افرند
افرند

افرند

قبلا در مورد همسایه مون نوشته بودم. یکی از آزاده های جنگ تحمیلی  که دو پسر شر دارد. پسرهایی که هر چیزی میخواهند باید تامین شود. از موتورسیکلت های عظیم الجثه تا نگهداری سگ در خانه...

حالا چند وقتی پسر بزرگ تر به باشگاه بدنسازی می رود. از همان روزهای اول هم تو کوچه وقتی راه می رود، جوری سینه کفتری و با دست های باز راه می رود انگاری که پهلوان محل است. هر بار که از کنارش رد می شوم، فقط به چشم هایش نگاه می کنم. آن غروری که در چشم هایش می بینم، آن احساس برتری که نسبت به بقیه دارد، ان نشانه های گنده لات بودنی که خاصیت این سن است، برایم عجیب است. عجیب چون من را یاد دوران بلوغ خودم نمی اندازد. نمی دانم من ایرادی داشتم یا عده خاصی این نگاه را دارند...

نظرات 4 + ارسال نظر
شب نم چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 22:51

الان با اون زمانا فرق میکنه .

بچه ها فقط میخان خودشونو نشون بدن و تایید بشن .حالا هر کسی به یه طریقی .
دختر و پسر هم نداره .
البته بینشون هم تفاوت هست .هستن بچه هایی که نیاز به تایید ندارن و راه خودشونو میرن .احتمالا تو هم از همینا بودی.

شب نم دوشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 11:18

عیدت مباااارررک امیر حسین .

عارفه پنج‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 18:56

اقا نمی شود که مثلا نامزد کردی بیا عشقولانه بنویس ما نمیریم و عاشقانه های تو رو هم بخوانیم والا
مسخره زن گرفته با می اید برای ما تحلیل های جماعه شناسانه می کنه:)))))

مریم شنبه 3 مهر‌ماه سال 1395 ساعت 08:57

سلام.تبریک میگم ازدواج تونو....مبارکه...
اما بااین پستی که بعداز ازدواج گذاشتی رسما یعنی انگار نه انگار !!!!
اینهمه اتفاقات خوب..احساسات پرشور..و تغییرتحولات زیبا..شروع زندگی دونفره وغیره...اونوقت شما همچین پستی میزاری ؟؟؟؟؟!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد