان وبتون باقی بمونم و در این جمع حضور داشته باشم و جا داره تشکری داشته باشم از ...
من : خانم انصاری. جان من تعارف را کنار بگذارید. نیلو ؟! امسال همشهری هم شدیما. عیدت مبارکا باشه
نیلو : دلم تنگه...خودم اینجا دلم اونجا همه ی راز و نیازم اونجا/ای خدا عشق من و یار من و اون گل نازم اونجا/چه کنم با کی بگم عقده ی دل را پیش کی باز کنم/دردمو با چه زبون به این و اون حالی کنم
من : آخی...ببین عشق با دل جوون های مملکت چه ها که نمی کنه... بچه ها ؟! مریم راد هم اومده اما یه چیزهای به انگلیسی میگه که من نمی فهمم . کسی می تونه زیرنویسش کنه؟!
علیرضا : اگه عربی بود من یه کارهایی می تونستم برات بکنم اما انگلیسی را که نه
عارفه : بنده هم در زمینه ادبیات رتبه المپیاد دارم و در اون زمینه می تونم کمکتون بکنم. فعلا هم دارم اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید را می خونم
شبنم : بچه ها روز یوگا نداریم؟!
من : دوستان عزیز تر از جانم. بحث خیلی خوبی بود. جای همه کسانی که نیستند هم خالی. خواهش می کنم به سمت لیموزین تشریف بیارید که من کل رستوران را دربست برای خودمون رزرو کردم...
سال محشری برات ارزو میکنم امیرحسین.
سلام
یه اصفهانی بیاد تو معروف ترین رستوران شهرش یه بیست نفری رو مهمون کنه؟!!؟ از همون اول فهمیدم لابد یه قضیه ای هست.نگو جناب در عالمی دیگر چنین پرده زدید از سخاوتتان!
آقا خیلی ممنون از بابت مهمونی دیشب.


هم خیلی خوش گذشت و هم اینکه کم نذاشتین و همون دیشب وسط جمع، یه تیکه ی مردافکن به من انداختین
در ضمن... من دیشب که دیدمتون، متوجه شدم که چهره تون با چهره ای که من در ذهنم ساخته شده بود، چقـــــــــــدر فرق می کرد. اصلاً فکر نمی کردم این تیپی باشین.
حالا ایشالا یه بار همین جمع تشریف بیارین کرج، یه مهمونی میدم با همین کیفیتی که شما برگزار کردین... بلکه یه سر سوزنی جبران لطف دیشبتون بشه.
البته شاید هم عید بیایم اصفهان (البته اگه اصفهانی هامون نیان کرج)... اون موقع جبران محبت دیشبتون رو می کنم حسابی.
اتفاقا داشتم دیشب برای مامان پست اون سالتو تعریف میکردم که همینجوری از قول هممون نوشته بودی...خیلی باحال بود..
در ضمن برادر من من میام با زنمم میام...زنمم مهمون اختصاصی توئه....
سال نوت مبارک
ای بابا اینقدر دیشب پریدین وسط حرفم نشد بپرسم تو اصفهان پوشک پریما چنده؟؟؟.

می گم با خودت نگفتی من همسر و بچه ام کجا گذاشتم تنهایی اومدم ؟..
ای باباااااا...
منم دارم پستم و 3 روزه می نویسم کشتم خودم وووو..
مرسی خیلی با مزه بود..
سخاوتت تو حلقم ...
همشهری رو خوب اومدی .. یه لحظه فک کن واقعی باشه !!! من رستوران و هتل لوکس میخوام خب ..
مگه قراره تنها دعوتم کنی ؟!!!!!
عالی بود .. مرسی :*
سال خوبی داشته باشی ..
آخر شبی کلی حالمو خوب کردی با این پست ..
نوروز مبارک ...
سلام عزیزم...

عیدت مبارک...یه بار بهم سر نزنی ها گناه داره.
امیر؟که بنده غیرمجاز و چرندگو هستم...
باشه دادا یکی طلبت اساسی.
میگم بچه ها پاشیم بریم اصفهان لااقل این شام رو ازش بگیریم.
یه چیزی هم هست میام خودم دره گوشت میگم.
سال نو مبارککککک
ا؟؟جای من خالی بوده که
سلام امیرحسین جان...سال جدیدت مبارک باشه ایشالا :)
خانه تکانی ، رسم قدیمی همه منتظران بهار است / خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دل ها ، مهدی زهرا فراموش نکنیم .
خدایا ، نعمت سلامتی مبداء همه نیازهاست و عاقبت به خیری مقصد همه نیازها ، بین این مبداء تا آن مقصد ، والاترین نیازها دلخوشیست ، به بزرگیت سوگند در سال ِجدید آنرا به تمامی ِعزیزانم عطا فرما ( آمین )
سلام
سال ِ نو بر شما مبارک دوست ِ عزیز
+ بالاخره حمله به لوله های آب جواب داد و رودخونه راه افتاد ؟ بسیار خرسند شدم از این خبر
سلام عیدتون مبارک وبلاگ جالب و زیبایی دارین ممنون از سلیقه قشنگتون به وبلاگ ماهم سر بزنین و ایراد ما را به ما بگین خوشحال میشیم ممنون
کجایی پسر؟
نه پستی..
نه جواب کامنتی..
نه سر می زنی..
نیستییییییییییییی؟!
salam amir hossein, sale not mobarak.... az in postet khili khosham umad, bahal bud ziad.bellakhare man webeto peida kardamo linket kardam,age dus dashti link kon,
ba mehr va eradat
با سلام و شادباش نوروز باستانی
باز جای ما رو خالی دیدی و پای فرهادخان را وسط کشیده بودی ! هه هه
زیر پل خواجو اگر اشتباه نکنم چند نفر میان شبا می خونن نوبتی..خیلی قشنگ هم می خونن...اصفهان یه طرف پل خواجو هم یه طرف...اینجور جمع شدن ها خیلی می چسبه من تجربشو داشتم..بیست تا از دوستان دبیرستان که سالها از هم خبر نداشتیم یک شب شام تو رستوران قرار گذاشتیم..البته به لطف فیس بوک..خیلی چسبید
پست جدید میخواهیییییم!!!!
سال خوبی باشه برات... تبریک! :)