افرند
افرند

افرند

آهسته

قدم زدن تو کوچه را دوست دارم وقتی که شب باشد و من تنها در سکوت کوچه به صدای پای خودم گوش بدهم. دوست داشتم و دارم که در تاریکی بین دو تیر چراغ برق به سایه ام نگاه کنم که آرام از رو به رویم محو می شود و با نزدیک شدن به چراغ بعدی ، سایه ام به پشت سرم میرود و چند برابر قدِ خودم کف زمین کش می آید. اما بیشتر از اون عاشق قسمت هایی از کوچه ام که چراغ های شهرداری سوخته است و مجبوری تا تیر بعدی در تاریکی قدم برداری. دیگر همه چیز کامل می شود. شب ، سکوت و تاریکی...










+ کسی قرار نیست برود. هنوز تاریخ انقضای هیچ کدام از ما فرا نرسیده است. هنوز کسی نمی تواند به دل بستگی اش به اینجا ، به دوستان ، به خاطرات و قسمتی از زندگی اش  پشت کند. همه می مانیم و هستیم. حالا شاید عده ای کم رنگ و عده ای پر رنگ...

++ مرسی از همه




نمونه دست پخت من در جشن سفره های آسمانی را می تونید اینجا ببینید

ویترین

ویترینِ بزرگیست. آنقدر بزرگ که قسمتی از کریدرِ اداره را اشغال کرده. نه تنها من بلکه هر کسی که بخواهد به دفتر مدیرعاملِ این اداره یِ بزرگِ دولتی برود حتما نیم نگاهی به این ویترین می اندازد. ویترین شامل لوح های تقدیر  ، تندیس ها ، کاپ های قهرمانی و تعدادی عکس است. اما چیزی که همیشه برای من جلب توجه می کند نه قاب های خاتم است ، نه کاپ های برنزی و نه تندیس های شیشه ای. درست در وسط این ویترین تعدادی قاب عکس است. عکس مدیران عامل این اداره از زمان تاسیس تا زمان حال. من به جای نیم نگاه همیشه چند دقیقه ای محو تماشای این چهره ها می شوم. چهره هایی که هر کدام معرف تیپ شخصیتی مدیران در سال های گوناگون است. اصلا دوست دارم هر روز ساعتی به تماشای این تیپ ها بنشینم. نمی شود یک نسخه یِ کلی پیچید و همه را به یک چوب زد. اما از اولین نفر تا آخرین نفر را که نگاه کنی همه به تدریج پیرو یک سیر ثابت بوده اند. گاهی بعضی از مدیران دنباله رو این سیر نبوده اند. اما حتما مدیر بعدی جبران کرده است. عکس مدیران اولی نشان می دهدکه ظاهر برایشان اهمیت داشته است. همه صورت هایی سه تیغ به همراه کت و شلواری اتوکشیده به تن دارند و  کراوات زده اند. همه چهره هایی جدی دارند که نشان از شخصیتِ کاریزماتیک شان دارد. اما به تدریج و در سال های بعدی خبری از کراوات نیست. کم کم ته ریشی بر صورت شان نشسته و این مورد آخر که هم اکنون مدیر است ریشی طلبه وار دارد. به تدریج که کراوات حذف می شود دکمه آخر یقه را باز می گذارند اما در نفرات آخر آن دکمه  دوباره بسته می شود ولی این بار بدون کروات...دروغ نگفته ام که می شود حال و روز اداره در دوره ریاست هر کدام از مدیران را از روی تصویر قاب شده اش دریافت. دورادور با بعضی از این چهره ها آشنایی دارم. در مدح و ثنا و شیوه های مدیریتی آن ها چیزهایی شنیده ام.اما نام هایشان را که مرور می کنم می بینم که از بیشتر آن ها خبری نیست. بعضی البته بزرگ تر شده اند و به جای بزرگ تری نقل مکان کرده اند و بعضی ها هم معلوم نیست الان کجا هستند و چه سمتی دارند. با یک حساب سر انگتشی میشه فهمید که عمر مفید مدیریتی هر کدام بیشتر از سه سال نبوده. چه آن مدیری که برای صد سال آینده برنامه ریزی کرده بود  و چه آن مدیری که با برنامه ریزی میانه ای نداشت. بعضی هایشان به حد اعلای کار رسیدند و رفتند و بعضی ها هم از مدیر بودن فقط نامش را یدک کشیدند و رفتند... 

.

وقتی قرار باشد بروی ، بهتر است قبل از آنکه بیرونت کنند یا مجبور شوی که  بروی ، خودت راه رفتن را در پیش بگیری. در واقع همه باید بروند. باید جایگاهی که دارند را قبل از رسیدن زمان انقضایش ترک کنند. مدیر ، مهندس ، وزیر ، وکیل و حتی یک وبلاگ نویس... من هم باید بروم قبل از اینکه مجبور شوم

.

.

ویترین نماد است. نماد آنچه که بوده و آنچه که  باید باشد...

کنترل موجودی

برای یک کارخانه بسیار مهم است که همیشه بر موجودی اش نظارت و کنترل داشته باشد. موجودی که شامل مواد اولیه ، مواد نیمه ساخته و محصولات است.برای همین است که بسیاری از صنایع و کارخانجات بهترین کارشناسان را استخدام می کنند تا بر موجودیشان کنترل داشته باشند. بدانند که به چه میزان سفارش دهند، به چه میزان نگهداری کنند و مهم تر از آن اینکه کِی سفارش دهند. حساب می کنند که هزینه نگهداری و هزینه سفارش دهی در چه زمانی تقریبا با هم برابر می شود و آن زمان بهترین زمان سفارش و ذخیره موجودی است. به دقت بررسی و آنالیز می کنند که یک لحظه قبل از رسیدن سفارش چه میزان موجودی دارند و درست یک لحظه پس از دریافت سفارش چه میزان موجودی دارند.می دانند که اختلال در میزان و کنترل موجودی باعث اشکال در روند روزمره کارخانه ها است.

نکته جالب اینجاست که برای کارخانجات و صنایع، کنترل موجودی فاکتور مهمی برای بقا و رشد هست، اما برای خود بدن ما نه متخصصی در کار هست و نه کنترلی بر موجودی. در یازده ماه به هر میزان که می خواهیم و می توانیم می خوریم و انبار شکممان را پر می کنیم. در ماه های عادی بیشتر ما از سیستم کنترل لحظه به لحظه موجودی برای شکممان استفاده می کنیم. یعنی به محض دریافت اولین نشانه ها از گرسنگی چیزی می خوریم وچیزی که اهمیت ندارد برابری هزینه نگهداری و سفارش دهی است.در ماه رمضان است که معده زمانی برای بازسازی دارد.اما در این ماه خیلی از ما درست یک لحظه قبل از اذان مغرب یک شکم خالیِ خالی و بدون موجودی داریم و درست لحظاتی بعد از اذان ، معده بیچاره با انواع و اقسام خوردنی ها و نوشیدنی ها پر میشود.حالا فرصت داریم که اندکی به این مقوله تخصصی فکر کنیم.