افرند
افرند

افرند

تابلوی کنار در مطب، نوشته بود فوق تخصص مغز و اعصاب از آمریکا.  خانمم با سختی فراوان تونسته بود یک نوبت برام بگیره، به رسم همیشه، وقتی قرار است به مطب دکتری بروم (مخصوصا اگر معروف باشد) همیشه کتاب یا مجله با خودم میبرم تا اگر زمان انتظار طولانی شد، وقتم تلف نشده باشد. بعد از یک ساعت نوبتم شد. دکتر حدود هفتاد سال را داشت،  مودبانه و با طمانینه پرسید اولین بار است که به آنجا مراجعه می کنم؟ وقتی با پاسخ مثبتم رو به رو شد، گفت پس باید پرونده برایتان درست کنم.
از سن، اعتیاد و تاهل پرسید. پرسید کارم چیه؟ گفتم تحلیل گر بورس هستم و در کنار آن روزنامه نگار هم هستم. پرسید اوضاع بورس چطوره؟

همین سوال کافی بود تا 10 دقیقه ای در مورد وضعیت اقتصاد و بازار صحبت کنیم. شرایط فعلی بازارها را توضیح دادم، از گواهی سپرده 20 درصد، اوج گیری و کاهش نرخ ارز حرف زدم و توضیح دادم ممکنه در آینده به کجا برسد. 

دکتر می گفت سال 1344 به آمریکا رفته و آن موقع دلار 7 تومان بود. گفتم الان هم به هفت تومان میرسد اما این هفت تومان کجا و آن هفت تومان کجا...

گفت آن موقع شش ماه کار کرده است. هر ماه 4 هزار تومان حقوق میگرفته و با حقوق یک ماه بلیط پرواز به آمریکا خریده است و مابقی را که حدود 3000 دلار شده، به عنوان نقدینگی با خود برده بود.

بعد از اینکه توضیح داد مشکلم به خاطر استرس کارم است، گفت:« دست خانومت را بگیر و برو سر زندگیت، بقیه اش حل می شود.  خودم هم همین کار را کردم»

نظرات 4 + ارسال نظر
مانا چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 09:05

چقدر خوب بود.
دست خانومت را بگیر و برو سر زندگیت
زندگیت شاد و پربرکت

شب نم چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 13:34

تو هنوزم حرص میخوری امیر حسین ؟!!!

اینقدر خودت رو درگیر کارای پر استرس نکن .

شب نم جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 21:27

روزت مباررررک مهندس جااااان .

ممنونم

فافا دوشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 14:51

سلام امیرحسین
روزت با تاخیر مبارک.

حرص نخور پسته بخور:))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد