افرند
افرند

افرند

رِنج

 در بورس ( حالا چه سهام، چه آتی، چه کالا و ...) روزهایی داریم که کلا نوسانی نداره. این روزها ممکنه گاهی تا چند ماه ادامه پیدا کنه. در این مدت صبح تا عصر قیمت ها هیچ تغییری پیدا نمیکنه و به قولی بازار رِنج شده. در بازار سهام گاهی چند ماه قیمت سهم در یک بازه ده بیست تومانی در حالت رفت و برگشت باقی می مونه. در بازار سکه، قیمت سکه کلا ثابت میمونه یا اینکه حداکثر تا پنج هزار تومان نوسان پیدا می کنه. این طور وقت ها هم برای مشتریان و هم برای ما اوضاع به شدت کسالت آور میشه. یعنی انگیزه آدم به اشد وضع سرکوب میشه و روزها دچار رخوت کاری میشیم.


همین موضع در زندگی هر فردی هم وجود داره. فرض کنید روزها از پی هم بگذرند و من در جای خودم بدون نوسان درجا بزنم! یعنی برنامه روزانه ام این باشد که صبح زود از خواب بیدار بشم، بروم سرکار، برگردم خانه، تولویزیون ببینم و شب بخابم و این روند به طور پیوسته ادامه داشته باشد. مسلم است که بعد از مدتی این رخوت در تمام سلول های بدنم رخنه میکند و بی برو برگرد مریض میشوم.


به نظرم نوسان، حرکت جهت دار، بالا و پایین شدن در زندگی از اوجب واجباته. ممکنه مثل بازار سهام مدتی روند نزولی داشته باشیم و افت کنیم اما باید یاد بگیریم که از همین روند نزولی هم میشه سود کرد. میشه درس گرفت. میشه به قول ما " کف سازی" کنیم و یک کف بتونی در زیر پایمان بسازیم تا بتوانیم از روی آن اوج بگیریم...

برای همین همیشه سعی می کنم زندگی ام جهت دار باشه... نوسان داشته باشه تا از رکود و سکون فاصله بگیرم



نظرات 14 + ارسال نظر
فرنوش یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:41

وقتی برا ارشد میخواستم امتحان بدم همه ی استادام گفتن برو مالی. آینده داره. حیفه. بازاریابی چیه. ولی از اونجا که من عقل ندارم لج کردم و بازاریابی خوندم و با یکی دوسال تجربه کارمندی رفتم و تاجر شدم. وضع مالی م بد نیست ولی یه مرض حاد دارم و اونم تنوع طلبیه. هر وقت میومدم وبلاگ شما حسرت می خوردم چرا نرفتم مالی. فک کن: بورس، سرمایه گذاری، مشاوره مالی... ااااه چقد خفن. مث فیلما. ولی امروز دلم خنک شد. پس شما هم رکود و سکون دارید. خب خدا رو شکر. آی لاو یو مارکتینگ.

الان وضع همه کسب و کارها به همین صورته. کارخانجات با 30 درصد توان کار میکنند. وضع بازار مسکن هم همینطوره. یک رکود کلی وجود داره که باید از بین بره :))

فافا یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 15:35

خیلی قشنگ تشبیه کردی
ولی کو گوش شنوا

اگه این معدل لعنتی من بالا میومد خوب بود بعدا برای بانک یا بورس حساب میکردم برم سرکار....

توجه کردی من تو فرجه ها بیشتر میام وبلاگ؟فکر کنم ی مریضیه دچارش شدم

سه ساعته میخوام شهریه تسویه کنم نمیشه

خود من وقتی اصلا وقت اضافی ندارم و خودمم رو به راه نیستم بیشتر پست میذارم!!

شما تلاشتو بکن که سطح دانش و مهارتت را بالا ببری...معدل بهانه است :)

فرنوش یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 15:36

ممنون که از شوخی من نرنجیدید.
بله موافقم کل بازار توی رکوده. البته در دو ماهه ی اول سال این تقریبا طبیعیه ولی الان که به خرداد هم کشیده برا من یه کم استرس زاست.
امیدوارم کسب و کارتون همیشه روبراه باشه.

نه بابا. واسه چه آخه بدم بیاد؟ :))
الان تقریبا رکود کلی در دنیا حاکمه و فقط مربوط به ایران نمیشه. از چین رکود وجود داره تا اتحادیه اروپا و یونان گرفته تا برسه به خود آمریکا که آمار این چند هفته اش اصلا خوب نبوده.
از روی قیمت فلزات، مواد معدنی و طلا میشه فهمید که رکود کلی وجود داره. بخشی از رکود ایران هم به همین مسئله برمیگرده...همین افت سنگین قیمت نفت نمونه بارزشه

امیدوارم همه کسانی که تلاش میکنند موفق بشن :)

مریم یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 18:48

من چندان از بازار سهام سر در نمیارم امیرخان..ولی این بالاپایین بودن روند زندگی رو قبول دارم...اینکه وقتی با سرعت یکنواخت حرکت میکنی و تکرار بسراغت میاد حس بدی داری ...
بنظرم باید خودمون یه تکونی بدیم به زندگیمون..و این دور تسلسل رو از یه نقطه ای بشکنیم تا سرعت شتابدار بگیریم....
من اینجور وقتها یه اَتک میزنم به خودم...مثلا یه سفر ناگهانی جور میکنم..یا به برنامه های روزانه ام تنوع میدم..یه کلاس ورزش مهیج...یا دورهمی با دوستان و طبیعت گردی...یا سرزدن به کسانی که مدتهاس ازشون بیخبرم...و....

الان برای من به شخصه بازارها در رکود به سر میبرند و گرنه خودم که به شدت در حال بالا پایین شدن هستم :)

علیرضا یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 20:23 http://ghasedak68.blogfa.com

به نظرم هیچکس رکود رو دوست نداره.بعضی وقتا ولی پیش میاد که غیر از این نمیتونی کاری بکنی....یعنی توی زندگی همونطور که تو گفتی گاهی اتفاق میفته که صبح بیدار شیم بریم سر کار تا شب و شب شام خورده و نخورده بخوابیم برای یه فردایی مثل امروز.هر کاری هم بکنی که بخوای یه تحول یه جنبش ایجاد کنی نمیشه...چون زندگیت روی یه مختصاتی قرار گرفته که مجبوری فقط بدویی و تلاش کنی از صبح تا شب برای زندگیت.اون موقع برای اینکه از پسش بربیای مجبور میشی تفریح و کارهای متفرقه و تلاش اضافه ی دیگه رو حذف کنی و فقط تمام وجودتو صرف کار برای رفاه زندگیت کنی....اون موقع است که هم رخوت و بی حوصلگی میگیری و هم چاره ای جز این نداری...ولی در کل بععععله.آدم باید تلاش کنه نزاره زندگیش رکود پیدا کنه و مرتبا در حال ایجاد تنوع و حرکت در زندگیش باشه

درسته...بعضی وقت ها از روی ناچاری باید به این رکود تن داد تا یک عامل خارجی از راه برسه و ما را از این دور تسلسل نجات بده

تو که میای پشت پرده از من سوال می پرسی اونوخ به جواب دادنش هم فکر کردی آیا؟!

نیلوفر یکشنبه 10 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 21:54 http://niloofar68.mihanblog.com

سلامی به شیرینی دلتون
واقعا سایتتون عالیه
9561

آقای جیغ جیغو دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:08 http://jighagha.persianblog.ir

سلام بر امیر حسین عزیز
مدت هاست که توفیق زیارت وبلاگتون را نداشتم ( خواهش می کنم ! ... کم سعادتی ماست ! )
خواستم بدانم این عکس خوش تیپ سر در وبلاگ ، از خودتان است یا دکوری است ؟!(که البته حس سیزدهم ! بهم میگه باید از خودتان باشه )
فقط محض کنجکاوی! ( چون وقتی چهره دوستان مجازی برایت به شکل حقیقی جلوه کند، ارتباطات مجازی را بیشتر تحت تاثیر قرار میده !)

سلام
خوش آمدین
عکس سر در وبلاگ، مربوط به مرحوم مهران دوستی از پیشکسوتان رادیو و صداپیشگی بودند که هفته گذشته فوت شدند...

علیرضا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 11:20 http://ghasedak68.blogfa.com

اتفاقا بعد از گذاشتن اون کامنت کلی اومدم سر زدم ببینم جواب گذاشتی یا نه..:)))
قرار شد همینجا بگی دیگه.مثلا الان تو باید به من بگی که اون تصمیم اساسی من درسته یا نه..به نظرت با من موافقی یا نه و اینکه چرا موافقی یا مخالف..زیادی هم مساله رو بازش نکناونوخ عمومی میشه دیگه...من خودم میفهمم

مرتیکه که که ایکبیری زغنبوت و تصمیم اساسی...

این بود جواب من!

مریم دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:22

اوه اوه...خطری شد امیرحسین !!!

چرا؟!

علیرضا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:25 http://ghasedak68.blogfa.com

میدونستم همین جوابو میدی ولی فکر میکردم دلایلم منطقی باشه و قابل قبول:)

اصی کشته مرده دلایلتم!

مریم دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:41

ا..جدن فکرکردم عصبانی شدید و اون حرفارو به علیرضا زدید...
خب خدااروشکر اوضاع آفتابیه !!

از دستش عصبانی شده ام ولی کلا تِم صحبت های ما دو تا اینطوریه!
یعنی وقتی تو کامنت خصوصی حرف میزنیم اون وسطِ فحش ها چند تا کلمه عادی هم رد و بدل میشه

علیرضا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 13:11 http://ghasedak68.blogfa.com

برو گمشو نکبتی......تو راه حل بهتری سراغ داری؟؟؟
میگم راستی پس تو کی دفاع میکنی؟؟؟؟تا کی وقت داری؟؟؟

تو اون موقع که هنوز دفاع نکرده بودی وضعت اونجوری بود حالا که دیگه دفاع کردی چته؟!

وقت گل نی

علیرضا دوشنبه 11 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 23:13 http://ghasedak68.blogfa.com

زهرمار....جنبه سوال دوستانه و نگرانی دوستانه داشته باش...
خوب الانم وضعیتم یه جور دیگه است...اصن یه وضی
آقا برررررررررد ذوب آهن مبارک....نوش جوووونمون...بعععععله

خوبه من یک پست در مورد استرس پایان نامه و استاد بد قلقم گذاشتم و نوشتم دوست داشتم تو این شرایط نبودم. اونوقت تو هم بیا بگو کی دفاع میکنی! بابا من هنوز نرفتم پیش استادم ببینم تا اینجا که اومدم درسته یا نه
اما اگه شرایط خوب پیش بره تا آخر تابستان به حول و قوه الهی

الانه چته؟

الان یک پست میذارم در موردش

فافا سه‌شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:43 http://faezeh.86.blogsky.com

ی سوال بعد الان مشغله داری یا روبراه نیستی آیا?

گزینه الف و ب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد