افرند
افرند

افرند

شما هم بودید این کار را می کردید؟

بارها گفته شده که از باز کردن ایمیل های مشکوک یا ایمیل از طرف کسانی که نمی شناسید بپرهیزید. اما خب خیلی ها گوش نمی دهند و با یک سابجکت فریبنده گول می خورند. نمونه اش هم همکار محترم بنده است که یک بار صدایم کرد و تصویر دسکتاب لپ تاپش را نشانم داد. روی دستکتاپ یک متنی بود مبنی بر اینکه تمام فایل های شما رمز گذاری شده است و فقط 96 ساعت وقت دارید تا با واریز مبلغ مشخصی کلید بازگشایی فایل های خود را دریافت کنید.

حالا این ها به کنار. همکار خانم بنده  تصمیم گرفت که فعلا تا جایی که می تواند قایل ها و داکیومنت هایی که روز هارد لپ تاپ داشت را به جایی منتقل کند. چون حجم فایل ها زیاد بود و به دوران لیسانس و ارشد و پایان نامه و غیره برمیگشت صرف نمی کرد که دی وی دی بخرد. هارد اکسترنال هم که نداشتند. خلاصه اینکه 4 گیگ 4 گیگ فایل ها را روی فلش می ریخت و می داد تا من روی لپ تاپم نگه دارم تا برود و ویندوز لپ تاپ را عوض کند و احتمالا مجبور به فرمت کردن هارد می افتد و غیره...

حالا این ها را هم که کنار بگذاریم من مانده ام که چگونه یک خانم به همکار آقای خود اعتماد می کند و محتویات هاردش را به او می دهد در حالی که یک همکار خانم دیگر هم در چند قدمی او نشسته است؟

سوال بعدی این است که تو این مدت من خودم را به چه شکلی قانع کنم که نباید سراغ فایل های او بروم؟!

نظرات 26 + ارسال نظر
یه نفر جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:53

خودتو اینجوری قانع کن که یه نفر بهت اعتماد کرده
و اگر تو اعتمادشو سلب کنی
دیگه به هیشکی اعتماد نمیکنه
---------------------------------
سواری در بیابان افتاده‌ای را دید. پیاده شد و آبی به افتاده داد و سوارش کرد تا به شهر برساند. افتاده که اکنون حالش جا آمده و سوار هم بود در فرصتی افسار از دست جوانمرد ربود و گریخت. جوانمرد گفت: بایست که کاری دارم. دزد در فاصله‌ای دور ایستاد و گفت: چه می‌خواهی؟ جوانمرد گفت: اسب را بتو بخشیدم. دزد گفت: من اکنون صاحب اسبم، چرا باید بخشش تو را بپذیرم؟ جوانمرد گفت: اسب را بتو بخشیدم تا اگر در شهر کسی از تو پرسید اسب را از کجا آورده‌ای بگویی به من بخشیده شده است. دزد گفت: بتو چه می‌رسد؟ جوانمرد گفت: اگر مردم بدانند تو چه کرده‌ای دیگر به افتاده‌ای در راه یاری نمی‌کنند. تو تنها اسب ندزدیده‌ای، تو اعتماد را دزدیده‌ای.

بعله

نیلوفر جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 14:10 http://emco36.mihanblog.com/

سلام امیرحسین مر30 سایتتون عالییییییییییه
ادامه بده دیگه هر روز سر میزنم چیزی نمی بینم
پیش منم بیا

:|

عارفه جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 17:00

من با این درصد فضولی وقتی یکی بهم اعتماد می کنه به اعتمادش خیانت نمی کنم.

با تشکر

حسام جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 19:13 http://joyayekar90.blogsky.com

سلام؛
کاملاً قبول دارم.

چیو؟!

طـ ـودی جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 19:25

گاهی وقت ها بحث خانم یا آغا بودن طرف مقابل نیست، فقط بعضی ها قابل اعتماد تر هستن؛ اینجا هم شما احتمالا قابل اعتماد تر بودید، اگه موضوع دیگه ای مطرح نبوده باشه البته

چه موضوعی مطرح باشه مثلا؟!

خورشید جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 19:31

هیع.. زشته..
ولی آخه.. آدم دلش می خواد خب.
من اگه باشم لپتاپو جا میذارم یه جایی که تا دفعه ی بعدی که خانوم همکار رو می بینم نتونم برم سراغش.

اتفاقا من هم اگه جای اون خانوم بودم ترجیح می دادم به همکار آقا اعتماد کنم.
یه سری از خانوما نمی تونن از پس نفس اماره (درست گفتم؟) بربیان.

لپ تاپ من همیشه تو دفتره...فقط آخر هفته ها با خودم میبرم...

اما از دست بعضی خانوم ها :))

علیرضا جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 20:25 http://ghasedak68.blogfa.com

آقا بی شوهری بیدااااااد میکنه...
خاک تو سرت...طرف راس راس اومده با پای خودش سمت تو اونوخ تو دو زار سیاست نداری...
والا نظرات بالا رو به غیر از حسام فکر کنم همشونو.خانوما گذاشتن...برای همین حرف اعتماد رو زدن.ولی باید گفت چنین چیزی از نظر یه مرد زیاااد بوی اعتماد نمیده..یه جای کار میلنگه...
حالا خلاصه آقا بستگی به شخصش داره.اگه فکر میکنی ظاهرا کیس مناسبیه آقا یه نیگا حلاله...ولی اگه اصن مناسب نیس،یحث اعتماد پیش میاد که دوستان بهش اشاره کردن

آقا سیاست می خوام چیکار؟ سیاست واسه من پول میشه؟!
همون بحث اعتماده که دوستان گفتن

عارفه جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 21:32

علیییییییییییرضا؟
واقعا یادم باشه اعتماد نسیت به پسر جماعت هیچ معنی نمر ده والا.

علیرضا از جنبه فان قضیه گفت...همین

شب نم جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 22:45

مصداق چشاتو درویش کن از نجابت میاد نه از اعتماد .

منم که کلا نجیییییبم

فرشته جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 22:48

ببین این امتحان خداست...
میخواد ببینه چقدر به نفست غلبه میکنی...
تو میتونی امیرحسین..تو میتونی...

نمیشد یه امتحام آسون تر برگزار بشه ؟

علیرضا جمعه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 23:52 http://ghasedak68.blogfa.com

در نجیب بودن امیر شکی نیس. ...همونطور که در ریگی به کفش داشتن اون خانوم شکی نیس..
عارفه این اعتماده به نظرت؟؟؟!!

نه بیا شک بکون...

عارفه شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 05:59

ببین من نمی تونم بگم کار اون خانم درست بوده یا غلط از نیات پشت پرده اشم خبری ندارم.
در نجیب بودن امیر هم هیچ شکی ندارم
اما حرفم این است دیدن اون فایل ها حتی اگرریگی هم تو کفشش باشه درست نیست.
ببین بیشتر به قول تو احساس کردم تفاوت در دیدگاه های دختر وپسر است.وطرف دختر بوده و شاید دیدگاهش مشابه ما بوده است
چون همانطور که دیدی چندتا از بچه های خودمون هم که می دونیم ریگی تو کفششون نیست گفتند شاید این کار رو می کردند. پس نمی شود صد درصد گفت خانم با منظور ای کار رو کرده و حتی یک درصد هم اگر احتتمال بدهیم دوست نداشته باشد امیر محتویات اون فایل رو ببینه نسبت به اعتمادش سو استفاده شده است.

حالا بابا کی خواست به فایل ها نیگا کنه...تو هم جدی گرفتیا... ما یه چیزی گفتیم که بیشتر جنبه فان داشت

علیرضا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 08:59 http://ghasedak68.blogfa.com

والا کامنت اول منو با اون دوتا آدمک نیش باز مثل اینکه خیلیا جدی گرفتن....در این که نظر منم اینه که امیر باید امانت داری بکنه و فایلا رو دست نخورده نگه داره شکی نیست...ولی همچنان معتقدم دختره از روی اعتماد فایلا رو به امیر نداده...

من هنوز موندم تو به نجابت من شک داری آیا؟!
من اگه بیام و مثلا بنویسم رفتم خواستگاری و کیس مورد نظر فلان بود و بهمان بود ببین چه بلوایی میشه اینجا

فافا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:49

ترجیح میدم نظر نزارم دعوا میشه:|

نزاری یا نگذاری؟

مریم شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:55

من مطمئنم که تو سمت شون هم نمیری...مطمئنم...

ضمنا خدمت علیرضا هم بگم که اینقدر به خانمها سوءظن نداشته باشین..اون خانم میتونست خیلی راههای دیگه برا ابراز احساسش پیدا کنه...طوری که امیرحسین متوجه بشه...
البته اینراه راه خوبیه برااینکه بفهمه امیرحسین نسبت به او کنجکاو هستش یا نه..و اینکه آدم امین ای هس یانه.....

معلومه که سمتشون نمیرم....
این راه های دیگه را میشه مثال بزنید؟

مریم شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 09:57

این پست های اخیرت خیییلی جنجال برانگیز شده ...عجب شیطونی شدی شما..

بابا من شعر هم بگذارم جنجال میشه

عارفه شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:51

ببین من وقتی تو حرفم والا می گم یعنی حرف هایم ته مایه ی طنز داره
نمی تونم از شکلک استفاده کنم چون کشف کردم وقتی شکلک می گذارم از اوت جا به بعدش. نظر نمی اید و نصفه می شود.
بی ادبا من رفته بودم در حس روانشناسانه داشتم نطق می کردم چرا جو و عوض می کنیننننننن؟

آقایون داداشام...گفته باشم
طبق بند 7 اساسنامه وقتی عارفه از واژه والا استفاده میکنه یعنی حرفاش ته مایه طنز داره

مریم شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 11:49

راههای دیگه:
مثلا به بهانه های مختلف سر صحبت را باز کردن
یا مثلا هروقت برگردی می بینی حواسش به توئه و بلافاصله بعد از نگاه تو..سرشو با خجالت میندازه پایین
یا در مورد اخبار و حرف و حدیث های مربوط به شما حساس و کنجکاوه...

نیازی به گفتن نیست..مردها حس شون در این مورد قوی هستش....میگیرن سریع !

هاااان...از اون لحاظ :))

اما من حسم زیادی ضعیفه

علیرضا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 http://ghasedak68.blogfa.com

به خانوما سوءظن ندارم.بحثم سر این نوع رفتاره.من اگه جاش بودم این کار رو.نمیکردم.چون به نظرم کار نرمالی نیس.
این نظر منه.نظر سایر دوستان هم محترمه..:)

تو بیا فایل هات را بسپار به من

علیرضا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 15:40 http://ghasedak68.blogfa.com

فعلا که دو هفته است قراره تو فایلتو بسپری دست من آ من نیمیدونم چیکار میکنی روزا که هنو وخ نکردی

روزا یه دو تا تو سر خودم میزنم یه دو تا تو سر پایان نامه که ببینیم اصن با کدوم پ می نویسن... وخ بوکونم دو تا هم تو سر روزنامه میزنم
آخه وختی اوکی دادی خیالم راحت شدس

فافا شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 18:20

اوا خو چه فرقی داره حالا هرکدوم :))
مهم نیته که من سکوت کردم

سکوت به همراه شکلک

عارفه شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 20:16

امیر تو واقعا خسته نشدی این قدر من و اذیت می کنی؟
اه من مظلوم می گیرتت ها

نه خسته نشدم و با قدرت ادامه میدهم

طـ ـودی شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 22:53

مثلن این موضوع که طرف به خاطر دستپاچه شدن ناخواسته اول سمت شما اومده باشه، یا اینکه با اون خانم دیگه در ظاهر نه ولی در باطن مشکلی داشته باشه، یا اینکه از اون خانوم چیزی دیده یا شنیده که فکر کرده خب شما قابل اعتماد ترید، از این جور مثلن هاا
:دی

آهان از اون لحاظ

دل آرام یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 10:14 http://delaramam.blogsky.com

اگه تا الان سراغشون نرفتی معلومه از این به بعد هم نمیری.

نرفتم و نخواهم رفت :)

مریم یکشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 12:58

به افتخار آقای اعتمادی و معتمدی !!..هورااااا

یک ماما با چکمه های سفید سه‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 00:53 http://oldmidwife-whiteboots.blogsky.com/

شاید باخودش فکر کرده بود که چون بعضی از خانم ها زمینه کنجکاویشون بیشتر باشه بنابراین در این مورد می تونه به همکار آقا اعتماد کنه...و یا حتی خیلی ساده تر اصلا دلش نمی خواسته فایل ها ش رو به اون خانم بده...!

شاید !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد