ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
- چرا خودش نزد؟! نباید پاس می داد. اما بازیکن خوبیه این "دنی آلوه"
بر عکس همیشه این بار تو دلم میگم : "دنی آلوز"
چه فرقی می کنه "دنی آلوه" ، "دنی آلوز" ، "دنی آلوس" یا "dani alves" . مهم نیست که کی طرفدار بارسلوناست و کی طرفدار رئال مادرید.مهمه اینه که تو یک شب بهاری و فارغ از مشکلات هر روز ، می تونم در کنار پدرم یک فوتبال زیبا ببینم. لم دادن رو یک کاناپه دو نفره و دیدن بازی در کنار همدیگه، نعمت بزرگیه. اینجاست که همه چیز شیرین میشوند. گزارش فردوسی پور، موقعیت های از دست رفته ، نیم خیز شدن های گاه و بی گاه شبانه ، ناخن جویدن ها، باخت تلخ و قهرمانی قریب الوقوع رئال مادرید.
- حالا اگه به جای "دنی آلوه" یه بازیکن ایرانی بود عمرا اگه پاس می داد...
بعععععععععله جانم.....تسلیت میگم....شما هم با دسته گل بیا وب من تبریک بگو.....
گند بزنن اینجا رو که آیکون رضایت نداره.....
چی میگی دادا؟! مثلا گفتم اینا مهم نیستا
راستی اگه اندازه دو نفر کار بکنی و بعد نصف حقوق یک نفر رو بهت بدن بازم دوست داری کار کنی ؟؟؟!!!!
خسته نباشید واقعا...پست عوض شده ها
این روابط و لحظات ناب رو دوست دارم
خیلی زیاد
ممنون
چ
چه عجب یکی به بطن پست من اشاره کرد!!
خب اون ایکون اولی برا پستت بود دیگه ....
؛ای کی یو؛
نمیبینی چقدر فاصله گذاشتمو بعد هم اولش گفتم راستی !!!!!!!!!!
حالا تو چرا جواب منو ندادی ؟؟؟
یه وقتایی اگه وقت داشته باشم فوتبال میبینم ولی اینکه این کیه و چرا اینجوری زدو چرا خودش نزدو ای ول پاس داد به کناریش ....هیچم برام مهم نیس .
؛اه راست میگه علی چرا اینجا ایکون رضایت نداره ؛
این همه حرف را من باید از همون یک آیکون می فهمیدم؟!

اینطور که پیداست خیلی خیلی طرفدار فوتبالی
جوابت هم اینه که اگر واقعا کار را دوست داشته باشی این چیزها برات مهم نیست
تو می دونی علیرضا به روح اعتقاد داره یا نه؟!
yeeeeaaaaaaaaaaaaaaaahhhhh!!!REAL is my love! REAL is the besttttttttt!
رئال رئاله،خیلی باحاله:دی!!هورااااااااااااااااااااااا!بردیمتوئن:P
willy nilly you are loooser
راستییییییییی!بابا علیرضا اون عینکتو بزنی بد نیستااااا!!آیکون به این تابلویییییی،ایناهاااا!

داغونیااااااااا
داغونیا را خوب اومدی
اول حیف شد که بارسا نبرد...
دوم...آره...عمرا...
وبلاگ نو مبارک
مرسی سر زدید
این بار را مهمون من
میدونی همیشه همین طور اصل اتفاقات در حاشیه ها گم می شوند. اصل این که در کنار هم یه بازی هیجان انگیز رو ببینیم ولی به جای اون سر برد و باخت دعوامون می شه.
اااا بابای شما هم مثل مادر بنده هستن. حالا خیلی اهل فوتبال نیست ولی در دیگر مسائل دست کمی ندارن
آفرین.....تحلیل قشنگی بود
این روز ها نیلوفر جون همه داغونن شما چه طور
در کف ساعت کامنت گذاری شما هم هستیما!
سلام
خوبه. همین تفریحات به ظاهر ساده میتونه از سفرهای دور و دراز تر خاطره ساز تر باشه و خوشایند. ما که خوشحال نشدیم بارسا باخت. خدا کنه تو جام قهرمانان باخت نده که خیلی دیگه اعصاب خورد کن می شه.
ما هم خوشحال نشدیم. ایشالا فینال جام قهرمانان...
داداش کوچیکه منم خورده فوتباله..
اما فکر کنم ظرفدار بارسلوناست است..
سلام مخصوص من را به داداش کوچیکتون برسونین ( از طرف دو آتیشه های بارسایی)
اینم فقط به خاطر شما که علاقه ی شدیدی به ساعت های کامنت گذاشتن من دارین


بعله به من می گن ته تکنولوژی
این جا اون جا همیشه من حضور دارم .هیچ چیز از چشمان تیز بین من نمی تونه پنهون بمونه.
مثلا شما الان دعا کردی عربی ام رو خوب بده م نه؟ دعا نکن جانم دعا نکن
دعا کردم ولی نگفتم که در کدام راستا دعا کردم!
شما اسباب کشی کردین بالاخره ؟ببخشید باید با دست گل خدمت میرسیدیم من که اصلا فوتبالی نیستم درک نمیکنم لذت دیدن و حرص خوردن و اینها رو اما می دونم وقتی ادم میبینه که باباش کنارش نشسته و داره از چیزی لذت میبره دنیایی براش ارزش داره
شما خودتون گلید
همه این حرص ها و جوش ها به کنار و دیدن یک بازی در کنار یکدیگر هم به کنار
حالا یه چی بگم داداشم آرزوش این بود که همیشه بازی این تیم رو از نزدیک ببینه که تو عید به آرزوش رسید پیش پدرم که رفته بودن بلیط گرفتن و دیدن می گفت خیلی حال داده..
و از نزدیک دیدن یه حسه دیگه داره..
ایول
یکی از آرزوهای منم همینه
من دلم خواست. منم میخام برم ورزشگاه خارجی
من با حال دیدم بازیو
نیمه اولو دیدم و لی نیمه دومم دیدم که هیچی یادم نیست منگ منگ بودم
منم توی یه جمع بودم که مثلا دور و اطرافم شلوغ باشه و تو فکر نرم
اما خیلی باخت بد ی بود هم از نظر زمانی و هم مکانی
درباره احمقانه ترین کاری که کردم یه چیزی بگم با اجازه
من با این حال و روزم و این همه قرص و دوا و دکتر ۳ روز پیش اومدم موتور داداشمو توی خونه جابجا کنم به جای اینکه مثل بچه ادم موتورم یکم ببرم اون طرف تر سوار شدم بعد دمپایی من و پام بین دنده گیر کرد ( اینجوری) و موتور هم ژر گاز در یک راهروی ۲ متری و بقیه را هم که میتونید حدس بزنید الان ۳ روزه دنده سمت راستم درد میکنهو چند جای پام هم زخم شده
خوب دیگه خسته شدم
فعلا بای
کلا جا داره خسته نباشید عرض کنم
miroooooooooooooooooooor!

فعلا که حالتون گرفتس!باهات بحث نمی کنم وگرنه توام مثی دوستت از اینم داغونتر میشی
mirror درسته ها ( آیکون ایراد بنی اسرائیلی و بحث عوض کردن!)