افرند
افرند

افرند

تغییرم آرزوست

قبل از ورودم به دانشگاه ، هر تغییری برای ناخوشایند بود. دوست داشتم که همون چیزهایی را داشته باشم که قبلا باهاشون سر و کار داشتم. اگر یک روزی برای ناهار غذای جدیدی داشتیم می ترسیدم بخورم. اگر ترس هم نبود حداقل از این بدعت و نوآوری استقبالی نمی کردم. حتی اگر چندین و چند نفر هم بهم می گفتند که غذای خوشمزه ای شده با اکراه لب می زدم. تو زندگی اجتماعی هم همین طور بودم. می ترسیدم که رفاقت های جدیدی ایجاد کنم. بیشتر با همون رفیق های قدیمی دم خور بودم ( الان رفیق های نزدیکم کسایی هستند که از اول راهنمایی با هم همکلاس بودیم). وقتی وارد دانشگاه شدم خیلی تغییر کردم. مثلا از حرف زدن در جلوی جمع می ترسیدم یا اینکه دوست نداشتم این کار را بکنم. اما کم کم سعی خودم را کردم. وقتی تلاش کردم دیدم می تونم. منی که برای حرف زدن عادی با دیگران مشکل داشتم در سال آخر دانشکاه به جایی رسیدم که بدون داشتن کار درست و حسابی ومدرک دانشگاهی و حتی کارت پایان خدمت ، دسته چک گرفتم. اون هم از یکی از شلوغ ترین شعبه های شهر. یا اینکه کنفراسم در یکی از دروس بیشترین اقبال را داشت. در دوران دانشگاه تجربه کردم و دیدم هر تغییری ناخوشایند نیست. اگر تغییر خوب نباشه حداقلش یک تجربه است و اگر تغییر و تحولی که رخ میده مثبت باشه یک گام رو به جلوست.

این روزها تغییری در زندگیم به وجود اومده که گرچه دید مثبتی به اون داشتم اما هرگز فکر نمی کردم این قدر تغییر و تحول در من ایجاد کنه. تغییر و تحولی که باعث شده روحیه ای مضاعف بگیریم. به تقلید از فیلم فارست گامپ به نظر من هم تغییر مثل یک جعبه شکلاته. نمی تونی حدس بزنی چه طعمی گیرت میاد. خوبی تغییر همینه. خرید یک وسیله جدید ، دیدن یک فیلم خوب ، خواندن یک کتاب گیرا ، دوستی های جدید ، رابطه های نو و حتی گاهی دغدغه های جدید هم دوست داشتنی هستند.

حالا اگر برای اولین بار به یک رستوران جدید بروم حتما عجیب و غریب ترین غذایش را که تا حالا نخوردم سفارش می دهم.

نظرات 29 + ارسال نظر
رخساره شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:25

کلا فول سعادتم این روزها.....
امیر حسین خبریه؟
یه پیشنهاد:لطفا در رستوان ها و کافی شاپ ها از این نوآوری استفاده نکن
چند سال پیش با رفقا و همین نیلو و چند تا دخترای فامیل رفتیم بگردیم اوتم ساعت دو شب دقیق یادم نیست اما میدونم هیچ جا باز نبود ما یه گلویی تازه کنیم یکی از این کافی شاپ نمون ها تو چهاباغ باز بود و خلاضه هر کسی یه چیزی سفارش داد منم از تو لیست تورنتو را انتخاب کردم(حالا تورنتو چی بیده؟)نیست اسمش آدمو هوایی میکنه بقیه هم با طناب بنده که فکر میکردن قبلا تجربه کردم سقوط کردن تو چاه تورنتو خلاصه یارو آورد چندتا اسکوپ بستنی ساده و مغز پسته و....کشتن منو اون شب

نه...من معمولا رستوران ها و کافی شاپ های باکلاس میرم و از این مشکلات ندارم.
بعد دو نصفه شب شماها بیرون چیکار می کردین؟!!چ

شبنم شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:42

همیشه تغییرات برام جالب بودن حتی اگه باخودشون استرس و اضطراب همراه داشته باشن ..
...این چند روزه هم که کلا ۳۶۰ درجه تغییر کردم ...فوتبال میبینمو فیلم نگاه میکنم حتی از نصفه ...
الانم دارم یه فیلم کامل و بدون سانسور میبینم ...سعی میکنم کتاب خوندن رو هم شروع کنم ولو شبی یه صفحه ...
رابطه های نو همیشه برام جذاب بوده و منو از دل- مشغولی هام فاصله میده .سعی کردم همیشه این رابطه ها رو به بهترین نحو حفظ کنم و همیشه یه گام رو به جولو برام باشه ...


آفرین این تغییرات خوبه. مخصوصا فیلم و فوتبال
حالا وقتی فیلم میبینی و میرسی به قسمت سانسوری چیکار میکنی؟!

شبنم شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:55

میگم امیر؟؟
میشه شفاف سازی کنی...
این تغییر به وجود اومده از کدوم نوعشه ؟؟

الو؟! الو؟!
صدات قطع و وصل میشه!!!!

تلاش شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:44 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

خوب نگفتی حالا این تغییره چیه؟
هان؟!
یه چیزی تغییر خوب و بد نداره و در گذر زمان که بهش نگاه کنی همیشه خوبه و باعث پیشرفت ما میشه..
تغییر یعنی یک گام به جلو برداشتن..
خیلی خوبه که از تغییر استقبال کنیم و باهاش هم سو بشیم..
راستش لینکم و نمی تونم درست کنم چون فیلتر شکن ندارم!
تو چه جوری درست کردی؟

کدوم تغییر؟!
موافقم. در اصل به استقبال تغییر رفتن و جسارت این کار را داشتن خوبه
من پروکسی فایرو ساکس دارم و با این ها لینک ها را درست می کنم

نِد نیک شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:25 http://blue-sky.persianblog.ir

باید به فال نیک بگیریم. هرچند سربسته گفتی و باز نکردی این تغییر شکلاتی چی بوده که اینقدر خوشحالی

شکلاتش خوش طمع بود

عارفه شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:31 http://ashianeyedardhayam.blogfa.com/

سلوم
دقیقا بر عکس من. از همون بچگی عاشق تجربه کردن چیز های جدید بودم.
ولی مائده هم مثل تو بود .مثلا بیرون که می رفتیم می خواستیم یه چیزی بخوریم همیشه من یه چیز جدید سفارش می دادم ولی مائده جز بستنی شکلاتی ،قهوه ،نسکافه ای چیز دیگه ای سفارش نمی داد.بعد از کنار مال من یکم می خورد اگه دوست داشت شاید بعدا چنین ریسکی رو می کرد و سفارش می داد. (اون وقت می گن من حق مائده رو خوردم. بابا این از بچگی هی چیزای من می خورد ولی نمی دونم چرا نی قلیونه؟)
ولی نمی تونم تصور کنم از نظر من زندگی بدون تغیر و تجربه ی چیز های جدید خیلی خیلی بی مزه می شه. می شه یه زندگی تکراری .حتی چیز های کوچیک و تغیرات کوچیک هم برای زندگی لازم و خوب. خوشحالم که به چنین حسی رسیدی. ولی در بعضی زمینه ها اون ثبات بهتر از تغیر است مثلا درمورد دوست باهات موافقم شاید خیلی دوست های زیادی داشته باشم ولی بی شک هیچی اون قدیمی ترین نمی شه برایم. یا نمونه های دیگه
ما منتظر توضیحات بیشتر هستیم

بابا تجربه
بابا مجرب
بابا از اول اهل تجربه
اما جدای از شوخی به دنبال تغییر بودن یک جور حس پویایی به آدم میده
توضیحات بیشتر در مورده!؟

نیلوفر شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:46

رخییییییییی؟؟؟من میلک شیک خوردم!من که با طناب تو تو چاه نمیرم دخترچیولی خیلی خووب بوداا:دی.
و اما!!! تغییرخیلی خوبه!مخصوصا اگر وقتی اتفاق بیفته که وارد یک محیط اجتماعی جدید میشی!وقتی با آدمای متفاوتی در ارتباطی...برای من مخصوصا از وقتی وارد یک محیط کاری شدم،حس می کنم دارم خیلییی عوض میشم!
دید من نسبت به آدمها هم زیر و رو شده انگاری!!!:)
خلاصه خوووووووووبه!
راستییییی،اینایی که گفتی یعععععنی چههههههه؟
چه خبر است آیاااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

امان از دست تو و رخیییییییی!
محیط کار معمولا برای تطابق جزء سخت ترین محیط هاست. امیدوارم تغییرات خوبی داشته باشی

عارفه شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:25

حالا رخساره جون خوبه چیز معمولی بوده. ما یه بار یه چیزی امتحان کردیم. خدایش داشتم بالا می اوردم. تازه من که تو غذا خیلی وسواس ندارم و معمولا همه چی می خورم.
نیلوفر تو با رخساره فامیلی؟(ایکون فضولی )
ببین امیر فکر همه رو الان مشغول کردی زود تر بیا ببینیم داستا از چه قراره

مگه چی را امتحان کردی که به مرحله بالا آوردن نائل گشتی؟! ( جمله بندی را داشتی:))
به تو نمیدونی نیلو و رخیییی با هم فامیلند؟! نمی بینی این ها با همیدگه به زبان اصلی صحبت می کنند؟نمی بینی حرف های این دو نفر زیرنویس فارسی داره؟!
هیچ کس ذهنش مشغول نیست. بیخود شانتاژ نکن

دلتنگ یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 13:03

اول این که شما بالاخره به من می گی داستان از چه قراره اینو مطمئن باش می فهمم !
دوم این که اسمشو یادم نیست ولی همین نوروز تو کیش اونم تازه کافه ویونا خوردم. نسکافه نبود ولی شبه نسکافه ای بود که توش یخ انداخته بودن با کمی خرت و پرت دیگه یه مزه ی افتضاحی هم می داد
اخه برادر من شما خودت هم که یکی باید برات زیر نویس فارسی بیاد بی خودی به رخساره و نیلوفر جونم نگو !
بابا شانتاز
بابا فهمیده
بابا ته دایره ی گسترده ی لغات
و در آخر هیچی قشنگ تر از
بابا بابا بزرگ نیست
نه خیر بعدا یه موضوعی رو بهت می گم جناب مهندس

سلام !
کافه در پیت نرو خب جانم
می بینم که میخوای یارگیری کنی و خودت را بندازی تو جبهخ نیلو و رخییی
کدوم موضوع را؟ بیا بگو

غزل یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:51

سلام این ضرب المثل اسیاب به نوبت راسته انگار هرچی ما با وبلاگ قبلیت راحت بودیم و مشکل نداشتیم با این یکی کلی اذیت میشیم تا یه کامنت بزاریم .
در مورد تغییر که باید بگم هممون در حال تغییریم مگه میشه تغییر نکرداما خوب درجه داره و به نظر من هرچی تغییر انسان نرم تر و نا محسوس تر باشه پایدار تر و موندگارتر هست.
راستی این جلو کلاس حرف زدن و گفتی عجب چیز خوفناکی بود زمان دانشگاه

شانتاژ نکن خواهر من. اینجا و در وب من هیچ مشکلی نیست. مشکلات فقط در جهان غرب و کشور های امپریالیستیه
آره. اوایل حرف زدن برام سخت و خوفناک بود. اما حالا دیگه اینطور نیست

هیچکاره یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:26

اول سلام . منم این روزها دارم یه چیز و یا حالت جدید را تجربه میکنم باید اخرش بنویسم خوب بود یا بد البته منظورم نتیجش بود اگه نه خود تجربه که واقعا افتضاح بوده وهست . بعد بیا خصوصی بگو چیو داری تجربه میکنی شاید بتونم از تجربه های گرانبهام بهت کمک کنم

من پیشاپیش از تجربیات تو ممنونم! قبلا با تجربیات فراوانت آشنا شدم. قربونت

عارفه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 18:52 http://ashianeyedardhayam.blogfa.com/

جناب هیچ کاره شما اگه از حال احوال این اخوی ما خبر دار شدین ما رو هم بی خبر نگذارین
که البته بعید می دونم.

خبر دار شدین به من هم بگین

شبنم یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:15

جناب هیچکاره .؟
شما موتور سواریتون به کجا رسید ؟
حالتون که بهتر شده .؟...
دیگه تصادف خانگی که نداشتین ؟؟!!!!

امیر که فعلا براش صدا قطع و وصل میشه ...شما لطفا شفاف سازی کنید تجربه هاتون در چه زمینه ای هست؟؟

عارفه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:37 http://ashianeyedardhayam.blogfa.com/

آفرین شبنم جون خوب اومدی.
اره جناب هیچ کاره حالا شما فعلا بگین تا امیرم صدا بهش برسه .خودش خجالت بکشه بیاد بگه

علیرضا یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:52 http://www.ghasedak68.blogfa.com

سلام...هر کی ندونه من میدونم این پستو واسه چی و کی نوشتی....لااقلش اینجوری برداشت میکنم...از این بابت مرسی رفیق....
خودت میدونی چی میخوام بگم...از قبل همه چی رو میدونی....من یه زمانی اینجوری بودم...دیگه نیستم....دیگه هیچ جوره حوصله ی تغییر رو ندارم....بعضی وقتا وقتی تغییری رخ میده به زور تحملش میکنم...بعضی وقتا در شرایط خیلی خوب و نرمال خیلی زیاد زمان میبره تا بخوام تحملش کنم و باهاش کنار بیام و خیلی وقتا هم در بدترین شکل ممکن میشکنم و ضربه میخورم....آدمی تغییر رو دوست داره به نظر من که هدفی خاص رو دنبال میکنه....بیا اون ور

برداشتت اشتباهه
تو هم میدونی من چی میخوام بگم!

امیرحسین... یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:04

الو؟! الو؟!
اینجا آنتن نمیده! کسی صدای من را میشنوه؟!؟!؟

امیرحسین... یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:06

علیرضا جان شما چرا به خودت میگیری؟!
بیخود فکر نکن که من میام و یه پست در مورد تو مینویسم ها

عارفه یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:14 http://ashianeyedardhayam.blogfa.com/

امیر خیلی نامردی یا به هیچ کس نگو یا به منم بگو دیگه اون وقت اصلا منم دیگه هیچی بهت نمی گم

خبری نیست که بخوام به کسی چیزی بگم!!

علیرضا یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:37 http://www.ghasedak68.blogfa.com

من نگفتم در مورد من مینویسی...ولی اینم میدونم که تو همیشه حرفات مصداق ضرب المثله به در میگم دیوار بشنفه است...بیا اون ور...

کدوم ور؟! اومدم خبری نیستا!!

رخساره یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:52

به جا اینکه خودتو درگیر زبان اصلی من و نیلو کنی یه دو تا جملشو یاد بگیر بعد پز بده غیر انگلیسی زردتشتی هم بلدی

باشه. بیا شروع کنیم
دو تا جمله اینجا بنویس تا من حفظ کنم

arefeh یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 21:04

Rokhsare jun az hasudie

Man delam mikhad yad begiramzartoshti che ghad bahale ha

باشه...یارگیر!

فالگیر یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 23:17

سلام
پس یه جرخش 360 کاملی داشتین!
به نظر من تغییرات تا حد نرمالش خوبه. این نرماله هم منظور اونقدری که آدم رو از اصلش نندازه.

سلام
آره به قول قلعه نوعی چرخش 360 درجه داشتم
موافقم

تلاش یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 23:35 http://hadafbozorgman.blogfa.com/

پس جواب من کوش؟!!

شرمنده تلاش
من جواب دادم. نمی دونم چرا ثبت نشده. حالا دوباره جوای میدم

دلتنگ دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:15

من تو جبه ی نیلوفر و رخساره بودم. احیانا اولین پست هایی که من اومدم تو وبت رو یادت نرفته که. من از همون اول با نیلو بودم .فراموش کردی؟
در پیت خودتی کافه ویونا کجا درپیت والا ما تو تهران پاتوقمون اون جاست فکر کردیم مال کیش هم باید به همون خوبی باشه چه می دونستم این طوریه. اون وقت مثلا شما کجا می ری؟ قهوه خونه ؟


شما ها با هم دیگه ادامه بدین
بابا پاتوق
اینجاها که ما میریم افراد زیر 18 سال را راه نمیدن!

رخساره دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:34

Me tom vasah to met vasah:i love you,what about u?
Yor ta ishem:BIYA berim
Doghder hananig:inghdr nashin
Me nazoni:man nemidonam
Khob veso abe mali dastom dardosh shigireft bo bora baden:khob kafiye dge dastam khaili dard geteft bashe bara bad

yesterday
i am blackboard!

غلامی دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 14:46 http://tasaod.blogfa.com/

سلام
افرین تغییرات
اونم شکلاتی
ببینم این دسته چک و با این همه محسنات چطوری گرفتی
مکنه این به جعبه شکلات و اینا ربط داره؟

گرفتن دسته چک توسط من و تو اون شرایط از معجزات بود!

نیلوفر دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 19:07

ممنون از پشتیبانی دخترای عزیزم،دلتتتتتتنگ و عارفههههه
رخی یننننننننییییی پکیدم از خنده!
جوون بی!ولی انبار دی چیاش نی نواج،اواج آدم گو نازونه چه زونه!یا ایشو ابی دوقدر نینگاریا وشنی اواج گیزری توویش:دی!
دوستان این امتحانتونه!اگه درس رخی رو خوب یاد گرفته باشید میتونید این متنو ترجمه کنید
موفق باشید

جو سازی را می بینی؟! خودشون را دو برابر حساب می کنند
بچه ها کسی زیرنویس فارسی این زبون را نداره؟!

عارفه دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 20:23 http://ashianeyedardhayam.blogfa.com/

بانو نیلوفر عزیز باور بفرمایید حالا درسته ما چاق هستیم اون هم کمی ها ولی دیگه دو نفر که به حساب نمی ایم
دلتنگ همون عارفه است عارفه همون دلتنگ و هر دو این ها با اجازه اتون منم. فقط تفاوتش در اینه که تو ساعت های مدرسه اگه بیام به کسی سر بزنم بخواهم نظر بگذارم چون تو مدرسه ام به اسم دلتنگ می ایم.
ما مخلص شما هم هستیم نیلوفر بانو

کلمه و ترکیب های تازه:
عارفه=دلتنگ

خبرنگار کوچولو سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 22:29 http://www.khabarnegarkocholo.blogfa.com

من تو تجربه کردن چیزای نا آشنا رو دوست دارم.اما هیچ وقت نتوستم روابط عمیمو توی جمع درست کنم.

بخوای و سعی کنی میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد