افرند
افرند

افرند

تقریبا بیست روز بود که دستمون بند بود
در تدارک شب یلدایی بودیم، که بدتین خبر سال بهمون رسید و هممون عزادار شدیم.

هنوز به مراسم هفتم نرسیده بودیم که حال پدرم بد شد و یک هفته در بیمارستان بستری شدند

اواخر هفته قبل هم حال خانومم بد شد و دکتر و دارو  دوباره مهمان ما شد

در این بین حال خواهرزاده خانومم هم بد شد و اون هم در بیمارستان بستری شد و هنوز هم که هنوزه دستشون به دکتر بنده...

در این مدت هر 72 ساعت یا 48 ساعت، یک بار وقت خواب داشتم، اون هم برای چند ساعت... قیافه به شدت داغونی پیدا کردم 


با تمام این اوصاف، خدا را شاکرم.... به خاطر سلامتی افراد خانواده ام...

فوت دایی ام هم حکمت خدا بود... ما هم راضی به قضای او


ممنونم از دوستانی که تسلیت گفتند...